ویژگی مبلغ دینی از دیدگاه قرآن و عهدین
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسیحیان با هر حیله و نیرنگی، درصدد آناند که خود را به حق جلوه داده و در دل عالمیان جا خوش کنند. در این راستاست که بسیاری از حقایق را که شنیدن آن توسط دیگران سبب دوری آنها از مسیحیت است، در صورت توانستن تفسیر و توجیه و در صورت عدم تواناییشان، پنهان کرده و سخنی از آن نمیآورند. یکی از مسائل مهمی که دم از آن میزنند این است که احکام اسلام، مخالف طبع سلیم آدمی است و اسلام سراسر عذاب و محدودیت برای تابعینش به ارمغان میآورد و در مقابل آن دینی است به نام مسیحیت که سراسر مهر، محبت، دوستی و مهربانی است!
یقیناً حقیقت یک دین و قوانین و منش رفتاری آن، جز در کتاب قانون و مقدس آن دین، یافت نمیشود. در این نوشتار ما به مقایسه قوانین و احکام و آداب، در دو دین اسلام و مسیحیت که در باره عموم ملت بهطور عام و مبلغین و پیامبرانش بهطور خاص ذکر شده، میپردازیم و نتیجهگیری اینکه کدام دین موافق طبع انسان است به خود عزیزان واگذار میکنیم.
مهمترین ویژگی مبلغ دینی، این است که به آنچه درصدد تبلیغ آن است ایمان داشته و پسازآن مردم را به آن دعوت کند؛ چنانچه قرآن کریم در جایجای کلامش به آن اشاره میکند: «ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كلٌُّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَائكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَينَْ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ [بقره/ ۲۸۵] پيامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازلشده ايمان دارد؛ و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و پيامبرانش ايمان دارند. ميان هیچیک از پيامبرانش فرقى نمىنهيم. گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، اى پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوى توست».
همچنین در جای دیگر چنین میفرماید: «النَّبىِِّ الْأُمِّىِّ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [اعراف/ ۱۵۸] پس به خدا و رسول او، آن پيامبر امى كه به خدا و كلمات او ايمان دارد، ايمان بياوريد و از او پيروى كنيد، باشد كه هدايت شويد». پیامبری که من به سوی شما رهنمون فرمودم، خود به آنچه به آن دعوت میکند ایمان کامل دارد و لذا بر شماست که از وی پیروی کرده و به خواست وی لبیک گویید.
اما با کمال تأسف در کتاب مقدس نهتنها انسانهای عادی و نهتنها مبلغین، بلکه حتی پیامبران الهی به راحتی پس از سالها تبلیغ در اواخر عمر خود به محتوای تبلیغی خود نهتنها شک میکنند، بلکه به شرک روی میآورند و جالب اینکه در کتاب مقدسشان نیز ذکرشده است. حضرت سلیمان نبی یکی از نمونههای بارز این مطلب در عهدین است؛ که پس از سالها حکومت و پیاده کردن قوانین اسلامی در اواخر عمر خود به این نتیجه میرسد که تمام عقاید و رفتارهایی را که مردم را به آن دعوت میکرده است، اشتباه بوده است.
کتاب مقدس داستان این شرک صریح را چنین بیان میکند: «پس فهمیدم كه برای ایشان چیزی بهتر از این نیست كه شادی كنند و در حیات خود به نیكویی مشغول باشند؛ و نیز بخشش خدا است كه هر آدمی بخورد و بنوشد و از تمامی زحمت خود نیكویی بیند؛ و فهمیدم كه هر آنچه خدا میکند تا ابدالآباد خواهد ماند و بر آن چیزی نتوان افزود و از آن چیزی نتوان كاست و خدا آن را به عمل میآورد تا از او بترسند. آنچه هست از قدیم بوده است و آنچه خواهد شد قدیم است و آنچه را كه گذشته است خدا میطلبد؛ و نیز مكان انصاف را زیر آسمان دیدم كه در آنجا ظلم است و مكان عدالت را كه در آنجا بیانصافی است».[۱]
سلیمان همان کس که هیکل وی قرنهاست که محل عبادت و تمرین تقوای متقین است، به این نتیجه میرسد که مردم باید به خوشی پرداخته و از مشقت و زحمت سرسپردگی به خدا بینیاز باشند. اگرچه مسلمانان حضرت سلیمان (علیهالسلام) را از این تهمتهای ناروا مبرا میدارد، اما ما در این مختصر تنها به بیان آنچه کتاب مقدس میگوید میپردازیم نه نظریه اسلام.
پینوشت:
[۱]. کتاب مقدس، جامعه ۳: ۱۱-۱۶
افزودن نظر جدید