آخرین سخنان پیامبر(ص) با علی (ع)!

  • 1396/03/30 - 15:03
هنگامیکه پیامبر(ص) در حالت احتضار قرار گرفت فرمود: حبیب و محبوبم را نزدم بیاورید. عایشه با شنیدن این سخن پدرش ابوبکر را خدمت پیامبر آورد و حضرت توجهی نکرد. حفصه نیز پدرش عمر را خدمت پیامبر آورد، ولی حضرت توجهی نکرد، تا اینکه علی (ع) به خدمت پیامبر(ص) آمد و حضرت او را در آغوش گرفت و رازهایی را با او در میان گذاشت.

هنگامی‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حالت احتضار قرار گرفت، فرمود: حبیب و محبوبم را نزد من بیاورید.
عایشه می‌گوید: من فوراً به سراغ پدرم ابوبکر رفتم و او را به خدمت پیامبر آوردم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) بی‌هوش بود، هنگامی‌که به هوش آمد و چشمانش را باز کرد و پدرم را دید، نگاهش را برگرداند و فرمود: محبوبم را نزدم بیاورید.
حفصه همسر دیگر پیامبر می‌گوید: این مرتبه من با سرعت نزد پدرم، عمر، رفتم و او را با خود آوردم، اما همین که پیامبر او را دید، صورت برگرداند و فرمود: حبیب و محبوبم را نزدم بیاورید.
در این هنگام بود که علی (علیه السلام) را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آوردند و حضرت همین که چشم‌هایشان را گشودند و علی (علیه السلام) را بر بالین سر خود حاضر دیدند، او را در آغوش گرفته و رازهایی در گوش علی گفتند، تا این‌که از این دنیا چشم بسته و دار فانی را وداع گفتند.(الاحتجاج، ج1، ص126)

پی‌نوشت:

طبرسی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد: 1404، ج1، ص126.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.