تحریف تاریخ برای محو اثر یک حدیث صحیح

  • 1393/12/21 - 20:19
طبق مطالبی که از کتب اهل سنت برداشت می‌شود، این داستان ساختگی برای تخریب امیرالمؤمنین و شریک جرم نمودن او در آزار فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، از لحاظ تاریخی، امکان نداشته و اتهامی بیش نبوده و فقط برای تطهیر خلفا از آزردن حضرت زهرا (سلام الله علیها)، توسط مسور بن مخرمه ناصبی جعل گردیده و در کتب حدیثی منتشر شده است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به دنبال نارضایتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ابوبکر و از دنیا رفتن ایشان با همان قهر و نارضایتی، که در سه جای صحیح بخاری، ذکر شده است، «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فَهَجَرَتْ أَبَابَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ. [1] فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وی روی‌گردان شد و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت.» و «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ علی أبی بَکْرٍ فی ذلک فَهَجَرَتْهُ فلم تُکَلِّمْهُ حتی تُوُفِّیَتْ. [2] فاطمه بر ابوبکر غضب کرد وبا وی سخن نگفت تا ازدنیا رفت.» و «فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُکَلِّمْهُ حتی مَاتَتْ.[3] پس فاطمه از ابوبکر کناره‌گیری کرد وبا وی سخن نگفت تا از دنیا رفت.»، و همچنین روایت صحیحی که آن هم در پنج جای صحیح بخاری و در کتب دیگر اهل سنت هم آمده، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «فاطمه پاره تن من است، کسی او را اذیت کند، مرا اذیت کرده ویا کسی او را بیازارد مرا آزرده است.»[4] و طبق این دو قضیه، که ابوبکر، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را آزرده و هر که او را بیازارد، پیامبر را آزرده؛ عده‌ای خواسته‌اند، منظور پیامبر را طور دیگری جلوه دهند و این اتهام را از ابوبکر بزدایند، گفته‌اند که در آن روایت امیرالمؤمنین منظور پیامبر است، و قضیه‌ای جعلی و ساختگی درست کردند، که از لحاظ تاریخی امکان نداشته، ولی با پخش کردن آن منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را وارونه جلوه داده‌اند و راهی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای نشان دادن راه صحیح برای آیندگان به عنوان نشانه قرار داده بود، به بیراهه کشاندند، و در برابر استدلالی که از لازمه این روایت سؤال می‌کند، می‌گویند، منظور پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرالمؤمنین بوده، و یا اگر این روایت شامل ابوبکر شود، او همراه عمر برای عذرخواهی نزد زهرا (سلام الله علیها) رفتند، و عذرخواهی نمودند؛ ولی به هر صورت شریکی هم در مصداق این روایت دارند، که امیرالمؤمنین است.

و اما عدم امکان این خواستگاری از منظر تاریخی

طبق اسناد موجود در کتاب‌های اهل سنت، امکان خواستگاری امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دختر ابوجهل وجود ندارد. که به چند نکته که این مطلب را به اثبات می‌رساند اشاره می‌کنیم:

- دختر ابوجهل، تا پیش از فتح مکه، اسلام نیاورده بود:

دختری که اهل سنت ادعا می‌کنند امیرالمؤمنین (علیه السلام) از او خواستگاری کرده است، جویریه نام داشته است که تا فتح مکه اسلام نیاورده است و در فتح مکه به همراه دیگر طلقاء از جمله زن برادرش، مجبور به پذیرش اسلام شد. ابن‌سعد در کتاب طبقات خود درباره زمان اسلام آوردن او می‌نویسد: «لما کان یوم الفتح أسلمت أم حکیم بنت الحارث بن هشام امرأة عکرمة بن أبی‌جهل وأتت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فبایعته، جویریة بنت أبی‌جهل... أسلمت وبایعت و ... . [5] روز فتح مکه امّ‌حکیم دختر حارث بن هشام همسر عکرمة بن ابوجهل مسلمان شد، خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و بیعت کرد، جویریه دختر ابوجهل... اسلام آورد و مسلمان شد، و بیعت کرد، ... .» بنابراین هیچ مسلمانی نمی‌توانست، قبل فتح مکه با او ازدواج کند، و خواستگاری امیرالمؤمنین قبل از فتح مکه نبوده است.

