ارتداد در یهودیت (بخش اول)
اختصاصی پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ارتداد از موضوعاتی است که در ادیان مختلف، «جرم» محسوب میشود.[1] برای نمونه، مجازات ارتداد در آیین زرتشت، عبارت بوده از اینکه مرتد را زنده زنده پوست بکنند و تمام اجزای بدنش را قطعه قطعه کنند. این کار به وسیله متخصصان اداره جرائم زرتشتی اجرا میشده است (ر.ک: رضی، ۱۳۸۱، ج 2، ص 1243-1246). فردوسی در مورد مجازات مرتد در آیین زرتشت میگوید:
که زردشت گوید به استا و زند
که هر کس که از کردگار بلند
به پیچد به یک سال پندش دهید
همان مایه سودمندش دهید
پس از سال اگر او نیاید به راه
کشیدش به خنجر به فرمان شاه
در یهودیت و مسیحیت نیز ارتداد، مجازات مرگ دارد که در این مقاله میآید. با توجه به شواهدی که از ادیان مختلف در این باره وجود دارد، مجازات مرتد را «مادهای مشترک» در قوانین ادیان باید دانست.[2]
معنای ارتداد
در عربی، ارتداد، از واژه «رد» به معنای بازگشت است که در فرهنگ دینی، بازگشت به کفر منظور است.[3] دانشنامه امریکانا، ارتداد (Apostasy) را غالباً ترک ایمان مسیحی دانسته است،[4]، دانشنامه بریتانیکا، Apostasy را تنها در دنیای مسیحی معنا کرده و آورده است: واژه Apostasy اساساً برای توصیف ترک کامل ایمان مسیحی یا حتی عوض کردن یک شکل از ایمان مسیحی به شکل دیگر به کار برده شده است.[5] باید توجه داشت که واژه Heresy به معنای بدعت است و تفاوت آن با ارتداد این است که بدعت رد بخشی از آموزههای یک دین است؛ در حالی که ارتداد انکار اصل و تمام آن دین است. اما در تاریخ کلیسا شاهدیم که در بسیاری موارد مجازات بدعتگذار با مرتد یکسان بوده و هر دو به مرگ محکوم شدهاند.
ارتداد و مجازات آن در یهودیت
در کتاب مقدس، برای ارتداد چهار تشبیه آمده است که به طور ضمنی بر ارتداد دلالت دارد: شورش، رویگردانی، سقوط، زنا.
شورش: در ادبیات کلاسیک به معنای فرار و کودتا است. در اینجا به معنی شورش علیه خداست.[6]
رویگردانی: ارتداد به معنی روگردانی قلب از خدا[7] و حقیقت[8] نیز به تصویر کشیده شده است. در عهد قدیم ارتداد روی شکستن عهد با خدا با زیر پا گذاشتن شریعت متمرکز شده است[9]؛ به ویژه پیروان دیگر خدایان[10] و انجام دهندگان کارهای غیر اخلاقی.[11]
سقوط: تصور سقوط همراه با حس نابودی ابدی به ویژه در عهد جدید مشهود است؛ به عنوان مثال عیسی در تشبیهی سقوط معنوی را به معمار عاقل و نادان اینگونه تشبیه میکند: «پس کسی که سخنان مرا میشنود و به آنها عمل میکند، مانند شخص دانایی است که خانه خود را بر سنگ بنا نمود. باران بارید، سیل جاری شد و باد وزیده بر آن خانه فشار آورد، امّا آن خانه خراب نشد زیرا شالوده آن بر روی سنگ بود. امّا هر که سخنان مرا بشنود و به آنها عمل نکند، مانند شخص نادانی است که خانه خود را بر روی شن بنا کرد. باران بارید، سیل جاری شد و باد وزیده به آن خانه فشار آورد و آن خانه فرو ریخت و چه خرابی عظیمی بود».[12].
