وقتی رهبران بهائی مثل آفتابپرست رنگ عوض میکنند!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد؛ همچنان که کتاب آسمانی قرآن میفرماید: «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ [هود/113]؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمیشوید».
این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند.
همچنان که عبدالبهاء، هنگامی که در فلسطین ساکن بود و فلسطین جزء قلمرو حکومت عثمانی به حساب میآمد، اینگونه به چاپلوسی این حکومت میپرداخت: «إلهی إلهی أسئلُک بِتأییداتک الغیبیة و توفیقاتِکَ الصَمدانیة و فیوضاتِکَ الرَّحمانیة... [1]؛ خدایا، خدایا، تو را به تأییدات غیبی و توفیقات صمدانی و فیوضات رحمانی خود که دولت عثمانی و خلافت محمّدی را مؤیّد فرما و در زمین مستقر و مستدام دار».
اما همینکه فلسطین به دست قوای انگلیسی اِشغال شد، لحن این پیشوای بهائی نیز تغییر کرده و حکومتی که تا دیروز دعاگویش بود را ظالم خطاب، و به دعاگویی انگلیس جهانخوار میپرداخت: «اللّهم أن سرداق العَدل قَد ضَرَبَ أطنَآبَها عَلی هذه الأرض المُقدّسة فی مَشارقها و مَغارِبها و نَشکُرُک َ و نَحمَدک عَلی حول هذه السَلطنة العادِلة... [2]؛ خدایا! خیمههای عدل و داد، ریسمانهای خود را در شرق و غرب این زمین مقدس (فلسطین)، محکم و استوار ساخته است. شکر و حمد میکنیم تو را به جهت رسیدن این سلطنت دادگر و عادل و دولت مقتدر (انگلستان) و نیرومندی که نیروی خود را در رفاه و آسایش مردم و امنیت زمین مبذول داشته است. بار خدایا! پادشاه انگلستان، ژرژ پنجم را با توفیقات رحمانیّه خود تأیید فرما و همواره سایه او را بر این اقلیم جلیل، مستدام بدار».
آری؛ این عملکرد پیشوایان بهائیتی است که از یکسو پیروان خود را موظف به یکرنگی و حقیقتگویی (حتی به قیمت مرگ دیگری) کرده و کتمان عقیده را در هر شرایطی مذموم میدانند.[3]
پینوشت:
[1]. عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 2، ص 312.
[2]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: چاپ فرجالله زکی کردی، چاپ اول بسعی فانی، 1921 م، ج 3، ص 347.
[3]. ر.ک: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، چاپ سوم، 128 بدیع، ص 204.
افزودن نظر جدید