- بی‌درنگ پس از اسلام آوردن، با عتاب بن أسید ازدواج کرد:

جویریه پس از آن که اسلام آورد، با شخصی به نام، عتاب بن أسیّد که از سوی پیامبر، به عنوان حاکم مکه گماشته شده بود، ازدواج نمود، و تا زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) زنده بود همسر او بود، بنابراین، پس از اسلام نیز نمی‌تواند این خواستگاری صورت پذیرفته باشد. محمد بن سعد می‌نویسد: «... جویریة بنت أبی جهل... أسلمت وبایعت وتزوجها عتاب بن أسید بن أبی العیص بن أمیة ... . [6] جویریه دختر ابوجهل... اسلام آورد و بیعت کرد، عتاب بن اسید بن ابوالعیص بن امیه با وی ازدواج کرد، ... .» ابن‌عبدالبر و مزی هم در مورد شوهرش و این که پس از ازدواج با دختر ابوجهل تا زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت نکرده بودند، به مدینه مهاجرت نکرده است، می‌نویسند: «... فلم یزل عتاب أمیراً علی مکة حتی قبض رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم). [7] عتاب والی مکه بود تا زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت.» بنابراین خواستگاری از دختر ابوجهل، نه پیش از اسلام آوردن او با واقعیت‌های تاریخی، سازگار است و نه پس از اسلام آوردن او.

- اسلام در قلب جویریه رسوخ نکرده بود:

امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره افرادی که در فتح مکه به ظاهر مسلمان شدند می‌فرماید: «فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ. [8] به خدایی که دانه را شکافت، و پدیده‌ها را آفرید، آن‌ها اسلام را نپذیرفتند؛ بلکه به ظاهر تسلیم شدند و کفر خود را پنهان داشتند، و آنگاه که یاورانی یافتند آن را آشکار ساختند.»
و جویریه از افرادی است که در فتح مکه همزمان با دیگر طلقاء و در سایه شمشیر اسلام را پذیرفت، نه این که با آغوش باز، پذیرفته و به حقانیت اسلام ایمان آورده باشد، و شاهد بر این مطلب نیز این است که هنگامی که در همان زمان صدای اذان بلال را شنید، جملات زننده‌ای را بر زبان جاری کرد که نشان می‌دهد نور اسلام در قلب او رسوخ نکرده است. بلاذری و ابن‌جوزی وابوالفداء دراین‌باره می‌نویسند: «ولما جاء وقت الظهر أمر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) بلالاً أن یؤذن علی ظهر الکعبة، وقریش فوق الجبال، فمنهم من یطلب الأمان، ومنهم من قد أمن، فلما أذن وقال: أشهد أن محمداً رسول الله، قالت جویریة بنت أبی‌جهل: لقد أکرم الله أبی حین لم به شهد نهیق بلال فوق الکعبة. [9] هنگام ظهر (روز فتح مکه) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد تا بلال بر بام کعبه اذان بگوید، قریش بالای کوه‌ها رفته بودند، بعضی از آنان درخواست امان کرده و بعضی هم ایمان آورده بودند، هنگامی که بلال گفت: «اشهد ان محمداً رسول الله» جویریه دختر ابوجهل گفت: خدا به پدرم لطف کرد، که صدای بلال را از بالای کعبه نشنید.»
حال چگونه امکان دارد که امیرالمؤمنین (علیه السلام)، با وجود دردانه رسول خدا و بانوی دو عالم، بخواهد از چنین دختری خواستگاری نماید؟!

