دستور پیامبر اسلام به شناختن امام زمان
در کتب روایی به روایات بسیاری برخورد میکنیم که در آنها، گفتار صریح پیامبر اکرم (ص) و دستور آن حضرت به مسلمانان آمده، که امام زمان خود را بشناسند و از او پیروی کنند، تا گمراه نشوند، شیعه معتقد است که منظور از امام زمان در روایات، امامان معصوم (علیهم السلام) هستند، که پیامبر مستقیماَ در برخی از روایات از آنها نام برده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در کتب روایی شیعه و اهل سنت، به روایات بسیاری برخورد میکنیم، که در آن روایات و احادیث، گفتار صریح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دستور آن حضرت به مسلمانان، آمده که امام زمان خود را بشناسند و از او پیروی کنند، تا گمراه نشوند، شیعه بر این باور است که منظور از امام زمان در روایات، امامان معصوم (علیهم السلام) هستند که پیامبر مستقیماَ در برخی از روایات، از آنها نام برده، لذا بدین جهت، شیعیان لزوم شناخت حضرت مهدی (علیه السلام) را، جزئی از همین شناخت کلی، نسبت به دوازده امام میدانند، اما علمای اهل سنت معتقدند، که منظور از امام زمان، در این روایات، خلفا و زمامداران حکومت هستند، و این در حالی است که سخن پیامبر اکرم، مطلق است نسبت به خلفای بعد از خود، و مقید به گروههای خاصی نشده، تا خلفا و زمامداران (بنیامیه و بنیعباس و...) را شامل شود.
مثلاً سلمان فارسی میگوید: «پیامبر فرمود: امامان پس از من، دوازده نفر هستند و همه آنها از قریش میباشند...، بدانید اینان عترت من هستند و از گوشت و خون من میباشند. چرا برخی از مردم، مرا درباره آنان آزار میدهند؟ خداوند شفاعت مرا نصیب آنها نکند.»[1] و یا در روایتی دیگر از امام حسن (علیه السلام) وارد شده که فرمود: «امامان پس از رسول خدا، دوازده نفرند، که نه نفر از آنها از نسل برادرم حسین میباشند، مهدی این امت از آنهاست.»[2]
لذا طبق دستور پیامبر مبنی بر شناخت امام زمان در هر زمانی، برای مسلمانان از ضروریات دین اسلام است که به آن امر شده و این امر به چند دلیل بر هر مسلمانی واجب است، که به چند مورد اشاره میکنیم.
دلیل اول: در روایات شیعه و اهل سنت تصریح شده، که هر کس امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا میرود، و امام باقر (علیه السلام) نیز فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة...[3] هرکس بمیرد و امامی نداشته باشد و او را نشناسد، مرگ او، مرگ جاهلیت است و هیچ کس در این جهت معذور نیست، تا امام خود را بشناسد.» پس طبق این حدیث و دلیل وارده بر هر مسلمانی واجب است، که از مرگ جاهلیت فرار کند و این حدیث شامل او نشود.
دلیل دوم: طبق حدیث صریح پیامبر در کتب اهل سنت که فرمودند: «ای مردم! هر که بخواهد در زندگی، همانند من باشد و مانند من بمیرد، ولایت علی را بپذیرد و از امامان پس از او پیروی کند.»[4] لذا رسیدن به حیات معنوی بر هر فرد مسلمانی، توجه داشتن به این حدیث پیامبر است.
دلیل سوم: حدیث پیامبر مبنی بر کفر افرادی که امام زمان خود را نشناسند و در موضوع آن خدشه و انکار کنند، خصوصاً در مورد امام مهدی (علیه السلام) که فرموند: «من انکر خروج المهدی فقد کفر.[5] هر کس خروج مهدی را، انکار کند، کفر ورزیده است.» و یا باز فرمودند: «من کذّب بالمهدی فقد کفر.[6] هر کس ظهور مهدی را، دروغ بشمارد، کافر شده است.»
دلیل چهارم: مسلمانان به انحراف و گمراهی گرفتار نشوند، لذا امام کاظم (علیه السلام) میفرماید: «امام، حجت بندگان است. هر که او را رها کند، گمراه میشود و هر که همراه او باشد، نجات مییابد و رستگار میشود.»[7]
دلیل پنجم: اگر امام زمان خود را بشناسیم، این باعث پذیرش و قبولی اعمال و جلوگیری از بطلان عمل، برای هر فرد مسلمانی است، لذا پذیرش اعمال، در گرو پذیرفتن ولایت و جانشینی امامان معصوم (علیهم السلام) است. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) وارد شده، که به زراره فرمود: «اسلام بر پنج چیز، بنا شده که عبارتند از نماز، زکات، حج، روزه، ولایت؛ و بعد زراره میگوید، عرض کردم: کدامیک از آنها برتر و افضل میباشد، امام فرمود: ولایت؛ چرا که کلید و حاکم و راهنمای آنهاست، لذا اگر مردی شب و روز، به نماز و روزه بگذراند و تمام ثروت خود را صدقه دهد، و همهساله حج انجام دهد، اما خلیفه و ولی خدا را نشناسد، تا از او پیروی نماید، هرگز نزد خدا اجر و پاداشی ندارد و از اهل ایمان نخواهد بود.»[8]
لذا با تمام این ادله، متوجه عمق موضوع میشویم، که شناخت امام زمان، چهقدر حائز اهمیت است، پس همیشه باید این دعا را زمزمه کنیم، که خدایا خودت را به من بشناسان، تا رسولت را بشناسیم و وقتی رسول تو را شناختیم، حجتت را خواهیم شناخت و اگر حجتت را بشناسیم، هیچگاه از دین تو گمراه نمیشویم. آمین یا رب العالمین
پینوشت:
[1]. کفایه الاثر، محمد بن علی خزاز، نشر بیدار، قم، ایران، تحقیق حسینی کوهکمری، (1401ق)، ص149.
[2]. همان، ص223.
[3]. الثقات، ابن حبان، دائره المعارف العثمانیه، هند، حیدرآباد، (1393ق)، ج7 ص49.
[4]. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، نشر علامه، قم، ایران، مصحح رسولی، ج1 ص301.
[5]. البرهان، متقی هندی، مکه، بی تا، (1408ق)، ج1 ص21 باب 2.
[6]. العرف الوردی، سیوطی، دارالفکر، بیروت، لبنان، (1414ق)، ج2 ص83.
[7]. معجم احادیث امام المهدی، علی کورانی، موسسه معارف اسلامی، قم، (1411ق)، ج4 ص148.
[8]. اصول کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، (1383ش)، ج2 ص18.
افزودن نظر جدید