حکایت آیتی، از یکبام و دو هوای سیاسی بهائیت!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوایان فرقهی بهائیت، راه دین را از سیاست جدا دانسته و پیروان خود را از هرگونه دخالت در امور سیاسی بازداشتهاند؛ همچنان که میخوانیم: «از امور سیاسیه و مخاصمات احزاب و دول باید کلّ، قلباً و ظاهراً، لساناً و باطناً به کلّی در کنار و از اینگونه افکار فارغ و آزاد باشیم... امرالله را چه تعلّقی به امور سیاسیه و چه مداخلهای در مخاصمات و منازعات داخله و خارجه دول و ملل».[1]
این رویکرد پیشوایان بهائیت در حالی مطرح میشود که آنان، همواره بر خلاف این آموزه، در امور سیاسی مداخله مینمودند. همچنان که عبدالحسین آیتی، کارشکنی پیشوایان بهائیت، در جریان مشروطیت در ایران را اینگونه به تحریر در آورده است: «یا للعجب! کسی که در هر لوح تکرار میکند که ما را با امور سیاسی مدخلی نیست، یکدفعه میبینیم زمزمه مشروطه که بلند میشود او به تمام قوت با آن مخالفت نموده؛ در هر مکتوب و مراسله به اتباع خود توصیه مینماید که نزدیک مشروطه نروید و سلطنت قاجار را فرمانبردار شوید».[2]
اما به راستی، چگونه میتوان راه دین از سیاست را جدا دانست و در عین حال به عنوان پیشوایی دینی، در امور سیاسی ایران مداخله کرد و در مقابل مردم، از حکومتی دیکتاتوری دفاع کرد؟!
پینوشت:
[1]. احمد یزدانی، نظری اجمالی در دیانت بهائی، طهران: لجنهی ملّی مطبوعات امری، 1328 ش، ص 50.
[2]. عبدالحسین آیتی، کشف الحیل (3 جلدی)، تهران: بینا، 1340 ش، ج 2، ص 123.
افزودن نظر جدید