کنیز بودن مادر عمر بن خطاب
وهابیون که در کار جعل، تحریف، توهین و دهنکجی به مقدسات شیعه سابقهای درازمدت داشته و در بحثها و گفتگوهای علمی، شدیداً کم آورده و قادر به برآوردن توقعات بینندگان و هوادارنشان نیستند، میکوشند ناتواناییهای خود را با تهمت، دروغ، اهانت و هتاکی به مقدسات شیعیان، جبران کنند؛ به همینرو، شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی وابسته به آنان در اقدامی زشت و زننده، مادران چند تن از اهلبیت (علیهمالسّلام) خصوصاً مادر امام زمان (علیهالسّلام) را مورد اتهام قرار داده و به خاطر کنیز بودن آن بزرگواران، بدترین جسارتها را به آن بزرگواران کردهاند.
در پاسخ میگوییم آنان که کنیز بودن مادران پاکدامن اهلبیت (علیهمالسّلام) را بهانهای برای اهانت و جسارت به امامان شیعه قرار دادهاند، بد نیست بدانند گروهی از علمای اهلسنت، نه تنها بر کنیز بودن مادر عمر بن خطاب تصریح کردهاند، بلکه کلمات تند و اهانتآمیزی را دربارهی او نقل کردهاند؛ از باب نمونه ابن ابی الحدید و گروه زیادی از علمای اهلسنت در کتابهای خود با اندکی تلخیص آوردهاند: «عمروعاص در دوران زمامداری مصر نزد عمر آمد، پس از پرسش و پاسخی که بین آن دو رد و بدل شد، عمروعاص از عمر خشمگین شد و با زبان کنایه و خشم به او گفت: سوگند به خدا که هرگز مرا کنیزکان، زیر بغل خود نگرفته و زنان زناکار مرا با خود در پارچههای کهنهی حیضشان حمل نکردهاند! عمر در پاسخ عمروعاص گفت: به خدا این پاسخ من نبود! به راستی که مرغ نیز در خاکسترها جایی را خالی کرده و میجوید تا در آن برای غیر خروس، تخم بگذارد، ولی تخم مرغ را فقط به صاحب نطفه یعنی همان خروس نسبت میدهند، نه به مرغ! [یعنی فرق نمیکند که مادر انسان چه کسی باشد، مهم آن است که پدر او چه کسی است!] عمروعاص پاسخی نداد و با چهرهای درهم و گرفته برخاست و خارج شد. سپس ابن ابی الحدید توضیحاتی پیرامون پارچهی حیض و... اضافه کرده و میگوید: عمر فخر را به پدر میدانست، نه به مادر! از استادم ابوجعفر نقیب درباره این حدیث پرسیدم، گفت: عمروعاص بر عمر فخر کرده، چرا که مادر خطاب، کنیز زنگی بوده که نامش «صهاک» بوده و به باطحلی شهرت یافته بود.»[1]
پینوشت:
[1]. «قدم عمرو بن العاص علی عمر، و کان والیا لمصر، فقال له: فی کم سرت؟ قال: فی عشرین، قال عمر: لقد سرت سیر عاشق فقال عمرو: إنّی والله ما تأبّطتنی الإماء و لا حملتنی... .» شرح نهجالبلاغة، ابن ابی الحدید، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج12، ص24؛ غریب الحدیث، أبوعبید القاسم بن سلام الهروی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج4، ص162؛ البیان و التبیین، الجاحظ، دار صعب، بیروت، ج1، ص352؛ العقد الفرید، احمد بن محمد بن عبدربه الأندلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج4، ص35؛ تهذیب اللغة، أبو منصور محمد بن أحمد الأزهری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج8، ص123؛ نثر الدرر فی المحاضرات، أبو سعد منصور بن الحسین الآبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج2، ص61.
افزودن نظر جدید