تبرک جستن خلیفه دوم به حجر الأسود
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اشکالات وهابیت به شیعه و اهل سنّت، مسأله زیارت و تبرک جستن است. گرچه کتب مختلفی در پاسخ به این شبهه نوشته شده است ولی بررسی ماجرای تبرک جستن خلیفه دوم به حجرالاسود نیز نکات قابل توجهی بهدست میدهد. این ماجرا که در کتب معتبر شیعه[1] و اهل سنت[2] نقل شده و بزرگانی چون حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت آنرا صحیح دانستهاند[3]، از این قرار است:
وقتی عمر به طواف کعبه رفت، در مقابل حجر الاسود ایستاد و گفت: «انی لأعم أنک حجر لا تضر و لاتنفع و لولا أنی رأیت رسول الله قبّلک ما قبّلتک.[4] بهدرستی که میدانم تو سنگی هستی که ضرر و نفعی نمیرسانی و اگر ندیده بودم که پیامبر تو را میبوسد، هرگز تورا نمیبوسیدم.» امّا امام علی (علیه السلام) پیش آمد و فرمود که این سنگ هم ضرر و هم نفع میرساند، هنگامی که خداوند از بنی آدم(درعالم ذرّ) میثاق گرفت، آنرا در برگی سفید نوشت و این سنگ نیز آن روز زبان و لب و چشم داشت و به فرمان خداوند دهان باز کرد و آن برگه را در دهان فروبرد. سپس خداوند فرمود که تو برای هر کس که تا قیامت تو را ملاقات نمود، شهادت میدهی. عمر با شنیدن این کلام گفت: «لا بقیت فی قوم لست فیهم یا أبا الحسن! ای اباالحسن! خدا کند در میان قومی که تو در میانشان نیستی نباشم!»
بنابراین مشاهده میشود که اولا خود شخص خلیفه دوم به یک سنگ تبرّک میجسته است. ثانیا گرچه ما جمادات را بی جان میبینیم ولی آنها چهبسا دارای جان بوده یا هستند. و نمیتوان به طور قطع آنها را مرده و بیاثر دانست. ثالثا دلسوزی امام علی (علیه السلام) در تبیین حقایق و از آن طرف اذعان خلفا به برتری علمی امام (علیه السلام) روشن میشود. خصوصا که امام (علیه السلام) به آیه یا روایتی استناد نکردند، بلکه خبری از غیب دادند، ولی جایگاه علمی و صداقت آن حضرت آنچنان برای همگان خصوصا خلفا روشن بوده است که کلام ایشان را بی چون و چرا میپذیرفتهاند. البته باید خاطر نشان کرد که این پذیرش مادامی بوده است که مخالف منافع آنان و موجب بهخطر افتادن حکومتشان نبودهباشد! چنانکه در ماجرای فدک که میتوانست قدرت اقتصادی امام علی (علیه السلام) را تقویت و خطری در برابر حکومت خلفا قلمداد میشد، حرف امام (علیه السلام) و صدیقه طاهره (علیها السلام) را نپذیرفتند.
پینوشت:
[1]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب: ج2 ص363. علامه مجلسی، بحار الانوار: ج96 ص216. مختصر بصائر الدرجات:ص226.
[2]. حاکم نیشابوری، المستدرک: ج1 ص457. ابن جوزی، سیرة عمر: ص106. متقی هندی، کنز العمال: ج5 ص177. ابن عساکر، تاریخ دمشق: ج42 ص406. و منابع دیگر.
[3]. حاکم نیشابوری، المستدرک: ج1 ص457.
[4]. ر.ک پاورقی 1 و 2.
آدرسها از کتاب سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام): ج14 ص112-113، نشر ولاء المنتظر.
نویسنده: سلام
افزودن نظر جدید