معجزه در بهائیت، دلیل و حجت برای حاضرین است!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فطرت انسان اقتضا میکند که مدعی نبوت ادلهای، مانند معجزه، برای اثبات مدعای خود بیاورد تا مردم تسلیم دعوت او شوند. از آنجا که میرزا حسینعلی نوری معجزهای نداشته، بهائیان برای رفع این چالش بزرگ، معجزه را بیاعتبار و حتی مخالف عقل میدانند.[1]
آنها برای توجیه کلام خود در معتبر نبودن معجزه، مطالبی را بیان کردهاند از جمله اینکه: معجزه دلیل بر حقانیت انبیاء نیست،[2] که قبلاً به آن پرداخته شد. توجیه دیگر بهائیان این است که معجزه برای حاضرین حجت است نه غائبین.
عباس افندی میگوید: «اگر معجزات را برهان اعظم خوانیم، دلیل و حجت از برای حاضرین است نه غائبین.»[3]
در پاسخ باید گفت:
اولاً: معجزه یکی از راههای اثبات نبوت خاصه است و برهانی بر صحت ادعای مدعی نبوت و رسالت است. بر همین اساس هر پیامبری به مقتضای عصر و علوم رائج زمان خودش، معجزهای آورده است تا بزرگان آن عصر از آوردن آن عاجز باشند. پس معجزه برای اثبات نبوت پیامبر، برای قومی بوده که در آن مبعوث به رسالت شده است و برای اطمینان آیندگان از صحت ادعای پیامبران پیشین راههایی وجود دارد:
- تصدیقی که پیامبران بعد از انبیاء سابق دارند. چنانکه قرآن ضمن بیان انبیاء گذشته، آنها را تصدیق میکند و برخی از معجزههای آنها را یادآور میشود.
- خبری که به تواتر و اجماع به دست آیندگان میرسد، برای آنان نیز حجت است و مورد پذیرش واقع میشود.
پس حجت بودن معجزه برای حاضرین بهانهای برای انکار اصل لزوم معجزه نمیتواند باشد.
ثانیاً: اگر منظور عباس افندی از حجیت نداشتن معجزه برای آیندگان، معجزه نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است، باید بدانند که معجزه خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله وسلم)، معجزهای جاوید است و یکی از علتهای جاودان ماندن قرآن، امتیازی است که بر سایر معجزات انبیاء گذشته دارد؛ قرآن از سنخ علم و معرفت است و غیر از علم و معرفت، هر چیز دیگری که تصور شود، مربوط به سایر قوای ادراکی انسان است و عمومیت آن امکان ندارد؛ زیرا امکان دیدن و یا شنیدن آن برای همه بشر وجود ندارد، اما علم و معرفت میتواند برای همه و تا ابد معجزه باشد.[4]
پینوشت:
[1]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: معجزه از دیدگاه بهائیان
[2]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: معجزه در بهائیت، دلیل بر حقانیت انبیاء نیست!
[3]. عباس افندی، مفاوضات، بیجا: بینا، بیتا، ص 77.
[4]. سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1372 ه.ش، ج 1، ص 60.
افزودن نظر جدید