لوح سلطان ایران و یک پرسش ؟
پیامبرخواندهی بهائیان، در لوح خطاب به سلطان ایران، خود را اُمّی معرفی کرده و در این خصوص، مردم را به تحقیق و پرس و جو از نزدیکانش فرامیخواند. اما جالب است بدانیم که نزدیکان حسینعلی نوری، صراحتاً وی را درس خوانده معرفی میکنند. با این حال این مدعی پیغمبری، نه شرط اُمیّت را دارا بوده و نه صداقت بیان آن را داشته است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حسینعلی نوری معروف به بهاءالله، به تقلید از پیامبر گرامی اسلام، ظاهراً نامههایی خطاب به پادشاهان جهان نوشته و آنان را به مسلک خود فرا خوانده است. وی در یکی از این نامهنگاریهای خود معروف به لوح سلطان ایران، خطاب به ناصرالدین شاه، دلیلی بر اثبات پیامبری خود مطرح میسازد.
حسینعلی نوری در لوح سلطان ادعای اُمیّت [1] خود را مطرح و برای اثبات آن، مخاطب را به تحقیق فرا میخواند: «یا سُلطانُ! إنّی کُنتُ کَأَحَدٍ مِنَ العِبادِ، راقِداً عَلی المِهادِ؛ مَرَّت عَلَیَّ نَسائِمَ السُّبحانِ وَ عَلَّمَنی عِلمَ ما کانَ... ما قَرَأتُ ما عِندَ النّاسِ مِنَ العُلُومِ وَ ما دَخَلتُ المَدارِسَ. فَسألِ المَدینةَ الَّتی کُنتُ فیها لِتُوقِنَ بِأنّی لَستُ مِنَ الکاذِبِین [2]؛ ای سلطان، من همچون دیگر بندگان، بر فراش خود خوابیده بودم که بر من نسیم خداوند وزید و تمامی علوم موجود را به من آموخت... همانا من مانند سایر انسانها، علوم را نیاموختهام و به مدرسهای وارد نشدم. پس از همشهریان من این مسأله را بپرس تا بدانی که من از دروغگویان نیستم».
از اینرو در ادامه قصد داریم به این توصیهی پیامبرخواندهی بهائیان عمل نموده و نزدیکان او را مورد پرسش قرار دهیم؛ تا هرچه بیشتر، صداقت و یا کذب این مدعی پیغمبری بر ما آشکار گردد.
اعتراف اول: محمدعلی فیضی از مبلّغان سرشناس بهائی، در کتاب خود با عنوان حضرت بهاءالله، اعتراف میکند: «از قرار معلوم فقط مقدمات خواندن و نوشتن را نزد پدر و بستگان خود آموخته؛ در مدرسه و مکتبی مطابق معمول آن زمان داخل نشده».[3] هرچند که جناب فیضی ادعا کرده که حسینعلیبهاء وارد مدرسهای نشده، اما به هر حال اصل آموزش و تحصیل او را توسط پدر (که از منشیان دربار قاجار بوده) و سایر بستگان میپذیرد.
اعتراف دوم: عزیه نوری (خواهر حسینعلی نوری) در پاسخ به سؤال ما، که آیا پیامبرخواندهی بهائیان درس خوانده یا خیر، پاسخ میدهد: «جناب میرزای اَبوی (خطاب به عبدالبهاء) که از بدایت عمر که به حد بلوغ رسید، به واسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب، اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته است و آنی خود را از تحصیل مقدمات فارغ نمیگذاشتند، پس از تحصیل مقدمات عربیت و اَدبیت، به علم حکمت و مطالب عرفان مایل شده است که به فواید این دو نائل آیند. چنانکه اغلب شب و روز ایشان به معاشرت حکمای ذی شأن و مجالست عرفاء و درویشان مشغول بود. وقتی که صور اِسرافیل دمیده شد [4]، ایشان مردی بودن که اکثر کلمات حکماء و عرفا را دیده و شنیده و فهمیده...».[5]
بنابراین جای هیچ شک و شبههای باقی نمیماند که جناب حسینعلی نوری بر خلاف ادعای خود؛ در زمان طفولیت، بلوغ و حتی جوانی، به تحصیل علوم پرداخته و در لوح سلطان ایران، به دروغ خود را اُمّی معرفی کرده است.
اما هرچند شرط صداقت را در (به اصطلاح) دعوت پیامبری حسینعلی نوری نادیده بگیریم، از شرط لزوم اُمیّت او، نمیتوان چشمپوشی کرد. چرا که پیشوایان بهائی صراحتاً اُمیّت را به عنوان لازمهی پذیرش پیامبری افراد، دانستهاند. به طور مثال، جناب عبدالبهاء در این خصوص میگوید: «نورانیّت مظاهر مقدسه بذاتهم است؛ نمیشود از دیگری اقتباس نمایند، باید از آنها اکتساب علوم و اقتباس انوار نمایند نه آنها از دیگران. جمیع مظاهر الهیّه چنین بودهاند...».[6]
با این حساب، پیامبرخواندهی بهائیان، نه شرط اُمیّت، که گویا از لوازم اثبات پیامبری در این فرقه به شمار میرود، را رعایت کرده و نه انصاف در بیان صادقانهی تحصیلات خود را داشته و به دروغ خود را اُمّی جا زده است.
پینوشت:
[1]. معنای اُمیّت: اُمّی بودن، به معنای درس نخوانده بودن است. این واژه از «اُم» گرفته میشود. یعنی شخص، مانند زمانی است که از مادر زاییده شده و نزد کسی تحصیل نکرده است.
[2]. حسینعلی نوری، لوح سلطان مبارک سلطان ایران، هندوستان، دهلینو: محفل ملّی روحانی بهائیان هندوستان، 132 بدیع، ص 8-7.
[3]. محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 1990 م، ص 18.
[4]. منظور، ظهور ادعای علیمحمد شیرازی است.
[5]. عزیه خانم، رساله تنبیه النائمین، احیا شده توسط مؤمنین به بیان، سال تألیف: بین 1309 تا 1322 هـ.ق، ص 5.
[6]. عباس افندی، خطابات مبارکه، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، بیتا، ج 3، ص 7.
افزودن نظر جدید