بهائیت؛ تثبیت یا محو بیان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرخواندهی بهائی در ابتدای ادعای رسالت خود، ضمن تمجید از کتاب بیان علیمحمد شیرازی: «رجوع به آن (بيان) نماييد كه حرفی از آن كفايت میكند همه اهل أرض (زمین) را»[1]؛ هرگونه ادعای نسخ آن را از جانب خود رد کرده است: «قُل ان المشركين ظَنوا بأنَّا أرَدنا ان ننسخ ما نزل علی نُقطةِ البَيان... و لكنَّ الله أرادَ بِهذا الظُهُور ان يثبت ما نزل مِن عند...نقطة البیان... [2]؛ همانا مشركين گمان كردهاند ما ارادهی نسخ آنچه بر نقطه بيان (علیمحمد شیرازی) نازل شده را داريم... ولی خداوند اراده فرموده با اين ظهور (بهائیت) آنچه از جانب نقطه بيان نازل شده، تثبيت گردد. پس به زودی احكام او را تثبيت میكنيم و آثارش را در زمين با قدرت و اقتدار به روشنی آشكار میسازیم».
اما جالب است بدانیم به قدری سخنان و احكام علیمحمد شیرازی غيرانسانی و غيرعقلانی بوده كه بهائيان نيز از توجیه آنها بازماندهاند. از اينرو در توجیه آثار و احکام غیرمنطقی و غیرعقلانی جناب باب، بر خلاف گفتار پیامبرخواندهی خود، نوشتهجات او را منسوخ دانسته و از انتساب آن به خود سر باز میزنند: «كتاب بيان به كتاب اقدس جميع احكامش منسوخ است... مرجع كل كتاب اقدس است نه بيان. احكام بيان منسوخ است لهذا ترجمه آن چه ثمری برای ايشان».[3]
در این صورت، بهائیت ناسخ یا مثبت احکام بیان است؟! اما اگر مثبت آن است و از آثار باب تمجید میکند، پس چرا به بهانهی منسوخ بودن بیان، از ترجمهاش شانه خالی میکند؟! از طرفی، اگر بهائیت ناسخ بیان بوده، پس چگونه مدعی پیامبری بهائی، برای جذب و فریب پیروان جناب باب، به خود اجازهی توسل به دروغ و عوامفریبی داده است؟!
پینوشت:
[1]. فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 2، ص 102.
[2]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله قاضی)، نسخهی خطی، ص 390.
[3]. فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 2، ص 106-105.
افزودن نظر جدید