آیه‌ی 5 سوره‌ی سجده، مبشّر بهائیت!

  • 1397/02/09 - 09:54
یکی از آیات قرآنی که مبلّغان بهائی، به عنوان مهم‌ترین دلیل حقانیت پیشوایان خود به آن استناد می‌کنند، آیه‌ی 5 سوره‌ی مبارکه‌ی سجده است. این در حالیست که اولاً: نویسندگان بهائی کلمات کلیدی این آیه را به نفع خود و به اشتباه معنی کرده‌اند. ثانیاً: این آیه مربوط به امور خلقت و آفرینش جهان و نه مربوط به تشریع ادیان است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از آیات قرآنی که مبلّغان بهائی، به عنوان مهم‌ترین دلیل حقانیت پیشوایان خود به آن استناد می‌کنند، آیه‌ی 5 سوره‌ی مبارکه‌ی سجده است؛ همچنان که در این آیه می‌خوانیم: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ [سجده/5]؛ امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمرید به سوی او بالا می‌رود».
از این‌رو ابوالفضل گلپایگانی بر اساس این آیه مدعی شده است: «و این معلوم است که نزول انوار امر دین از آسمان به زمین معقول و متصوّر نیست الّا به وحی های نازله بر حضرت سیّد المرسلین و الهامات وارده بر ائمه طاهرین. و این انوار در مدّت دویست و شصت سال از هجرت خاتم الانبیاء تا انقطاع ایام ائمّه‌ی هدی کاملا از آسمان به زمین نازل شد و مائده‌ی سماویّه به نزول قرآن و بیانات ائمه علیهم السّلام که مبیّن کتاب بودند بر اُمّت اسلامیّه تماماً مبذول شد. و چون در سنه‌ی دویست و شصت هجریّه حضرت حسن بن علی العسکری (علیه السّلام) وفات فرمود و ایّام غیبت فرا رسید و امر دیانت به آراء علما و انظار فقها منوط و محوّل گشت، اندک اندک اختلاف آراء و تشتّت اهوا در اقوال و افعال رؤسای ملّت بیضا ظاهر شد و یوماً فیومٍ (هر روز) به سبب ظهور ظلمت بدع و اختلافات، اُفق اَمرالله تاریک تر و مظلم تر گشت، تا آنکه از اسلام به جز اسم باقی نماند و عزّت و غلبۀ اُمم اسلامیّه به ذلّت و مغلوبیت مبدّل شد. و پس از انقضای هزار سال تمام از غیبت، در سنۀ 1260 هجریّه، شمس حقّ از اُفق فارس ظاهر گشت و بشارت قرآن و حدیث کاملاً تماماً تحقّق پذیرفت».[1]
اما در پاسخ به این استدلال مبلّغ بهائی می‌بایست گفت:
اولاً: نویسندگان بهائی برخی کلمات این آیه را به نحوی معنی کرده‌اند که مؤیّد ادعای آنان باشد. همچنان که "تدبیر" را به معنی "نزول"، "امر" را به معنی "دین" و "یعرج" را به معنای "برداشته شدن" و از بین رفتن تدریجی دین گرفته‌اند. حال آن‌که معنی صحیح "تدبیر"، "امر خلقت" است و در لغت، به معنای "اداره‌ی امور طبق مصالح" است.[2] از طرفی کلمه‌ی "امر" به معنای دین و مذهب نیست، بلکه به معنای "فرمان آفرینش" است [3]؛ همچنان که در قرآن می‌خوانیم: «إِنَّمَآ أَمْرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيْـًٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ [یس/82] فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: موجود باش، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود». کلمه‌ی "یعرج" نیز به معنای بالا رفتن است؛ همچنان که در قرآن می‌خوانیم: «تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ [معارج/4]؛ فرشتگان و روح الامین (برای اخذ فرمان) به سوی (عرش) خدا بالا روند در روزی که مدتش پنجاه هزار سال خواهد بود». لذا این عروج، تناسبی با از بین رفتن دین اسلام (که مدعای بهائیان است) ندارد.
ثانیاً: اگر طبق ادعای نویسندگان بهائی، مسلمانان تا سال 260 قمری گرایش کامل به اسلام داشتند و اختلافات و انحرافات پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) شکل گرفت، پس غصب خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شهادت امام حسین (علیه السلام) و ظلم و ستم بنی‌اُمیه و بنی‌عباس در طول این 260 سال، چه توجیهی دارد؟! آیا این‌ها را نمی‌توان اختلاف و انحراف نامید؟!
