عیسیِ انسان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ باور به توحید باوری عقلانی است که هیچ کس را قدرت رویارویی با آن نیست. مبلغان مسیحیت تبشیری-پولسی هم که خود را عاقل میدانند نمیتوانند این مهم را انکار کنند. توماس میشل، کشیش مسیحی، میگوید: «یکی از اعتقادت اساسی مسیحیان ایمان به خدای یکتاست»[1].
پس مشکل کار مسیحیان در چیست؟
بگذارید با یک جمله از الیستر مک گراث، استاد الهیات و نویسنده و پژوهشگر بنام انگلیسی و صاحب کتاب درسنامهی الهیات مسیحی پاسخ دهیم. وی مینویسد: «اذعان به اینکه "عیسی مسیح خداوند است" (رومیان 10: 9) به نظر میرسد یکی از اولین اعترافات ایمانی مسیحیان بوده است، و برای بازشناسی مومنان به عیسی و غیر مومنان به کار میرفته است»[2].
مسیحیان معتقد به تثلیثاند و برای آن به کتاب مقدس استناد میکنند –هرچند کمتر نشانهای در کتاب مقدس به کمکشان نمیآید- به طور نمونه توماس میشل میگوید: «کلمهی "سه گانه" هرگز در کتاب مقدس وارد نشده است و نخستین کاربرد شناخته شدهی آن در تاریخ مسیحیت به تئوفیل انطاکی در سال 180 باز میگردد»[3].
اما همو بلافاصله در عبارتی عجیب و غریب مینویسد: «البته ریشههای مفهوم سه گانگی در عهد جدید احساس میشود و عبارت اعطای حق تعمید در پایان انجیل متی، آن را صریحا بیان کرده است: "ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید." و در رسالههای عهد جدید نیز غالبا عبارت سلام و تحیت مسیحیان به شکل سه گانه آمده است ...»[4]!
بله مشکل کار دقیقاً از همین جا شروع میشود. جایی که مسیحیان، عیسی مسیح را از تراز انسانیش خارج و به مرتبهی خدایی میرسانند؛ اما براستی -حتی بر فرض تسالم (پذیرش حجیت و اعتبار کتاب مقدس)- آیا آنچنان که مسیحیان معتقدند این کتاب بر باور به خدایی عیسی مسیح صحه میگذارد؟ آیا متن کتاب مقدس نهادینه کنندهی یک ضلع تثلیث است؟
واقعیت آن است که با مراجعه و بررسی مجموعهی عهد جدیدِ کتاب مقدس، از نگاه یک ناظر بیطرف و بدون پیشفرض، تصویری کاملاً انسانی و حتی ناقص از حضرت عیسی مسیح علیهالسلام به دست میآید.
عیسیِ انسان و نحوهی رویارویاش با مرگ
یک نمونه از این تصویر انسانی (و نه خدایی) از حضرت عیسی علیهالسلام، مسالهی ترس ایشان از مرگ است. عهد جدید، نمایشی که از رویارویی عیسی مسیح با مرگ میدهد، نمایش یک انسان هراسناک و ترسان است. در هنگامهی مواجهی با مرگ، ترس تمام وجود عیسی مسیح را در بر میگیرد. به گزارش انجیل متی :
«آنگاه عیسی با ایشان به موضعی که مسمی به جنسیمانی بود رسیده، به شاگردان خود گفت: "در اینجا بنشیندید تا من رفته، در آنجا دعا کنم." و پطرس و دو پسر زِبِدی را برداشته، بی نهایت غمگین و دردناک شد. پس بدیشان گفت: "نَفسِ من از غایت الم مشرف به موت شده است. در اینجا مانده با من بیدار باشید." پس قدری پیش رفته، به روی در افتاد و دعا کرده، گفت: "ای پدر من، اگر ممکن باشد این پیاله از من بگذرد؛ لیکن نه به خواهش من، بلکه به ارادهی تو." ... به پطرس گفت: ... روح غالب است، لیکن جسم ناتوان." و بار دیگر رفته، باز دعا نموده ...»[5].