- جویریه، پدرش را پیامبر می‌دانست:

طبق نقل برخی از بزرگان اهل سنت، او اعتقاد داشت که به پدرش نیز (همانند رسول خدا) پیشنهاد نبوت شده بود؛ اما به خاطر این که بین قومش اختلاف نیندازد، این پیشنهاد را رد کرده است!.
ازرقی، واقدی و حلبی آورده‌اند: «ولقد جاء إلی أبی الذی کان جاء إلی محمد من النبوة فردها ولم یرد خلاف قومه. [10] آنکه نبوت را برای محمد آورد، برای پدر من هم آورده بود، پس او رد نمود، و قصد اختلاف افتادن بین قومش را نداشت.» با این‌ حال، چگونه امکان دارد که امیرالمؤمنین (علیه السلام)، با داشتن همسری همچون فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، از زنی همچون جویریه خواستگاری کند؟!

- جویریه، کینه قاتل پدرش را به دل داشت:

امیرالمؤمنین (علیه السلام)، همان کسی بود که در جنگ بدر، ابوجهل، را به درک واصل کرد و طبیعی است که بازماندگان مقتول به ویژه دخترش، کینه قاتل پدر را همواره در دل داشته باشند؛ مگر این که به حقیقت اسلام ایمان آورده باشند. جویریه از دسته اول بود و کینه امیرالمؤمنین (علیه السلام)، را در دل داشت و آن را فراموش نکرده بود. «قالت: لقد رفع الله ذکر محمد وأما نحن فسنصلی ولکنا لا نحب من قتل الأحبة. [11] خدا نام محمد را بالا برد؛ ولی ما افرادی که افراد مورد علاقه ما را کشتند دوست نداریم.» با توجه به کینه عمیق وی نسبت به قاتل پدرش، آیا قابل تصور است که او بخواهد همسر قاتل پدرش بشود و یا امیرمؤمنان بخواهد از چنین شخصی خواستگاری کند؟! بنابراین طبق مطالبی که از کتب اهل سنت برداشت می‌شود، این داستان ساختگی برای تخریب امیرالمؤمنین و شریک جرم نمودن او در آزار فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، از لحاظ تاریخی، امکان نداشته و اتهامی بیش نبوده و فقط برای تطهیر خلفا از آزردن حضرت زهرا (سلام الله علیها)، توسط مسور بن مخرمه ناصبی جعل گردیده و در کتب حدیثی منتشر شده است.

پی‌نوشت:

[1]. بخاری، صحیح البخاری، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1401 ق، ج 4، ص 42، باب فَرْضِ الْخُمُسِ.
[2]. همان، ج 5، ص 82، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر.
[3]. همان، ج 8، ص 3، کتاب الفرائض.
[4]. همان، ج 4، ص 210 و 213 و 219 وج 6، ص 158
مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت: دارالفکر، ج 7، ص 141
احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت: دارصادر، ج 4، ص 5 و 326 و 328
ترمذی، سنن ترمذی، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1403 ق، ج 5، ص 360
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین: ج 3، ص 158و 159
بیهقی، سنن الکبری: ج 10، ص 201
عبدالرزاق، المصنف، منشورات المجلس العلمی، ج 7، ص 301 و ...
[5]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، ج 8، ص 262
[6]. همان.
[7]. قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، بیروت: دارالجیل، ج 3، ص 1024
مزی، تهذیب الکمال، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1400 ق، ج 19، ص 283
[8]. امیرالمؤمنین، نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، 1387 ق، ص 374، نامه 16.
[9]. بلاذری، أنساب الأشراف: ج 1، ص 157
أبوالفداء، المختصر فی أخبار البشر: ج 1، ص 97
ابن الجوزی، الوفا بأحوال المصطفی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق، ج 1، ص 332
[10]. أزرقی، أخبار مکة وما جاء فی‌ها من الأثار، بیروت: دارالاندلس للنشر، 1416 ق، ج 1، ص 275
واقدی، کتاب المغازی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1424 ق، ج 2، ص 273
حلبی، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق، ج 2، ص 386
[11]. أزرقی، أخبار مکة وما جاء فی‌ها من الأثار، بیروت: دارالاندلس للنشر، 1416 ق، ج 1، ص 275
ابن الجوزی، الوفا بأحوال المصطفی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق، ج 1، ص 332
حلبی، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق، ج 3، ص 55

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.