نقدی بر دیدگاه بهائیت پیرامون معجزه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله بزرگترین چالشهایی که بهائیان از بدو پیدایش با آن روبهرو بودهاند، ناتوانی در ارائه معجزه توسط پیامبرخواندهی آنان بوده است. چرا که حسینعلی نوری در جواب کسانی که درخواست معجزه میکردند، مدعی میشد: «حق باید خلق را امتحان نماید نه خلق حق را... اما امرالله دستگاه تیاتر (تماشاخانه) نیست که هر ساعت یک بازی در بیاورند و هر روز یکی چیزی بطلبد در این صورت امرالله بازیچه صبیان (کودکان) شود».[1]
اما جالب آنکه سرکردگان بهائیت در راستای رد حجیت معجزه، ضمن بیاعتبار دانستن معجزه؛ آن را مخالف عقل معرفی میکنند؛ همچنان که میخوانیم: «دو نکته در تعالیم بهائی است که به خصوص صاحبان علم و عقل را راضی میکند: یکی رد اعتبار معجزه به عنوان دلیل قاطع مذهب...».[2]
اما بر خلاف این ادعاها لازم است بدانیم که فطرت انسانی اقتضا دارد، شخص مدعی نبوت، توان ارائهی دلایلی بر اثبات حقانیت خود داشته باشد؛ چرا که پذیرش ادعای بدون دلیل، خلاف فطرت انسانی است. همچنان که ابن سینا میگوید: «مَن تعود أن یصدق مِن غیر دلیلٍ فَقَد انسلخ عَن الفِطرةِ الإنسانیه (ترجمه:) کسی که بدون دلیل ادعایی را تصدیق کند، از فطرت انسانی جدا میگردد».[3]
زیرا در طول تاریخ، مدعیان دروغین بسیاری برای رسیدن به قدرت، با به کارگیری دروغ و نیرنگ، داعیهی پیامبری داشته و نوشتههای خود را به عنوان کلام الهی معرفی نمودهاند. همچنان که در طول تاریخ معاصر، شاهد بروز چنین ادعاهایی توسط امثال علیمحمد شیرازی، میرزا غلاماحمد قادیانی و میرزا حسینعلی نوری بودهایم. بنابراین با وجود چنین دزدهای راه حقیقت و رستگاری، آیا عقل سلیم و فطرت پاک بشری حکم نمیکند که برای شناخت صداقت امثال علیمحمد شیرازیها، بهترین راه معجزه است؟! آیا تأثیر معجزه در قلوب مردم، بیش از تأثیر برهانهای عقلی نیست؟! آیا نباید این مدعیان دروغین، همچون پیامبران الهی گذشته، حداقل به یک درخواست معجزهی مردم پاسخ مثبت میدادند؟
پینوشت:
[1]. فاضل مازندرانی، امر و خلق، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، چاپ دوم، 122 بدیع، ج 2، ص 275.
[2]. فرزین دوستدار، روزنههای امید در آستانه قرن بیست و یکم، بیجا: انتشارات پیام دوستی، 1379 ش، ص 110.
[3]. محقق سبزواری، التعلیقات علی شواهد الربوبیه، ص 664.
افزودن نظر جدید