مخالفت در كنار بستر پيامبر، مخالفت صريح با آيات قرآن
خلاصه مقاله
برخی از صحابه در كنار بستر بيمار پيامبر، از نوشتن وصيت ایشان جلوگيری کردند، که با این کار چند مخالفت آشكار قرآنی انجام دادند: مخالفت با این آيه: «و هرگز از روی هوی و هوس سخن نمیگويد، آنچه میگويد چيزی جز وحی كه بر او نازل میشود، نيست.»؛ مخالفت با این آیه: «آنچه را رسول خدا برای شما آورده، اجرا كنيد و از آنچه نهی كرده، خودداری كنيد.»؛ مخالفت با این آیه: «ای كسانیكه ايمان آوردهايد، صدای خود را بلندتر از صدای پيامبر نكنيد...»؛ مخالفت صريح با اين آيه: «به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داوری بطلبند؛ سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نكنند و كاملاً تسليم باشند.»؛ و نهی از اذیت پیامبر: «بهدرستیكه آنچنان كسانیكه خدا و رسولش را آزار میدهند، همانا لعنت خدا بر ايشان در دنيا و آخرت است و برايشان عذاب دردناكي آماده و مهياست.» و با این کار موجبات گمراهی امت اسلام را سبب شدند: «بسياری از مردم، بهخاطر هوی و هوس و بیدانشی -ديگران را- گمراه میسازند و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر میشناسد.»
متن مقاله
در كتب تاريخی فريقين نوشته شده است كه در زمان رحلت پيامبر اكرم، صحابه در اطراف حضرت گرد آمدند و ظاهراً نگران وضع حال و بيماری جسمی پيامبر بودند. اما در همان هنگام برخی حوادث ناراحت كننده بهوجود آمد، از جمله دستور صريح پيامبر به صحابه، برای تجهيز سپاه اسامه،[1] كه البته افرادی مانند ابوبكر و عمر و ... به اين دستور توجه نكردند و با بهانههای واهی در مدينه ماندند، و يا آن زمانی كه بيماری بر پيامبر شدت يافت، حضرت را متهم به هذيانگويی كردند[2] و يا در كنار بستر پيامبر، آن زمان كه قلم و قرطاس درخواست كرد تا وصيتی را بنويسد، جنجال و سر و صدا كردند...[3] كه تمام اين موارد ياد شده، مخالفت صريح با آيات قرآن بوده است كه از اين صحابه پيامبر صادر شده است.
مثلاً آن زمانی كه صحابه در كنار بستر بيمار پيامبر، از نوشتن وصيت حضرتش جلوگيری کردند، چند مخالفت آشكار قرآنی را انجام دادند:
- مخالفت با اين آيه : «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ - إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ.[نجم/4-5] و هرگز از روی هوی و هوس سخن نمیگويد، آنچه میگويد چيزی جز وحی كه بر او نازل میشود، نيست.»
- مخالفت با سنت نبوی كه مورد تاكيد قرار گرفته: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.[حشر/7] آنچه را رسول خدا برای شما آورده، اجرا كنيد و از آنچه نهی كرده، خودداری كنيد.»
- مخالفت با اين آيه صريح كه در نزد پيامبر، سر و صدا نكنيد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ...[حجرات/2] ای كسانیكه ايمان آوردهايد، صدای خود را بلندتر از صدای پيامبر نكنيد...»
- مخالفت صريح با اين آيه از قرآن كه خداوند دستور میدهد كه تسليم حكم پيامبر باشند: «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا ...[نساء/65] به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داوری بطلبند؛ سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نكنند و كاملاً تسليم باشند.»
- آزار و اذيت پيامبر در زمانی كه درخواست چيزی كرد، اما برخی صحابه ممانعت كردند: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًامُّهِينًا.[احزاب/57] بهدرستیكه آنچنان كسانیكه خدا و رسولش را آزار میدهند، همانا لعنت خدا بر ايشان در دنيا و آخرت است و برايشان عذاب دردناكي آماده و مهياست.»
- مخالفت صحابه در كنار بستر پيامبر، علاوه بر گمراهی خود، موجبات گمراهی امت اسلام را هم سبب شدند: «وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ.[انعام/119] بسياری از مردم، بهخاطر هوی و هوس و بیدانشی -ديگران را- گمراه میسازند و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر میشناسد.»
در نتيجه، مانع شدن صحابه از وصيتی كه بنا بود موجب هدايت ابدی مردم گردد، سبب گمراهی ابدی مردم شد؛ افرادی مانند عمر بن خطاب و برخی ديگر نگذاشتند تا حضرت وصيت كند و نهايتاً به اين سخن پيامبر میرسيم که فرمود: «قال رسول الله ما اختلفت امّه بعد نبيّهاً الاّ ظهر اهل باطلها علي اهل حقّها.[4] هيچ امتی پس از پيامبرش، اختلاف نكرد، مگر آنکه جبهه باطل بر جبهه حق پيروز گرديد.»
يا اولي الابصار
پینوشت:
[1]. ملل و نحل، شهرستانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج1 ص129.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دارالفکر، بیروت، لبنان، کتاب الامرضی، باب قول النبی قوموا عنّی، ج7 ص9.
[3]. همان، باب کتابه العلم، ج1 ص22.
[4]. معجم الاوسط، طبراني، دار الحرمين، قاهره، مصر، ج7 ص370.
افزودن نظر جدید