اهداف حمله اعراب مسلمان به ايران چه بود؟
دين اسلام و اعتقاد به رواج و گسترش آن از مهمترين اهداف مسلمانان در اين جنگ بوده است. گرچه كسب غنميت هم در مراحل اوليه، طبق وعده اي كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ داده بود و يا سخناني كه توسط افراد مختلف از جمله خليفه دوم براي مردم بيان مي شد و هم در مراحل بعدي كه مسلمانها به غنائمي دست يافتند از انگيزه هاي ديگري بود كه مسلمانها را تحريك مي كرد كه به حملات خود ادامه دهند. «برتولد اشپولر» در كتاب«تاريخ ايران» مي نويسد:
«علت اساسي اين حمله عظيم تازيان نه تغييرات ارضي شبه جزيره عربستان بود و نه لزوم راه تجارت و نه، تنها حرص غارتگري تازيان. اگر چه اين علل از زمان قديم در مورد تازيان معروف بوده و صفت ويژه تمام اقوام چادرنشين به حساب مي آيد، نيز در اين هجوم به طور قابل توجهي دخالت داشته است؛ اما علت واقعي و محرك اصلي اين هجوم برق آسا و توقف ناپذير اعراب قبل از هر چيز، دين جديد و اعتقادات تازه اي بود كه حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ به آنان ارزاني بخشيده بود ... امروز ديگر جاي ترديد نيست كه دين يكتا پرستي پايدارترين علت و محرّك كشورگشايي تازيان بوده است»[1]
همچنين در اين رابطه«رسول جعفريان» مي نويسد:«... مهمترين نكته ايمان و اعتقاد كامل اعراب به پيروزي دينشان بود چنان كه رواج اين دين اصلي ترين هدف آنان به حساب مي آمد»[2] و البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه هدف پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نشر آئين اسلام در خارج از عربستان بود و نامه هاي آن حضرت به سران كشورها و لشكركشيهاي آن حضرت به شمال حجاز و نويد دادن به كسب اين فتوحات مي تواند مؤيد اين مطلب باشد. ذبيح الله صفا در اين رابطه مي نويسد:«در سال 11ه ق كه سال رحلت حضرت رسول(ص) است اجراي نقشة نشر آئين اسلام در خارج از عربستان آغاز شده بود».[3] همچنين«برتولد اشپولر» مي نويسد:«خود پيغمبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ اندكي قبل از رحلتش لشكري براي حمله به طرف شمال آماده مي كرد.»[4]
در سخنان«عمر» خليفه وقت نيز زماني كه مي خواهد مردم را تحريك به حمله به ايران كند چند نكته مشاهده مي شود:
1. كسب غنايم جهت نيرو گرفتن و قدرت مند شدن.
2. توجه دادن به وعده قرآن و اشاره به اين نكته كه: «حجاز جاي ماندن نيست مگر آنكه آذوقه جاي ديگر بجوئيد كه مردم حجاز جز به اين وسيله نيرو نگيرند ... در زمين روان شويد كه خدايتان در قرآن و عده داده كه آن را به شما مي دهد و فرموده كه اسلام را بر همه دين ها چيره مي كند»[5]
مسئله كسب غنايم بي ترديد يكي از اهداف مهم مسلمانان بوده است«نبايد غفلت كرد كه عرب در عين آن كه براي توحيد مي جنگيد؛ اما پس از پيروزي انتظار غنيمت داشت.»[6]
«مسلمانان به اعتماد سخن رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه وعده گنج هاي قيصر و كسري را داده بود راهي ميادين جنگ شدند».[7] عمر، ابو عبيد را با هزار مرد جنگي به عراق فرستاد وقتي ابو عبيده روانه شد به هر قومي از اعراب كه مي گذشت آنان را به جهاد و ربودن غنايم فراوان برمي انگيخت، پس گروهي بي شمار به وي پيوستند».[8] «پس از چندي عمر به دعوت كردن مردم به سوي عراق پرداخت مردم از دعوت وي سرباز مي زدند .... عمر هواي غنايم خسروان را در دل هايشان افكند».[9]
بنابراين مسئله كسب غنايم، هم قبل از حمله براي مسلمانان هدف و انگيزه و محرك شد و هم بعد از كسب غنائم «زماني كه منطقه«ابلَّه» در نزديكي بصره تصرف شد و عتبه خبر اين پيروزي را براي خليفه نوشت، مردم از فرستادهء عتبه درباره اوضاع منطقه پرسيدند، او براي ايشان توضيح داد كه چقدر طلا و نقره در دست مسلمانان است، اين خبر سبب سرازير شدن اعراب به آن ناحيه شد».[10]
يكي ديگر از اهداف مسلمانان اين بود كه خطري را كه از ناحيه ايران آنها را تهديد مي كرد، برطرف سازند البته اين هدف شايد در مراحل ثانوي حملات پيدا شده باشد با توجه به حملاتي كه مسلمانان به پايتخت ساسانيان، «تيسفون»، داشتند، دولت ساساني هم تدابيري مي انديشيد تا اگر بتواند مسلمانان را شكست دهد. در اين رابطه در«ناسخ التواريخ» آمده است:
«عمر بن خطاب» يك روز با اصحاب سخن از در مشورت كرد كه مرا پسند خاطر نمي افتد كه سپاه عرب را به مسافات بعيده از خود دور افكنم؛ اما اين اعاجم و پادشاه ايشان (يزدگرد) هر روز مي آشوبند و از نو اِعدادِ[11] سپاه مي كنند مردم«همدان» آن عهد كه با«حذيفه» بستند، بشكستند و اهالي «ري» نيز از در اطاعت و فرمانبرداري نيستند اكنون رأي چيست؟
گفتند هم اكنون بايد اِعداد سپاه كرد و اين پادشاهي را بر«يزدگرد» تباه ساخت، عمر گفت: سخن به صواب كرديد اكنون بگوئيد كه نخست به كجا بايد تافتن؟ گفتند: ابتدا اصفهان ببايد گشاد. زيرا كه اصفهان از مملكت عجم به جاي سر باشد و فارس و كرمان دو دست و ري و آذربايجان به جاي دو پا بود ...»[12]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاریخ مردم ایران،نویسنده: ، زرین کوب..
2. تاريخ ايران،نویسنده: برتولد اشپولر.
پي نوشت ها:
[1] . برتولد اشپولر، تاريخ ايران، ترجمه جواد فلاطوري، تهران، شركت انتشارات علمي فرهنگي، چاپ ششم، 1379، ج1، ص7.
[2] . جعفريان، رسول، تاريخ سياسي اسلام، تاريخ خلفا، قم، انتشارات دليل ما، چاپ اول، 1380، ج2، ص124.
[3] . صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، تهران، انتشارات فردوس، چاپ دوازدهم، 1371، ج1، ص 8.
[4] . برتولد اشپولر، پيشين، ص 7.
[5] . محمد بن جرير طبري، الرسل و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352، ج4، ص1588.
[6] . جعفريان، رسول، پيشين، ص 124.
[7] . همان، ص 124.
[8] . احمد بن يحيي بلاذري، فتوح البلدان، مترجم آذرتاش آذر نوش، تهران، انتشارات سروش، 1394ق، چ دوم، ص 13، بخش مربوط به تاريخ ايران.
[9] . همان، ص 16.
[10] . جعفريان، رسول، پيشين، ص 113، به نقل از«الطريق الي المدائن» ص 203.
[11]. به معناي تجهيز و جمع آوري.
[12] . لسان الملك سپهر، ناسخ التواريخ، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1346، ج3، ص10.
افزودن نظر جدید