ثالثاً: بر اساس نصّ قرآن و تفاسیر و اذعان نویسندگان بهائی، اکمال دین در روز غدیر اتفاق افتاد، نه در سال 260 قمری که پیامبر حاضر نبوده است.[4] بنابراین حتی اگر ادعای نویسندگان بهائی را در مورد این آیه بپذیریم، علی‌محمد شیرازی بیش از 200 سال ادعای خود را دیرتر از موعد مقرر مطرح کرده است.
رابعاً: نویسندگان بهائی در حالی ناخواسته در ذیل این آیه، به ولادت امام دوازدهم و دوران غیبت ایشان اعتراف می‌کنند که صِرف این اعتراف، اساس ادعای قائمیت علی‌محمد شیرازی را رد کرده و عقاید آنان را با پوچ مساوی می‌سازد.
خامساً: در تفسير "على بن ابراهيم" در ذيل همين آيه، مى‌خوانيم: «منظور تدبير امورى است كه خداوند به تدبير آن مى‌پردازد، و همچنين امر و نهى كه در شرع وارد شده، و اعمال همه بندگان، تمام اين‌ها روز قيامت آشكار مى‌شود، و مقدار آن روز به اندازه‌ی هزار سال از سال‌هاى اين دنيا است».[5]
سادساً: «آیات قبل و بعدِ "آیه‌ی مورد بحث" مربوط به خلقت و آفرینش جهان است، نه مربوط به تشریع ادیان، زیرا در آیه‌ی قبل، گفتگو از آفرینش آسمان و زمین در شش روز (و به عبارت دیگر شش دوران) بود، و در آیات بعد، سخن از آفرینش انسان است. ناگفته پيدا است: تناسب آيات، ايجاب مى‌كند، اين آيه هم كه در وسط آيات «خلقت» واقع شده مربوط به مسأله خلقت و تدبير امر آفرينش باشد. لذا اگر كتب تفسير را كه صدها سال قبل نوشته شده، مطالعه كنيم مى‌بينيم با اين‌كه در تفسير اين آيه، احتمالات گوناگونى داده‌اند، هيچ كس احتمال نداده كه آيه مربوط به تشريع اديان بوده باشد».[6]
سابعاً: فرض كنيد: ما به جاى قرآن مى‌خواستيم تكليف آيندگان را در برابر مدعيان تازه نبوت، روشن سازيم، و بگوئيم: بعد از گذشتن هزار سال در انتظار پيامبر تازه‌اى باشيد؛ آيا راهش اين بود كه به صورتى كه در آيه مزبور ذكر شده، مطلب را بگوئيم كه تا دوازده، سيزده قرن احدى از دانشمندان و غیردانشمندان، كمترين اطلاعى از معنى آيه پيدا نكنند، و بعد از گذشتن 1273 سال عده‌اى به عنوان يک «كشف جديد»، كه آن نيز تنها مورد قبول خودشان است نه ديگران، از آن پرده بر دارند؟ آيا عاقلانه‌تر نبود به جاى اين جمله گفته شود: «به شما بشارت مى‌دهم كه بعد از هزار سال پيامبرى به اين نام ظهور خواهد كرد».[7] همچنان كه حضرت عيسى (عليه السلام) درباره‌ی پيامبر اسلام گفته است: «وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ [صف/6]؛ و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق‌کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده (: تورات‌) می‌باشم، و بشارت‌دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است».
بنابراين، مفهوم آيه چنين مى‌شود: خداوند تدبير امر اين جهان از آسمان به زمين مى‌كند (از آسمان آغاز و به زمين منتهى مى‌گردد) سپس همه اين‌ها در روز قيامت به سوى او باز مى‌گردند.

پی‌نوشت:
[1]. ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، هوفمایم آلمان: مؤسسه‌ی مطبوعات امری آلمان، چاپ اول، 2015 م، ص 54-53.
[2]. ر.ک: ابوهلال العسکری، معجم الفروق اللغويه، قم: تحقيق مؤسسة النشر الإسلامی، تنظيم: الشيخ بيت الله بيات ومؤسسة النشر الإسلامی، شوال: 1412، ص 121.
[3]. ر.ک: شیخ طبرسی، مجمع البیان، بیروت: منشورات مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1415 ق، ج 8، ص 99.
[4]. روحی روشنی، خاتمیت، تهران: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امر بهائی، 107 بدیع، ص 129-125.
[5]. آیت‌الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، کتابخانه‌ی الکترونیکی فقاهت، ج 17، ص 130.
[6]. همان، ج 17، ص 134-133.
[7]. همان، ج 17، ص 136-135.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.