ارتداد در مسیحیت (1)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ واژه ارتداد در قاموس کتاب مقدس چنین تعریف شده است که مرتد شدن به معنای جدا شدن از ارتباط نجاتبخش با مسیح یا کنارهگیری از اتحاد حیاتی و ایمان حقیقی به اوست. بنابراین ارتداد شخصی و فردی فقط برای کسانی امکان دارد که ابتدا نجات، تولد تازه و تازگی به واسطه روحالقدس را تجربه کردهاند،[1] و فقط به معنای انکار آموزههای عهد جدید به وسیله بیایمانانی که درون کلیسای مرئی وجود دارند، نیست. ارتداد شامل دو جنبه مجزا و مربوط به هم است:
1. ارتداد الهیاتی یعنی رد تمام یا قسمتی از تعالیم اصلی مسیح و رسولان.[2]
2. ارتداد اخلاقی یعنی ترک مسیح توسط ایماندار و در عوض دوباره برده گناه و اعمال غیراخلاقی گردیدن.[3]،[4].
آیا در عهد جدید برای ارتداد، حکمی آمده است؟ برای جواب به این سؤال لازم به ذکر است مسیحیت دینی است که از دل یهودیت برخاسته و عیسی مسیح تمام احکام شریعت یهود را معتبر دانسته و ضمن تاکید بر آن، خود را مأمور به اجرای شریعت موسوی معرفی کرده است: «گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم؛ بلکه تا تمام کنم. زیرا هرآینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد».[5]
عیسی (علیه السلام) راه نجات را انجام فرامین عهد عتیق میداند،[6] و یکی از احکام عهد قدیم، قتل مُرتد است؛ پس باید این حکم نیز در عهد جدید معتبر باشد. اما چرا در عهد جدید بر محبت تأکید بیشتری شده است و از احکام جزائی عهد قدیم خبری نیست؟ پاسخ این است که در زمان عیسی (علیه السلام)، مسیحیت یک دین نوپایی بود که بسیار تحت شکنجه و تعقیب یهودیان قرار داشت. از این رو چارهای جز انفعال نبود. از این رو عیسی به یارانش فرمود: «هر که به رخساره راست تو سیلی زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار و هرگاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد، دو میل همراه او برو... شنیدهاید که گفته شده است همسایه خود را محبت نما و با دشمن خود عداوت کن، امّا من به شما میگویم که دشمنان خود را محبت نمایید».[7]
تأکید بر محبت توصیهای بود راهبردی که بقا و تداوم آیین جدید را در آن شرایط تاریخی دشوار را امکان پذیر میساخت. یک دین نوپا تا زمانی که هنوز پایههای خود را محکم نکرده است، چارهای جز تحمل و بردباری ندارد. مؤمنان جدید باید ظلمها و شکنجهها را به جان بخرند و اگر کسی به رخساره آنها سیلی زد، مقابله نکنند. از این روست که عیسی (علیه السلام) به یارانش میفرماید: «با مدّعی خود مادامی که با وی در راه هستی صلح کن، مبادا مدّعی، تو را به قاضی سپارد و قاضی، تو را به داروغه تسلیم کند و در زندان افکنده شوی».[8]
در این فضا مجازت مرتد تنها طرد از جامعه مسیحی بود؛ اما همین مسیحیت وقتی به قدرت میرسد، رویه خود را عوض میکند. در قرن 4 میلادی وقتی مسیحیان به کمک کنستانتین، مسیحیت را رسمیت بخشیدند، با مشرکان و آداب و رسوم مشرکان به شدت برخورد کردند. آنها دیگر به نوشتن کتاب و رساله علیه بدعتگذاران اکتفا نکردند، بلکه با مخالفان خود با خشونت و شکنجه برخورد کردند.[9] مسیحیان با قدرتی که پیدا کرده بودند، ادیان دیگر را با زور ریشه کن میکردند.[10] نویسندهای مسیحی بیان میکند: «چه انقلابی! در کمتر از یک قرن، کلیسای آزار و اذیت کشیده به کلیسایی آزاردهنده تبدیل شده بود. دشمنان آن، یعنی بدعت گذاران (کسانی که از جامعیت ایمان کاتولیکی جدا شدند) اینک دشمنان امپراتوری نیز به حساب آمده و از اینرو، مجازات میشدند. مسیحیان برای اولین بار، دیگر مسیحیان را به دلیل داشتن دیدگاه های متفاوت در باب ایمان، به قتل میرساندند.[11]
پینوشت:
[1]. لوقا 8: 13؛ عبرانیان 6: 4-5.
[2]. 1 تیمو 4: 1؛ 2 تیمو 4: 3.
[3]. اشعیا 29: 13؛ متی 23: 25-28؛ روم 6: 15-23؛ 8: 6-13.
[4]. هاکس، 1377
[5]. متی 5: 17-19.
[6]. ر. ک: لوقا 18: 18-21.
[7]. متی 5: 39-43.
[8]. متی 5: 25.
[9]. ر. ک: ا. گریدی، 1377، ص 130-135.
[10]. هانس کونگ، 1384، ص 84-85.
[11]. هانس کونگ، 1384، ص 85.
قسمت دوم مقاله: «ارتداد در مسیحیت (۲)»
افزودن نظر جدید