داستان خرافی جسّاسه

  • 1395/06/14 - 23:41
داستان خرافی جسّلسه علاوه بر خرافی بودن آن، هر خواننده‌ای به خوبی می‌تواند به جعلی آن پی‌ ببرد؛ اینکه پیامبر اکرم گفته‌های «تمیم داری» یهودی تازه مسلمان را به عنوان مهر تأییدی بر صحت گفته‌های خود می‌گیرد و پس از شنیدن این ماجرا از زبان وی تصمیم می‌گیرد که آن را در یک اجتماع بزرگ و رسمی به آگاهی دیگر مسلمانان نیز برساند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مشهورترین حدیثی که از تمیم داری نقل شده، حدیث جسّاسه است، این روایت در کتاب بخاری نیامده، ولی مسلم آن را در کتاب صحیح خود نقل کرده است، که اهل سنت احادیث این کتاب را صحیح می‌دانند، و ترمذی نیز پس از نقل این حدیث، آن را صحیح خوانده است؛ مسلم آورده است: «شعبی گوید: فاطمه بنت قیس از نخستین زنان مهاجر روایت نموده: منادی، مردم را برای نماز جماعت فراخواند. من به مسجد رفته، در صف اوّل از صفوف زنان، نمازم را با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواندم. حضرت پس از نماز با چهره‌ای خندان بر منبر نشست و فرمود: هر کس جای خود بماند. سپس افزود: آیا می‌دانید چرا شما را فراخواندم؟ مردم گفتند: خدا و رسولش بهتر می‌دانند. حضرت فرمود: برای این شما را گرد آوردم، تا بدانید «تمیم» که مردی نصرانی بود، بیعت کرده و اسلام آورده او برای من حدیثی نقل کرده که حرف‌هایی که به شما گفته‌ام را تایید می‌کند، و آن حدیث در مورد مسیح دجّال است. او برای من نقل کرده که با 30 تن از مردان قبیله لخم و جذام بر کشتی سوار شدیم. امواج آن‌ها را به جزیره‌ای راهنمایی کرده، تا در ساحل پیاده شده‌اند. در جزیره، حیوان عجیبی مشاهده می‌کنند؛ بسیار پر مو، به حدّی که از زیادی مو، سر از دم او شناخته نمی‌شود. به‌طرف حیوان رفته، می‌پرسند: تو چیستی؟ پاسخ می‌دهد: من «جسّاسه» هستم. می‌پرسند: «جسّاسه» چیست؟ گفته: به این دیر «عبادت‌گاه» بروید، شیطان همان‌جاست. به‌سرعت وارد دیر شدیم، آن‌جا شخصی دیدیم، بسیار قوی و بزرگ که تاکنون مانندش ندیده بودیم؛ دست و پای او در زنجیر بود. پرسیدیم: کیستی؟ گفت: خواهم گفت. شما کیستید؟ گفتیم: ما عرب هستیم و داستان کشتی و سرگذشت خود را برای او بازگو کردیم. سپس سؤالاتی از ما کرد؛ پرسید: راجع به نخل بیسان برایم بگویید. آیا ثمر می‌دهد؟ گفتیم: آری! گفت: به‌زودی ثمره‌اش تمام خواهد شد. گفت: از دریاچه طبریه چه خبر؟ آب دارد؟ گفتیم: آب فراوان دارد. گفت: به‌زودی خشک خواهد شد. گفت: از چشمه زعر چه خبر؟ آب دارد؟ گفتیم: فراوان. گفت: آیا مردم آ‌ن‌جا از آب چشمه کشاورزی می‌کنند؟ گفتیم: آری! اهالی از چشمه زراعت می‌کنند. گفت: از پیامبر امّی خبر دهید. گفتیم: او در مکه ظهور کرده و اینک در یثرب (مدینه) ساکن است. گفت: آیا عرب‌ها با او جنگیدند؟ گفتیم: آری! گفت: به چه شکل؟ گفتیم او بر عرب‌های نزدیک خود چیره شده و آنان از او اطاعت و پیروی می‌کنند. گفت: خیر و مصلحتشان همین است. به شما خبر دهم که من مسیح هستم و نزدیک است که به من اجازه خروج داده شود. در زمین راه می‌افتم و همه‌جا جز مکه و طیبه (مدینه) را تنها در چهل روز می‌پیمایم. این دو شهر بر من حرام است. هرگاه اراده کنم که به آنها وارد شدم، فرشته‌ای شمشیر به‎دست با من رو به‌رو شده، مانع ورودم به آن‌جا می‌شود، و بر هر روزنی از آن، فرشتگانی‌اند که از آن پاسداری می‌کنند. فاطمه بنت قیس گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی‌که با عصای خود بر منبر می‌کوبید، سه بار فرمود: این‌جا طیبه (مدینه) است. سپس فرمود: آیا من این سخن را برای شما نگفته‌ام؟ مردم گفتند: آری! سپس فرمود: از این جهت حدیث تمیم داری، برای من جالب و شگفت‌آور بود، که سخنان او، حرف‌های مرا تایید کرد.»[1]

علاوه بر خرافی بودن این روایت که هر خواننده‌ای به‌خوبی می‌تواند به آن پی‌ ببرد؛ این‌که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته‌های «تمیم داری» یهودی تازه مسلمان را به‌عنوان مهر تأییدی بر صحت گفته‌های خود می‌گیرد و پس از شنیدن این ماجرا از زبان وی تصمیم می‌گیرد، که آن را در یک اجتماع بزرگ و رسمی به آگاهی دیگر مسلمانان نیز برساند. حال آن‌که خداوند متعال در توصیف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «وَعَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً.[نساء/113] و خداوند چیزهایی به تو آموخت که از این پیش نمی‌دانسته‌ای و خدا لطف بزرگ خود را بر تو ارزانی داشت.»
بنابراین چگونه می‌توان پذیرفت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ـ با علم خدادادی خود ـ برای تأیید سخنان خود به گفتار یک تازه مسلمان استشهاد کند؟! مستشرقان و اسلام شناسان غربی، همواره با استشهاد به این‌گونه احادیث، برای رسیدن به اهداف شوم خود، اسلام را آماج اتهامات خود قرار دهند.
علاوه این‌که در این داستان نکته‌های فراوانی به‌چشم می‌خورد که با مبانی عقلی سازگار نیستند و این حدیث را از درجه اعتبار ساقط می‌کنند:
اولاً این حیوان، چه حیوانی است که آن‌قدر پر مو است که سرش از دمش شناخته نمی‌شود و در ضمن به زبان عربی فصیح صحبت و استدلال می‌کند؟!
ثانیاً این‌که جسّاسه که با زنجیر در بند بوده و اجازه خروج گرفته، امّا در طول این هزار و چهار صد سال مبادرت به خروج نکرده است.
ثالثاً چگونه این جزیره سحرآمیز تاکنون و پس از گذشت بیش از هزار و چهار صد سال، ناشناخته مانده است؟!
البته ما امیدواریم دانشمندان جغرافیا در جستجوی این جزیره برآیند و مکان آن را یافته و از دیگر عجایبی که «تمیم داری» از آن خبر داده، برای ما گزارش کنند.

پی‌نوشت:

[1]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 4، ص 124.
سنن ترمذی، ترمذی، ج8، ص488.
مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسة قرطبة، مصر، ج6، ص 373 و 374.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.