غیب‌گویی سید کاظم رشتی !

  • 1394/10/19 - 00:19
منابع شیخی و حامیان ایشان ادعا می‌کنند سید کاظم از وفات خویش خبر داشته است و پیامبر اکرم خبر وفات او را از طریق یک چوپان به وی رسانده است. اما این ادعا در حق وی قابل اثبات نیست؛ چرا که سید فرد مجهولی بوده است که عده‌ای از ردیه‌نویسان او را جاسوس روس می‌دانند که در کسوت روحانیت و برای ضربه زدن به اسلام وارد عراق شده تا به اربابان خویش خدمت کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید کاظم رشتی، جانشین احسایی و دومین سرکرده‌ی شیخیه، در طول حیات خویش ادعاهای بسیاری داشت که برگرفته از تخیلات وی بود و کسی از علمای شیعه وی را در این خصوص تأیید نکرده است. یکی از ادعاهای وی این بود که از زمان وفات خویش خبر دارد. در این مقاله به این موضوع خواهیم پرداخت.
بعد از حمله‌ی عثمانیان به کربلا و قتل عام شیعیان آنجا،[1] سید کاظم تصمیم می‌گیرد به کاظمین و سامراء سفر کند که این سفر آخرین سفر وی بود و بعد از آن از دنیا رفت. ابوالقاسم ابراهیمی، چهارمین سرکرده‌ی شیخیه‌ی کرمان، ادعا می‌کند که سید از وفات خویش در این سفر خبر داشته است. وی می‌نویسد: «از مرحوم آقا ميرزا حسن طبيب، كه از علماء و تلاميذ ايشان بود، نقل شده است كه در آن سفر، سيد کاظم مرحوم من را طلبيدند و فرمودند كه جناب ميرزا شما همراه من به زيارت مي‌آیيد؟ گفتم: معلوم نيست، چند نفر مريض دارم كه مشغول مداوا هستم. فرمودند: به اينها دستورالعمل بدهيد و البته با من بيایيد، گويا اين سفر آخر من باشد. عرض كردم: آقا فدايت شوم، خدا نكند، سركار كه از فضل الهي صحيح و سالم می‌باشيد. ان شاءالله بعد از اين مكرر به سلامتی و عافيت مشرف می‌شويد. فرمودند: جناب ميرزا من می‌دانم چيزی كه شما نمی‌دانيد، اين گفته‌ی من در نظر شما باشد به كسي نگویيد.[2]
به نظر می‌رسد شیخیه این ادعا را در حق سید کاظم اظهار داشتند تا او را در واقعه‌ی کربلا تبرئه کنند و سید را عامل حمله‌ی عثمانیان ندانند و از طرفی همه‌ی هویت شیخیه به احسایی و رشتی وابسته بود و همین دو نفر بودند که پایه‌های شیخیه را بنا نهادند؛ لذا رؤسای شیخیه برای وجیه کردن و هویت بخشیدن به خود مجبور بودند به اینگونه سخنانی روی بیاورند. عملکرد قبیح سید کاظم در زمان حیاتش گویای این مطلب است.[3]
منابع بهائی نیز همین واقعه را به نحوی دیگر بیان می‌کنند. نبیل زرندی می‌نویسد: «سیدکاظم در اوائل ماه ذی‌القعده سال ١٢٥٩ ه.ق. که آخرين سال حيات او بود، به کاظمين سفر کرد. روز چهارم ماه به مسجد براثه رسيد. اين مسجد بين بغداد و کاظمين واقع است. اول ظهر بود، مؤذن را فرمان داد که برای نماز ظهر اذان بگويد. روبروی در مسجد درخت خرمائی بود. سيد زير درخت ايستاده بود. ناگهان مردی عرب از مسجد بيرون آمد و به حضور سيد شتافت و گفت سه روز است که من اينجا هستم. گوسفندانم را در چراگاه نزديک اينجا مي‌چرانم. خوابی ديدم و مأمورم آن را برای شما بگويم. در خواب حضرت رسول الله را ديدم که به من فرمود: ای چوپان گفتار مرا درست گوش بده و در خاطر نگهدار؛ زيرا اين گفتار به منزله‌ی امانت خداست که به تو مي‌سپارم؛ اگر به قول من رفتار کنی، اجر عظيم خواهی داشت و اگر اهمال نمائی، به عذاب شديد مبتلا خواهی شد. در همين جا بمان، روز سوم يکی از اولاد من که نامش سيد کاظم است به همراهی پيروان خود اينجا خواهد آمد و اول ظهر در زير درخت خرما نزديک اين مسجد خواهد ايستاد. به حضور او برو، سلام مرا به او برسان و بگو مژده باد که ساعت مرگ تو نزديک است. پس از زيارت کاظمين فوراً به کربلا برگرد زيرا پس از سه روز از ورود به کربلا يعنی در روز عرفه وفات خواهی کرد».[4]
همان‌طور که دیدید منابع بهایی هم به پیروی از شیخیه به این ادعا دامن زدند و سید را فردی بزرگ نشان می‌دهند تا برای خود جایگاهی در میان دیگر فرق و ادیان درست کنند. سید کاظم شخصی بود که ردیه‌نویسان او را فردی مجهول و حتی جاسوس روس می‌دانند که در کسوت روحانیت وارد عراق شده تا به اربابان خویش خدمت کند، حال چگونه این‌گونه فردی از وفات خویش خبر داشته است!؟

پی‌نوشت:
[1]. ردیه‌نویسان رشتی را عامل حمله‌ی عثمانیان به کربلا می‌دانند. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله: حمله عثمانیان به کربلا در زمان سید کاظم رشتی
[2]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، ج 1، ص 121-120؛ هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمه‌ی فریدون بهمنیار ، ص 46.
[3]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: سیری در زندگی سید کاظم رشتی و مقاله‌ی: مجهول بودن هویت سید کاظم رشتی
[4]. نبیل زرندی، تلخیص تاریخ، ص 33-35.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.