نقش خواص در دوران غیبت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از خطراتی که سبب تهدید مقام امامت و بروز فتنههایی در تاریخ شده است، نقش خواص بوده است. وجود بزرگان یا منتسبین به خاندان امامت که چشم طمع به این جایگاه داشتهاند، از جمله عللی است که بسیاری از شیعیان حتی در زمان ائمه معصومین (علیه السلام)، دچار شک و تردید در شناخت امام بعدی گردیدهاند. آری تنها یک سامری که جایگاه رفیعی در کنار موسی (علیه السلام) دارد، میتواند فتنه گوسالهپرستی را بهراه بیاندازد و مردم هم در ظلمات این فتنه خدا را نبینند!
نمونهای از این خواص، عبدالله افطح فرزند امام صادق (علیه السلام) است. موقعیت فوقالعاده وی که نهتنها پسر امام، بلکه پسر بزرگتر نیز بود، سبب گردید، آنچنانکه شواهد تاریخی نشان میدهد، به مقام امامت، چشم طمع ورزد. بلکه امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند: «یرید عبدُالله أنْ لا یعبد الله![1] عبدالله میخواهد که خداوند عبادت نگردد!» البته لازم به ذکر است، که گرچه در ابتدا عدّهای وی را، به امامت پذیرفتند، ولی باز همین خواصّی چون مؤمن طاق و هشام بن سالم بودند که با ایجاد بصیرت در شیعیان، امام حقیقی را معرفی مینمودند.
نمونه دیگر عبدالله محض، فرزند حسن مثنّی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) است. وی که جایگاه و احترام ویژهای نزد شیعیان داشت، برای کسب مقام امامت تلاشها نمود و تا آنجا پیش رفت که حتی امامت امام علی (علیه السلام) و حسنین (علیهما السلام) را انکار نمود![2] متأسفانه این سنّت سیئه، در نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) ماند و پسر عبدالله، محمد و پس از وی ابراهیم نیز با ادعای امامت، دست به قیامهایی زدند.[3]
به اختصار میتوان به اهداف مالی وکلای امام کاظم (علیه السلام)، در انکار امامت امام رضا (علیه السلام)، و ایجاد فرقه واقفیّه نیز اشاره نمود.[4]
این نمونههای تاریخی نشانگر این مطلب است که اوّلا: علت تفرقه برخی شیعیان از حول امام بهحقّ، بهخاطر نبودن نصّ نبوده، بلکه این برخی خواصّ بودهاند، که با ایجاد فضای فتنه از شرایط تقیّه ائمه (علیه السلام) و عدم امکان روشنگری بیشترشان، سوء استفاده نمودند، و پرده بر حق میانداختند. و ثانیاً: اینها درسی است، هم برای مردم که بدانند، در این دوران غیبت هم ممکن است، از خواصّ بیشترین ضربه را خورد، و هم برای خود خواصّ که مراقب شیطان درون و بیرون باشند، که چشم طمع به موقعیتشان اندوختهاند.
پینوشت:
[1]. کلینی، کافی: ج2 ص193، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
[2]. صفار، بصائر الدرجات: ص156، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی.
[3]. ابن واضح، تاریخ یعقوبی: ج2 ص377، منشورات الشريف الرضي.
[4]. ر.ک: طوسی، الغیبة: ص65، دارالمعارف الاسلامیة.
افزودن نظر جدید