خیانت در وصیت، سنتی بهائی!
خلاصه مطلب:
پیشوایان و نهاد رهبری بهائیت، برای مشروعیتبخشی و تداوم رهبری خود بر این فرقهی ضالّه، متوسل به تحریف وصیّت و یا نوع رهبری ترسیمی از جانب پیشوایان سابق خود شدهاند. از اینرو، پیامبرخواندهی بهائیت بیاعتنا به وصیت علیمحمد باب در خصوص جانشینی یحی صبح ازل، به وی و وصیت باب خیانت کرد و خود را موعود باب کاذب خواند. عباس افندی نیز، به وصیت پیامبرخواندهی بهائی خیانت کرد و بر خلاف گفتهی پدر، از جانشینی محمدعلی پس از خود جلوگیری کرد. شوقی افندی نیز با وصیتنامهی جعلی مادر خود (ضیائیه خانم: دختر عبدالبهاء)، رهبری بهائیان را عهدهدار شد و او نیز مانند اسلافش با خیانت در وصیت به قدرت رسید. نهاد بیت العدل نیز بر خلاف خواست شوقی افندی (مبنی بر حضور و ریاست شخص ولیامر پس از خود بر این نهاد)، رهبری بهائیان را بر عهده گرفت و تمام وظایف ولیامر را به نفع خود مصادره کرد. آری؛ خیانت در وصیت، سنتی دیرینه در میان رهبران بهائیت است؛ خیانتی که در عمل، اعضای اندک این فرقه را به انشعابات گوناگونی تقسیم نمود؛ انشعاباتی که مفهوم وحدت عالم انسانی در این فرقه را به شوخی مضحکی مبدل کرده است.
مطلب کامل:
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوایان و نهاد رهبری بهائیت، برای مشروعیتبخشی و تداوم رهبری خود بر این فرقهی ضالّه، متوسل به تحریف وصیّت و یا نوع رهبری ترسیمی از جانب پیشوایان سابق خود شدهاند. از اینرو در ادامه، به سیری از این خیانتها، که سلسله رهبری بهائیت را تشکیل داده و موجب بروز شکاف و چند دستگی در این فرقه شده، اشاره خواهیم نمود.
علیمحمد شیرازی پیشوای فرقهی بابیت که بهائیان آن را مبشر خود میدانند، میرزا یحیی صبحازل را به جانشینی خود منصوب کرده و در ابتدای وصیتنامهی خود به صبحازل آورده است: «هذا الکتاب مِن عند الله المُهَیمن القَیوم، إلی اللهِ المُهَیمن القَیوم... [1]؛ این کتاب از خدای مُهیمن پاینده (علیمحمد شیرازی) به سوی خدای مَهَیمن پاینده (صبح ازل) است». اما پیامبرخواندهی بهائیت با آنکه در ابتدا برادر خود، یحیی صبح ازل را جانشین باب دانسته و او را مصدر امر خطاب میکرد [2]، در ادامه به وی و وصیت باب خیانت کرد و خود را موعود باب کاذب خواند.[3]
جانشین او عباس افندی نیز، به وصیت پیامبرخواندهی بهائی خیانت کرد و بر خلاف گفتهی پدر خود: «... قَد إصطَفَینا الأکبر بَعد الأعظَم أمراً مِن لَدُن عَلِیم خَبیر [4]؛ همانا غصن اکبر (محمدعلی) را پس از غصن أعظم (عباس) برگزيديم، فرمانی از نزد خداوند دانا و آگاه است»؛ عمل نموده و از جانشینی محمدعلی پس از خود جلوگیری کرد. دست آخر محمدعلی به جای جانشینی پس از عباس، تنها فحشهای او نصیبش شد.[5]
جانشین عبدالبهاء "شوقی افندی" نیز با وصیتنامهی جعلی مادر خود (ضیائیه: دختر عبدالبهاء) رهبری بهائیان را عهدهدار شد و او نیز مانند اسلافش با خیانت در وصیت به قدرت رسید.[6]
نهاد موسوم به بیت العدل نیز بر خلاف خواست شوقی افندی (اولین و آخرین ولیامر بهائیت)، مبنی بر حضور و ریاست شخص ولیامر پس از خود بر این نهاد [7]، رهبری بهائیان را بر عهده گرفت و بر خلاف خواست و پیشبینی او، تمام وظایف ولیامر را به نفع خود مصادره کرد.
آری؛ خیانت در وصیت، سنتی دیرینه در میان رهبران بهائیت است و از آن در گفتار مبلّغ پیشین و بازگشته از بهائیت، به رسوایی آشکار تعبیر شده است.[8] رسوایی که اعضای اندک این فرقه را به انشعابات گوناگونی تقسیم نمود؛ انشعاباتی که مفهوم وحدت عالم انسانی در این فرقه را به شوخی مضحکی مبدل کرده است.
اما به راستی اگر انتخاب این اشخاص و نوع جانشینیها در بهائیت، به انتخاب و خواست خدای تعالی بوده، پس چرا پیشوایان و نهاد رهبری بهائیت در عمل به آن خیانت کردهاند؟! مگر خدای تعالی در کتاب آسمانی قرآن، وفای به عهد را از ویژگی و صفات مؤمنان برنشمرده است؟! «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ [مؤمنون/8]؛ و آنان که به امانتها و عهد و پیمان خود کاملا وفا میکنند».
پینوشت:
[1]. علیمحمد شیرازی، قسمتی از الواح خط نقطه اولی به آقا سیدحسین کاتب، تهران: انتشارات بابیان، 1337، ص 13.
[2]. ر.ک: حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: مؤسسهی ملّی مطبوعات بهائی آلمان، 1998 م، چاپ اول، صص 167-166.
[3]. ر.ک: علائدین جورابچی، بهاءالله موعود کتابهای آسمانی، نسخهی الکترونیکی، ص 167.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، الواح بعد از اقدس، بیجا: بینا، بیتا، ص 135.
[5]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مطبعه العلمیه المصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1330 ق، ج 1، ص 443-442.
[6]. جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: الواح وصایای عبدالبهاء و اختلافات موجود
[7]. ر.ک: عبدالحمید اشراق خاوری، قاموس توقیع منیع، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 118 بدیع، ص 105؛ شوقی افندی، دور بهائی، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، نشر سوم، 1988 م، صص 80-79.
[8]. عبدالحسین آیتی، کشف الحیل (3 جلدی)، تهران: بینا، 1340، ج 3، ص 126.
افزودن نظر جدید