تحلیل و نقد و بررسی حدیث افتراق امت

  • 1395/10/01 - 17:24
پس از رحلت پیامبر اکرم و به‌خاطر هوی و هوس برخی، انشعاباتی صورت پذیرفت، به طوری که در مدت زمان کوتاهی فرقه‌های مختلفی که هر یک آراء و نظرات خود را دنبال می‌کردند و آن را با سنت و روش پیامبر تطبیق می‌دادند، به‌وجود آمد، و این تطبیق دادن برای این بود که طبق حدیث نبوی افتراق امت جزء فرقه‌ی ناجیه باشند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آن‌جایی که دین اسلام بهترین و کامل‌ترین ادیان در بین بشریت است، لذا در هر برهه‌ای از زمان و مکان، انسان‌ها متمایل به این دین حنیف می‌شوند. اما با رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به‌خاطر طمع و هوی و هوس برخی، این دین الهی از مسیر اصلی خود منحرف شد، به طوری‌که در مدت زمان کوتاهی، نزدیک به سه یا چهار قرن فرقه‌های مختلفی از این درخت تنومند سبز گردید، که هر یک آراء و نظرات خود را دنبال می‌کردند و آن را با سنت و روش پیامبر تطبیق می‌دادند، و این تطبیق دادن با حدیث منقول از پیامبر اکرم نمایان گشت که فرمود: «انّ امتی تفترق علی ثلاث و سبعین فرقه...[1] امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند...» ذکر بطلان هفتاد و دو فرقه در این حدیث باعث گردید، که همه تلاش کنند، که جزء این فرقه‌ها نباشند و فقط به قسمت آخر حدیث خود را منطبق کنند، تا از ره آورد آن، خود و پیروانشان را از هلاکتی که پیامبر در این حدیث متذکر شدند، برهانند، و از طرف دیگر جدای از ذیل حدیث که – همان یک فرقه نجات می‌یابد – صدر حدیث که شمار فرقه‌های مسلمانان را 72-73 فرقه ذکر می‌کند، باعث گردید که مبنای علم ملل و نحل و فرقه‌شناسی اسلامی قرار گیرد و بزرگان فرق و مذاهب اسلامی را وادار کرد تا تعداد فرق اسلامی را با این حدیث شریف بسنجند و آن را منطبق کنند. لذا در این نوشتار مختصر، سعی بر آن شده است که نسبت به صدر حدیث دقت بیشتری شود، تا به یک نتیجه منصفانه و قابل قبول دست یابیم.
اولاً : صدر حدیث می‌فرماید: ملت یهود به هفتاد و یک فرقه و قوم مسیح به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند.[2] سؤالی که مطرح می‌شود این است که آیا این عددها صحیح است یا خیر؟ با مراجعه به کتب تاریخ ادیان و شمارش تعداد فرقه‌های آنان و تحقیقات فراوان، نشان می‌دهد که تطبیق این دو رقم (71 و 72) بر تعداد فرقه‌های یهودیت و مسیحیت بسیار مشکل است، البته شایان ذکر است که در کتاب تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهاردهم هجری به نقل از مورخ آلمانی پرفسور اشتاین شیندر آمده است که منظور از هفتاد و یک فرقه یهود، همان کسانی هستند که حضرت موسی (علیه السلام) برگزیده و پرفسور پانکراو نقل می‌کند که مراد از هفتاد و دو فرقه مسیحی تعداد شاگردان حضرت مسیح (علیه السلام) هستند که هفتاد و دو نفر بودند، البته این نظرات بطلانش واضح است.[3]
