تبرک جستن خلیفه دوم به حجر الأسود

  • 1394/10/06 - 15:47
یکی از اشکالات وهابیت به شیعه و اهل سنّت، مسأله زیارت و تبرک جستن است. گرچه کتب مختلفی در پاسخ به این شبهه نوشته شده است ولی بررسی ماجرای تبرک جستن خلیفه دوم به حجرالاسود نیز نکات قابل توجهی به‎دست می‎دهد. این ماجرا که در کتب معتبر شیعه و اهل سنت نقل شده و بزرگانی چون حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت آنرا صحیح دانسته‎اند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اشکالات وهابیت به شیعه و اهل سنّت، مسأله زیارت و تبرک جستن است. گرچه کتب مختلفی در پاسخ به این شبهه نوشته شده است ولی بررسی ماجرای تبرک جستن خلیفه دوم به حجرالاسود نیز نکات قابل توجهی به‎دست می‎دهد. این ماجرا که در کتب معتبر شیعه[1] و اهل سنت[2] نقل شده و بزرگانی چون حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت آنرا صحیح دانسته‎اند[3]، از این قرار است:
وقتی عمر به طواف کعبه رفت، در مقابل حجر الاسود ایستاد و گفت: «انی لأعم أنک حجر لا تضر و لاتنفع و لولا أنی رأیت رسول الله قبّلک ما قبّلتک.[4] به‎درستی که می‎دانم تو سنگی هستی که ضرر و نفعی نمی‎رسانی و اگر ندیده بودم که پیامبر تو را می‎بوسد، هرگز تورا نمی‎بوسیدم.» امّا امام علی (علیه السلام) پیش آمد و فرمود که این سنگ هم ضرر و هم نفع می‎رساند، هنگامی که خداوند از بنی آدم(درعالم ذرّ) میثاق گرفت، آنرا در برگی سفید نوشت و این سنگ نیز آن روز زبان و لب و چشم داشت و به فرمان خداوند دهان باز کرد و آن برگه را در دهان فروبرد. سپس خداوند فرمود که تو برای هر کس که تا قیامت تو را ملاقات نمود، شهادت می‎دهی. عمر با شنیدن این کلام گفت: «لا بقیت فی قوم لست فیهم یا أبا الحسن! ای اباالحسن! خدا کند در میان قومی که تو در میانشان نیستی نباشم!»
بنابراین مشاهده می‎شود که اولا خود شخص خلیفه دوم به یک سنگ تبرّک می‎جسته است. ثانیا گرچه ما جمادات را بی جان می‎بینیم ولی آن‎ها چه‎بسا دارای جان بوده یا هستند. و نمی‎توان به طور قطع آنها را مرده و بی‎اثر دانست. ثالثا دلسوزی امام علی (علیه السلام) در تبیین حقایق و از آن طرف اذعان خلفا به برتری علمی امام (علیه السلام) روشن می‎شود. خصوصا که امام (علیه السلام) به آیه یا روایتی استناد نکردند، بلکه خبری از غیب دادند، ولی جایگاه علمی و صداقت آن حضرت آنچنان برای همگان خصوصا خلفا روشن بوده است که کلام ایشان را بی چون و چرا می‎پذیرفته‎اند. البته باید خاطر نشان کرد که این پذیرش مادامی بوده است که مخالف منافع آنان و موجب به‏‎خطر افتادن حکومتشان نبوده‎باشد! چنانکه در ماجرای فدک که می‎توانست قدرت اقتصادی امام علی (علیه السلام) را تقویت و خطری در برابر حکومت خلفا قلمداد می‎شد، حرف امام (علیه السلام) و صدیقه طاهره (علیها السلام) را نپذیرفتند.

پی‎نوشت:
[1]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‎طالب: ج2 ص363. علامه مجلسی، بحار الانوار: ج96 ص216. مختصر بصائر الدرجات:ص226.
[2]. حاکم نیشابوری، المستدرک: ج1 ص457. ابن جوزی، سیرة عمر: ص106. متقی هندی، کنز العمال: ج5 ص177. ابن عساکر، تاریخ دمشق: ج42 ص406. و منابع دیگر.
[3]. حاکم نیشابوری، المستدرک: ج1 ص457.
[4]. ر.ک پاورقی 1 و 2.
آدرس‎ها از کتاب سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام): ج14 ص112-113، نشر ولاء المنتظر.

نویسنده: سلام

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.