زنا: ارتداد در عهد قدیم تشبیه به زن فاحشهای شده است؛ زیرا مؤمن باید تنها خدمت خدای خود کند ولی او به خدمت خدایان دیگر پرداخته است: «خداوند به من گفت تا این پیام را به تمام مردم اورشلیم اعلام کنم: به یاد دارم که چقدر در جوانیات با وفا بودی، چقدر در ابتدای ازدواجمان مرا دوست داشتی، به دنبال من حتّی از کویرها و زمینهای بایر میگذشتی. ای اسرائیل، تو فقط به من تعلّق داشتی؛ و تو مِلک مقدّس من بودی. من به هرکس که تو را میآزرد، رنج و عذاب میدادم. من، خداوند چنین گفتهام».[13 و 14]
اینگونه که از کتاب مقدس برمیآید، یهودیان مردمانی بودند که ایمانشان ضعیف بود و به هر مناسبتی از خدا و دین او گریزان میشدند؛[15] و نیز طبق بیانات کتاب مقدس، پادشاهان بنی اسرائیل غالباً مرتد میشدند و به پرستش دیگر خدایان میپرداختند و برای آنها قربانی میکردند. مانند سلیمان[16]، اخاب[17]، اخزیا[18]، یهورام[19]، آحاز[20]، آمون[21] و منسی[22]. خداوند اورشلیم را به دختری تشبیه کرده که کفران نعمتهای الهی کرده و اکنون به فاحشهای تبدیل شده است که خدمت دیگر خدایان میکند و برای بتها قربانی میکند.[23] گاهی خداوند قوم بنی اسرائیل را به دلیل کفر، نادانهایی خطاب کرده که بدتر از گاو و الاغ هستند: «ای آسمان بشنو و ای زمین گوش فرا ده زیرا خداوند سخن میگوید: فرزندان پروردم و بزرگ کردم، امّا آنها بر من شوریدهاند. گاو مالک خویش و الاغ آخور صاحب خود را میشناسد، امّا اسرائیل نمیشناسد. قوم من فهم ندارند. ای ملّت گناهکار، ای قوم پر خطا و نسل فاسد، شما خداوند - خدای قدّوس اسرائیل- را ترک و به او پشت کردهاید».[24]
خداوند قوم خود را به خاطر بت پرستی طرد میکند: «ای مردم اورشلیم، ماتم بگیرید، موهای خود را بتراشید و دور بریزید. بر فراز تپهها نوحه سرایی کنید، چون من، خداوند خشمگین هستم و نسل حاضر را طرد کردهام. مردم یهودا مرتکب شرارت شدهاند. آنها بُتهای خود را، بُتهایی که من از آنها متنفّرم، در معبد مقدّس من گذاشتهاند و آن را ناپاک ساختهاند».[25] و وعده عذاب میدهد: «شرارت تو موجب مجازات تو، و روی گردانیدن تو از من، باعث محکومیّت توست. تو خواهی آموخت که ترک کردن و بی حرمتی به من -خداوند، خدای خودت- چه اشتباه تلخی است. من، خدای متعال چنین گفتهام».[26] عذاب آنها را نیز مرگ اعلام میکند: «امّا اگر مردی پسری ظالم و خونریز داشته باشد و دست به کارهایی بزند که پدرش هرگز دست نزده است، گوشت حیوانی را که برای بتها قربانی شده باشد بخورد، ... بت پرستی نماید و پلیدی کند، به پرستشگاه بتها برود، آیا او زنده خواهد ماند؟ نه زنده نخواهد ماند. او چنین کارهای پلیدی را کرده است، به راستی خواهد مرد و خونش به گردن خودش است».[27]
خداوند به موسی دستور قتل مرتدین میدهد تا عذاب از بنی اسرائیل برداشته شود: «به مرور زمان، قوم اسرائیل به پرستش بت بعل فغور پرداختند. پس خشم خداوند بر قوم اسرائیل افروخته شد و به موسی فرمود: «همه رهبران طایفه های اسرائیل را در روز روشن در حضور من اعدام کنید تا خشم سهمگین من از سر قوم اسرائیل دور شود.» موسی به قضات اسرائیل گفت: «تمام کسانی را که بت بعل فغور را پرستش کردهاند، اعدام کنید.» سپس یکی از مردان اسرائیلی در برابر چشمان موسی و تمام مردمی که در جلوی خیمه عبادت گریه میکردند، یک زن مدیانی را با خود به اردوگاه آورد. وقتی فینحاس، پسر العازار، نوه هارون کاهن این را دید، نیزه ای را به دست گرفت و به دنبال آن مرد، به درون چادری که دختر را به آن برده بود رفت و نیزه را در بدن هردوی آنها فرو برد و به این ترتیب، بلا از سر مردم اسرائیل رفع شد».[28]