ثانیاً: اگر قبول کنیم که ملت اسلام به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد، ملاک فرقه بودن کدام است؟ آیا صرف جمع شدن چند نفر دور هم و یکسان بودن عقایدشان، می‌شود تشکیل یک فرقه داد؟ آیا ملاک فرقه تاسیس کردن، و بعد اختلاف داشتن آنان نسبت به یکدیگر که قطعاً واقع می‌شود، در اصول دین است یا فروع دین؟ آیا چهار فرقه اصلی اهل سنت، مذاهب اربعه (حنفی - شافعی - مالکی -حنبلی) اینان فرقه حساب می‌شوند یا خیر؟ آیا این مذاهب چهارگانه از آن جهت ترسیده‌اند، که از حالت وحدت خارج شوند و حدیث پیامبر اکرم که فرمود فرقه ناجیه فقط یک گروه هستند، شامل آن‌ها نشود؟ و طرح سؤالات دیگر که باید به آن‌ها جواب داده شود، و هم‎چنین شایان ذکر است که برخی از علمای اهل سنت، وقتی که در شمارش این فرق و مذاهب که بیشتر آن‌ها را از فرقه‌های شیعه ذکر کرده‌اند، از عدد هفتاد و سه فراتر رفته‌اند، برای توجیه گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از فرقه، گفته‌اند که مراد حضرت گروه‌های بزرگی است که این فرقه‌های مختلف از آنان انشعاب شده است، نه گروه‌های کوچک کوچک.[4]
ثالثاً : اگر قبول بر صحت حدیث شریف بکنیم، باز سؤالی طرح می‌شود که ظرف زمانی تشکیل این فرقه‌ها چه مقدار است؟ کسانی‌که این حدیث پیامبر را تطبیق بر فرقه‌های مختلف کرده‌اند، زمان آن را تا به زمان خود ملاک قرار داده‌اند، که با نیم نگاهی به تاریخ اسلام معمولاً از اوایل قرن چهارم تا قرون پنجم و ششم قرار داده‌اند، که این محال است، چرا که حدیث نبوّی عام است و احتمالاً تا روز قیامت را شامل می‌شود.
رابعاً: ملاک ظرف بقای این فرقه‌ها تا چه اندازه و یا به عبارت روشن‌تر تا چه مدت زمانی است؟ آیا همین که نام فرقه‌ای در برهه‌ای از تاریخ اسلام ظهور کرد، ولو این‌که عمر کوتاهی هم کرده باشد، کفایت می‌کند که آن را جزء همین حدیث، به‌حساب بیاوریم یا خیر؟ البته این‌گونه فرق و مذاهب، فراوان در طول تاریخ اسلام به‌وجود آمدند و چند صباحی بودند و بعداً محو و نابود شدند.
در نتیجه بر فرض صحت این حدیث شریف، نباید بر روی عدد هفتاد و سه تکیه کرد، زیرا که داعی عقلایی بر ذکر این عدد «73» در طول تاریخ باعث شده که دردسرهای فراوانی صورت بگیرد، قطعاً وجود ندارد، و دیگر این‌که تطبیق این فرق و مذاهب بر این عدد، مشکل و جزء محالات می‌باشد.[5] و احتمال دیگر این‌که در لغت عرب کلمه هفتاد دلالت بر کثرت و انبوهی از چیزی را می‌کند، مثل عدد سه که وقتی از دو گذشت به هر مقداری که باشد جمع بسته می‌شود، و در آخر باید متذکر این نکته شد که راه حق همان راه مستقیم است که پیامبران الهی مردم را به آن فرا می‌خواندند، و این راه یکی است، اما این مردم راه یگانه را رها کردند و به بیراهه رفتند و این بی‌راهه رفتن‌ها بسیار زیاد است، همان‌طوری که پیامبر اکرم درباره قوم یهود و نصاری و اسلام فرمودند. پس باید توجه داشت که هر دو کلمه (هفتاد و سه) در لغت عرب اشاره به کثرت دارد و می‌توان کثرت فوق العاده را در فرق و مذاهب اسلامی را نتیجه گرفت.

پی‌نوشت:

[1]. الفرق بین الفرق، عبداقاهر التمیمی، دارالافاق، بیروت، لبنان، ج1 ص4-5.
مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص128.
[2]. همان، ج1 ص128.
[3]. تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهاردهم، محمد جواد مشکور، نشر اشراقی، تهران، ایران، (1379ش)، ص19.
[4]. ملل و نحل، شهرستانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج4 ص4.
[5]. مذاهب الاسلامیین، عبدالرحمن بدوی، دارالعلم للملایین، چاپ اول، (1973م)، ج1 ص34.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.