اگر پیشوایان بهائی ناحق بودهاند، پس چرا فدایی داشتهاند؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نویسندگان بهائی با طرح این پرسش که "اگر پیشوایان بهائی ناحق بودهاند، پس چرا افرادی تا پای جان از آنان پیروی کردهاند؟" در تلاشند تا از این مقاومت پیروان، دلیلی بر مشروعیت پیشوایان خود بسازند؛ همچنان که در این خصوص میخوانیم: «آن نفوس مقدسه (پیروان اولیهی بابیت و بهائیت) که از ابتدای این امر به این ظهور أعظم فائز شده و مظهر الهی را شناختهاند، آن نفوسی که در ظلّ ادیان الهی نشو و نما کردهاند و با نصوص کتب مقدسه آشنا بودهاند... این نفوس پی بردهاند که ظهور حضرت بهاءالله، ظهور موعود کل ادیان و ملل است و گواه صدق گفتارشان، انفاق جان در سبیل جانان است».[1]
اما لازم است بدانیم که این نوع مشروعیت بخشی نویسندگان بهائی به پیشوایان خود در حالیست که:
اولاً: کشته شدن در راه عقیده، به هیچ وجه دلیلی بر مشروعیت و حقانیت آن عقیده نیست. چه بسا افراد جاهلی که در راه عقیدهای باطل (همچون جریانهای تکفیری)، جان خود را از دست میدهند که حتی به اذعان بهائیان نیز، ناحق هستند. لذا اگر این دلیلتراشی نویسندگان بهائی پذیرفته شود، باید پذیرفت که وهابیهای انتحاری که جان بیگناهان را میگیرند، به حق هستند!
ثانیاً: اشخاصی که نویسندگان بهائی از آنان با عناوین غلوآمیزی یاد میکنند، پیروان عادی و عموماً کمسواد ادیان بودهاند که گرایش آنان به بابیت و بهائیت، هیچگونه حجیتی برای سایرین نمیشود.
پینوشت:
[1]. مجلهی آهنگ بدیع، ارگان رسمی بهائیان ایران، شماره 19، ص 412.
افزودن نظر جدید