در کتاب مقدس آمده است که وقتی موسی به کوه طور رفت، بنی اسرائیل از هارون درخواست کردند که خدای مجسمی را برای آنها قرار دهد. هارون نیز از جواهرات آنها گوسالهای ساخت و بنی اسرائیل شروع به پرستش گوساله کردند. هنگامی که موسی از این ارتداد اطلاع یافت، سخت برآشفت و از جانب خدا فرمان آمد که لاویان همه مرتدین شهر را بکشند. در اثر این فرمان، سه هزار نفر از بنی اسرائیل کشته شدند.[29 و 30]
طبق عهد قدیم خداوند دستور میدهد اگر شهری مرتد شد، باید تمام افراد آنها کشته شده و حیوانات و اموال آن را آتش زد: «اگر درباره یکی از شهرهایی که یهُوَه خدایت به تو به جهت سکونت میدهد خبر یابی، که بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته، ساکنان شهر خود را منحرف ساخته، گفتهاند برویم و خدایان غیر را که نشناختهاید، عبادت نماییم، آنگاه تفحص و تجسس نموده، نیکو استفسار نما و اینک اگر این امر، صحیح و یقین باشد که این رجاست در میان تو معمول شده است، البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکُش و آن را با هرچه در آناست و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما و همه غنیمت آن را در میان کوچهاش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهُوَه خدایت به آتش بالکلّ بسوزان، و آن تا به ابد تلّی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد».[31] خداوند حتی کسانی که بنی اسرائیل را ترغیب به ارتداد میکنند، محکوم به مرگ میکند و فلسفه آن را بازداری بنی اسرائیل از انحراف بیان میکند.[32]
پینوشت:
[1]. جعفری لنگرودی، 1386، ج1، ص256.
[2]. ر.ک: هیکل، 1977، ص122.
[3]. راغب اصفهانی، 1416، ص 192-193.
[4]. Grant, 1979, vol. 2, 106.
[5]. Encyclopedia Britannica, 1969, vol. 2, p. 119
[6]. دوم تواریخ 29: 19؛ یوشع 22: 22.
[7]. ارمیا 17: 5.
[8]. حزقیال 3: 20.
[9]. ارمیا 2: 19.
[10]. داوران 2: 19.
[11]. دانیال 9: 9-11.
[12]. متی 7: 24-27.
[13]. ارمیا 2: 1-3 همچنین ر.ک: حزقیال 16: 14-22؛ ارمیا 5: 7.
[14]. Dictionary of Biblical Imagery, p. 39.
[15]. قرآن کریم نیز یهودیان را قومی خودخواه (مائده/ 18)، سرکش (اسراء/ 4)، عهد شکن (مائده/ 13)، غیر مومن به نبوت (بقره/ 55)، قاتل انبیاء (بقره/ 61)، آزار دهنده پیشوایان دینی (صف/ 5)، تحریف کننده کلام الهی (مائده/ 13) و .... معرفی میکند.
[16]. اول پادشاهان 11: 1-13.
[17]. اول پادشاهان 16: 29-33.
[18]. اول پادشاهان 22: 51-53.
[19]. دوم تواریخ 21: 5-6.
[20]. دوم تواریخ 28: 1-4.
[21]. دوم تواریخ 33: 21-23.
[22]. دوم تواریخ 33: 1-19.
[23]. حزقیال 16.
[24]. اشعیا 1: 2-4.
[25]. ارمیا 7: 29-30.
[26]. ارمیا 2: 19.
[27]. حزقیال 18: 10-13.
[28]. اعداد 25: 3-8.
[29]. خروج فصل 32.
[30]. این حکایت در قرآن کریم نیز آمده است: «و آن هنگام را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، شما بدان سبب که گوساله را پرستیدید بر خود ستم روا داشتید، اینک به درگاه آفریدگارتان توبه کنید و یکدیگر را بکشید، که چنین کاری در نزد آفریدگار ستوده تر است، پس خدا توبه شما را پذیرفت زیرا توبه پذیر ومهربان است (بقره/ 54).» اما قرآن کریم سازنده گوساله را سامری معرفی میکند و هارون را از این تهمت مبرا میداند و حتی به تلاشهای او برای جلوگیری از این انحراف اشاره میکند (اعراف/ 150).
[31]. تثنیه 13: 12-16.
[32]. تثنیه 13: 10-11 و نیز ر.ک: تثنیه 17: 1-5.
بخش دوم مقاله: «ارتداد در یهودیت (بخش دوم)»
دیدگاهها
سجادی
1398/06/22 - 23:08
لینک ثابت
باسلام
افزودن نظر جدید