اوضاع جهان دویست سال پس از بهاءالله

  • 1395/07/03 - 16:39
بهاءالله که می‌خواست صلح اکبر ایجاد کند و کاری کند که مردم همچون یک خانواده کنار هم زندگی نمایند، در کار خود و برادرش ماند و کارشان به فحاشی و تکفیر کشید. اکنون با گذشت نزدیک به دو قرن از پیدایش بابیت و بهائیت، نه تنها جامعه‌ی انسانی به سوی صلح نرفته، بلکه بهائیت با حمایت از ظالمین و مستکبرین، به آتش ظلم و خشونت دامن می‌زند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ادوارد براون انگلیسی، مترجم کتاب نقطة‌الکاف، در مقدمه‌ی این کتاب از ملاقات خود با بهاءالله خبر می‌دهد و گفتگوهای میان خود و بهاءالله را به رشته‌ی تحریر در آورده است. او که به گفته‌ی خودش برای تحقیق و تفحص در مورد ادیان و انشعابات صورت گرفته در بابیت، سر از عکا در آورده، در خاطرات خود گفته‌های حسینعلی نوری را این‌گونه بیان می‌کند: «(پس از تقدیم مراسم تعظیم، بهاءالله با یک صدای ملایم، نجیبانه من را مجلوس نموده، پس از آن نطقی نمود که بعضی از فقرات آن که به خاطر مانده بود از این قرار است: الحمدلله که فائز شدی... تو آمده‌ای که این مسجون منفّی [1] را ببینی... ما به جز صلاح عالم و فلاح امم غرضی نداریم، ولی مردم با ما مثل مفسدین که شایسته‌ی حبس و طرد باشد، رفتار می‌کنند... تمام ملل باید صاحب یک مذهب شوند و جمیع مردم با هم برادر گردند، روابط دوستی و اتحاد ما بین فرزندان انسان باید مستحکم شود و اختلافات مذهبی و نزاع قومی از میان ایشان مرتفع شود، چه عیبی در این‌ها هست؟... بلی همین‌طور خواهد شد، این نزاع‌های بی‌ثمر، این جنگ‌های مخرب برطرف خواهد شد و صلح اکبر به جای آن برقرار خواهد گردید. شما نیز در اروپا به همین محتاج نیستید؟ همین نیست که حضرت عیسی خبر داده است؟ پادشاهان و حکام، اموال و خزائن شما را به جای اینکه صرف اصلاح بلاد و آسایش عباد نمایند، همه را در راه تخریب نوع بشر صرف می‌کنند... این نزاع‌ها و این جنگ‌ها و خونریزی‌ها و اختلافات باید تمام شود و تمام مردم مانند یک خانواده با هم زیست کنند... نباید شخص فخر کند که وطن خود را دوست دارد، بلکه باید فخر کند که نوع بشر را دوست می‌دارد». [2]
به نظر می‌رسد که سخنان بهاءالله در یک نگاه کلی یک جامعه‌ی آرمانی را به تصویر می‌کشد که هر کسی آرزوی تحقق آن را دارد. اما سؤال اینجاست که بهاءالله چقدر به سخنان خود پایبند بوده است؟ فرزندان و پیروان او چطور؟ بیت‌العدل اعظم چطور؟
آیا برای رسیدن به جامعه‌ی آرمانی فقط باید بهائیت را انتخاب نمود که بهاءالله حرف از مذهب واحد می‌زند؟
اگر واقعاً هدف بهاءالله ترسیم جامعه‌ی آرمانی و اتحاد فرزندان انسان و برادر شدن همه‌ی مردم است، پس چرا با برادر خود میرزا یحیی اختلافات شدید داشته و او را تکفیر نموده است؟ چرا پس از او میان فرزندانش تفرقه افتاد و یکدیگر را کافر شمردند؟ آیا خود بهاءالله و خاندانش همچون یک خانواده زیستند؟
اگر هدف برچیدن اختلافات مذهبی است، پس چرا خود او سردمدار اختلاف بین مذاهب شد و مدعی دین جدید گردید؟
آیا صلح اکبری که او از آن دم می‌زد، با شیوع اختلافات و تکفیر دیگران و حمایت از ظالم رقم می‌خورد؟
ناگفته پیداست که تمام سخنان بهاءالله صرفاً جنبه‌ی شعاری و تبلیغاتی در جهت جذب قلوب انسان‌های ساده و سرخورده از روزگار دارد. انسان‌هایی که دست روی دست گذاشته‌اند و برای رسیدن به جامعه‌ای آرمانی تلاش نمی‌کنند و منتظر امدادهای امثال بهاءالله هستند.
ادعاهایی که حتی خود بهاءالله و خاندانش از پس عمل به آن‌ها بر نیامده‌اند.
جامعه‌ی بهائی در قبال این پرسش‌ها یا سکوت می‌کند یا راه توجیه را در پیش می‌گیرد و یا اینکه منتقدین خود را تکفیر می‌نماید و بهائیان را از مراوده و ارتباط با آن‌ها نهی می‌کند که مبادا منحرف و مشرک شوند!
اکنون پس از حدود یکصدوهفتاد سال پس از بهاءالله، جامعه‌ی جهانی نه تنها به سوی صلح و آرامش پیش نرفته، بلکه جنگ و خونریزی و نابرابری و نابرادری بیشتر شده‌ است.
عجیب‌تر اینکه جامعه‌ی بهائیان خود به این نابرابری‌ها دامن می‌زنند و به بهانه‌ی عدم مداخله در سیاست، از  اسرائیل ظالم حمایت می‌کنند و در قبال کشتار بی‌رحمانه‌ی بی‌گناهان یمن، عراق، سوریه، میانمار، نیجریه و... سکوت اختیار نموده است و در مقابل جنایات آل سعود هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهد. گویی کسانی که بی‌گناه زیر آتش بمب‌افکن‌های اسرائیل، آمریکا و آل سعود به خاک و خون می‌افتند، از دایره آدمیت خارجند و جزء بهائم به حساب می‌آیند...!

پی‌نوشت:

[1]. به معنی «نفی شده»
[2]. ادوارد براون، مقدمه کتاب نقطةالکاف، 1910 میلادی، ص9، به نقل از بهاءالله.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.