احمد بن نصر خزاعی، معتقد به رؤیت خداوند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابوعبدالله احمد بن نصر بن مالک خزاعی مروزی بغدادی، از علمای اهل سنت است که توسط عالمان اهل سنت و اهل حدیث، مانند احمد بن حنبل،[1] و یحیی بن معین،[2] توثیق شده است، و مراجعه به آراء احمد بن حنبل را سفارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواب، به خود بیان نموده است.[3]
او در برابر اعتقاد به مخلوق بودن قرآن که واثق عباسی پشتیبان آن بود، به سختی ایستادگی کرد، و از واثق با تعبیراتی مثل خوک یاد کرده و او را تکفیر مینمود.[4]
سرانجام نیز در ۲۳۱ در بغداد بر واثق قیام کرد. او را دستگیر کردند و از بغداد به سامرا نزد واثق فرستادند. واثق، در مجمعی عمومی او را در دو مسئله خلق قرآن و رؤیت خداوند امتحان کرد. پاسخ وی این بود، که قرآن کلام الله است و احادیث نبوی بر رؤیت خداوند دلالت دارند و واثق را نصیحت کرد که با احادیث نبوی مخالفت نکند. واثق نظر اطرافیانش را درباره وی جویا شد که برخی از اطرافیان وی، حکم به روا بودن ريختن خون خزاعی دادند و در نهایت واثق، خود گردن خزاعی را زد. بدنش به دار آویخته شد و سرش در بغداد از پل آویزان شد، و نوشتهای از طرف خلیفه بر گوش او آویختند و ماجرای اعتقاد او بر «مخلوق نبودن قرآن»، و اعتقادش بر «تشبیه و تجسیم خداوند» و عدم توبه از این کفریات بیان شده بود.
و پس از شش سال در سال ۲۳۷ هجری، متوکل دستور داد که تمام کسانی را که پدرش معتصم و برادرش واثق به جرم امتناع از قول به خلق قرآن، به زندان انداخته بودند، آزاد کنند؛ با اجرا شدن این دستور، خویشان و نزدیکان احمد بن نصر، استخوانهای سر و بدنش را جمع نموده و در قبرستان مالکیه بغداد، به خاک سپردند.
مسئله خلق قرآن، یکی از مسائلی است، که عده زیادی از مسلمانان در این رابطه کشته شدهاند، ولی در مورد «تشبیه و تجسیم خداوند» تمام فرقههای اسلامی خود را از آن بری میدانند، و این عقیده را اتهام بیپایه و اساس به خود میدانند؛[5] در صورتیکه این اعتقاد که باعث قتل احمد بن نصر شد، کسی آن را از او نفی ننمود، و با این اعتقاد، احمد بن نصر توسط رجالیون توثیق هم گردیده است.
این سؤال مطرح است که آیا او معتقد به رؤیت خداست، که در زندگینامه او علت قتلش بیان شده و نفی هم نشده؛ یا اینکه او معتقد به «تشبیه و تجسیم خداوند» نیست؛ و اگر جواب این باشد که او خدا را جسم نمیداند، و معتقد است خداوند قابل دیدن نیست، چرا برای ساخت فضایلی برای او خوابهایی بیان نمودهاید که او خداوند را دیده است.
شخصی پس از کشته شدنِ احمد بن نصر، وی را در خواب میبیند، و از وی میپرسد: خداوند با تو چه کرد؟ احمد بن نصر در جواب میگوید: «خیلی زود به ملاقات خداوند رفتم و خداوند با خنده از من استقبال کرد.»[6]
محمد بن عبید، نیز احمد بن نصر را در خواب میبیند و از نحوه برخورد خداوند با وی میپرسد. احمد بن نصر میگوید: «به خاطر خدا غضب کردم. خداوند نیز اجازه داد، به چهرهاش نگاه کنم.»[7]
پینوشت:
[1]. تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص385.
[2]. همان، ص384.
[3]. طبقات الحنابلة، محمد بن ابی یعلی، بیروت: دار المعرفة، ج1، ص80.
[4]. تاریخ الطبری، طبری، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج7، ص326. «فحدثني بعض أشياخنا عمن ذكره أنه دخل على أحمد بن نصر في بعض تلك الأيام وعنده جماعة من الناس فذكر عنده الواثق فجعل يقول ألا فعل هذا الخنزير أو قال هذا الكافر وفشا ذلك من امره.»
[5]. «مناظره ای خواندنی پیرامون تشبیه و تجسیم»
[6]. تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص387.
تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1410ق، 1413ق، ج1، ص514.
«رأى بعض أصحابنا أحمد بن نصر بن مالك في النوم بعد ما قتل فقال ما فعل بك ربك فقال ما كنت إلا غفوة حتى لقيت الله فضحك إلى.»
[7].تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص388.
تهذیب الکمال، مزی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1410ق، 1413ق، ج1، ص514.
«رأيت أحمد بن نصر في منامي فقلت يا أبا عبدالله ما صنع بك ربك فقال غضبت له فأباحني النظر إلى وجهه تعالى.»
افزودن نظر جدید