بررسی مسأله خاتمیت از دیدگاه شیخ احمد احسائی

  • 1395/07/25 - 14:12
مهم‌ترین چیزی که می‌تواند برای اثبات ادعای نبوت بهاءالله به کار بیاید، خدشه وارد کردن به مسأله‌ی خاتمیت پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) است، اما این مسأله از زبان شیخ احمد احسائی چنان اثبات می‌شود که جای هیچ‌گونه توجیهی باقی نمی‌ماند. اگر بهائیت نخواهد آن را بپذیرد، شیخ احمد را که مبشر باب است، زیر سؤال برده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسأله‌ی خاتمیت از مهم‌ترین مباحثی است که بهائیان برای اثبات حقانیت خود به آن چنگ می‌زنند و تمام تلاش خود را می‌کنند تا شاید بتوانند برای اثبات نبوت حسینعلی نوری دلیلی پیدا کنند، اما غافل از آن‌که تمام کسانی که به نوعی بهائیت وامدار آنان است به مسأله‌ی ختم نبوت اذعان داشته و رسول گرامی اسلام (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) را آخرین فرستاده‌ی خدا می‌دانند.
شيخ احمد احسائي که خود پایه‌گذار فرقه‌ی شیخیه است و علی محمد شیرازی از او تجليل نموده و او را مبشر خود مي‌داند، در این‌باره مي‌گويد: «محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) خاتم انبياء است و پيغمبري پس از آن حضرت نخواهد آمد؛ زيرا که پروردگار متعال در کتاب خود مي‌فرمايد: و لکن رسول الله و خاتم النبيین [احزاب/40] و خداوند متعال دورغ نمي‌گويد، زيرا دروغ گفتن قبيح است و شخص غني از عمل قبيح بي‏نياز است. و باز مي فرمايد: ما آتاکم الرسول فخذوه؛ [حشر/7] آن‌چه را که رسول اکرم اظهار مي‌کند، بپذيريد.» و آن حضرت فرموده است: لا نبي بعدي، پيغمبري بعد از من نخواهد آمد.» [1] پس ما بايد سخن آن حضرت را قبول کرده و او را خاتم انبياء بدانيم.[2]
او در جای دیگر نظر خویش را این‌گونه بیان می‌نماید: «رسول اکرم فرموده است: أنا و الساعة کهاتين؛ من و قيامت مانند اين دو انگشت سبابه و وسطي هستيم و [3] مراد اين است که آن حضرت حقيقت وجود و وجه حق معبود و عقل اول است که عقول ديگر از او منبعث مي شوند و سراج روشني است که خاموش نمي‌شود و ظهور آن حضرت مقرون بساعة است و به اين معني اشاره مي‌کند در آيه‏ شريفه «اقتربت الساعة و انشق القمر [قمر/1] زيرا دين او آخر اديان است و پس از آن حضرت ساعة بر پا مي‌شود و خود آن حضرت از علائم ساعة است، اين است که مي‌فرمايد: «فقد جاء أشراطها [محمد/18] و ظهور او نبوت را ختم کرد.»[4]
کسی چنین ادعائی می‌کند که بابیت و بهائیت زائیده‌ی تفکرات او هستند و سران هر دو فرقه از او به بزرگی یاد می‌کنند. بنابراین عوامل فرقه‌ی بهائیت چگونه و به چه استنادی حسینعلی نوری را پیامبر عصر جدید معرفی می‌کنند؟
این سؤالی است که جامعه‌ی بهائیت پاسخ متقنی برای آن ندارد و برای طفره رفتن از پاسخ، باب توجیه و تأویل را به روی خود می‌گشاید.

پی‌نوشت:

[1]. کلینی، اصول کافی، طبع اسلامیه، ج 8، ص 107؛ امالی شیخ طوسی، مجلس ششم، ص 171.
[2]. شیخ احمد احسائی، جوامع الکلم، جلد اول، ص7.
[3]. کلینی، اصول کافی، طبع اسلامیه، ج3، باب نوادر، ص484.
[4]. شیخ احمد احسائی، جوامع الکلم، جلد دوم ، ص 70.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام علیکم این مقاله در کانال نقد و بررسی بهائیت و شیخیه منتشر شد. به ✡ کانال نقد بهائیت و شیخیه✡ بپیوندید. https://telegram.me/joinchat/DImSwD9aTSylaU60Rh8B2A

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.