متی در جای دیگری از زبان عیسی مسیح میآورد که: «ایلی ایلی لما سبقتنی»؛ یعنی خدای من، خدای من، چرا مرا تنها گذاشتهای؟[6]. مسیحیان پولسی، باورمندِ به تثلیثاند. آنان در عین این که مدعی توحیدند؛ اما برای عیسی مسیح، شأن و جایگاه خدایی قائلاند! خوب براستی مسیحیت پولسی در برابر این تعابیرِ کتاب مقدسش و نظایر آن، چه توضیحی میتواند بدهد؟ اگر براستی عیسی خداست دیگر مرگ چه معنایی دارد؟ اگر عیسی مسیح خداست پس چه کسی را صدا میزند و در برابرش دعا میکند؟ او از چه کسی میخواهد که تنهایش نگذارد؟
و اما پاسخی که مبلغین مسیحیت تبشیری-پولسی میدهند این است که میگویند همهی اینها را ما (مسیحیان) هم میدانیم و در کتاب مقدسمان خواندهایم؛ اما عیسی دو جنبه دارد. یک جنبهی الوهی (خدایی) و یک جنبهی انسانی. میگویند آنجاها که عیسی نماز میخواند و دعا میکند و گرسنه میشود و ... آن جنبهی انسانی اوست که دچار این مسائل میشود.
سؤال:
اولاً به چه دلیل و با چه مدرکی مدعی حیثیت دو گانه برای شخص حضرت عیسی گشتهاید؟
ثانیاً: از کجا و بر چه اساسی تشخیص میدهید که کدام رفتار حضرت منبعث (برخاسته) از حیث انسانی اوست و کدام منبعث از حیث الوهی؟
از کجا معلوم آنچه شما مرتبط با بعد و جنبهی الوهی او میدانید مربوط به حیث انسانیش نباشد؟
اگر این مساله (دو حیثی بودن حضرت عیسی) امری بدیهی و روشن است چرا در طول تاریخ مسیحیت این مقدار مخالف دارد؟ مناقشهی معروفِ آریوس و آتاناسیوس یک مورد از آن -به شهادت مورخین مسیحی- است.
اگر هم بدیهی و کاملاً روشن نیست چرا؟ آیا میتوان امری به این مهمی که اساس و رکن عقاید مسیحیت بند به آن است را مجمل و مبهم قرارداد؟
عیسیِ انسان و مسالهی عروجش
نمونهی دوم را اجازه بدهید با آیهای از انجیل یوحنا تبیین کنیم. در باب 15 انجیل یوحنا آمده است:
«لیکن چون تسلی دهنده که او را از جانب پدر نزد شما میفرستم آید، یعنی روح راستی که از پدر صادر میگردد، او بر من شهادت خواهد داد»[7].
توضیح آنکه هم چنانکه از ظاهر این عبارت، عموم میفهمند –یادمان باشد که مبلغان مسیحیت تبشیری بر اساس ظاهر همین عبارات و برای عموم مردم، خدایی عیسی مسیح و آموزههای کاذب دیگری چون فداء و ... را تبیین میکنند- در این آیه، حضرت عیسی علیهالسلام سخن از پدر (خدایی) میگوید که غیر عیسی مسیح و تسلیدهنده (روحالقدس) است و قرار است با عروج حضرت علیهالسلام به میان حواریون آمده و شهادتی بدهد. خوب این فهم یک سر روشن و همگانی چگونه بر الوهیت (خدایی) عیسی مسیح و روحالقدس دلالت دارد؟
توماس میشل میگوید: مسیحیان معتقدند که صفات خدا متعدد است؛ ولی سه صفت از صفات بیشمار خداوند مثل خود او ازلی و همراه با ذات او و ضروری هستند. صفات مذکور عبارتاند از:
-طبیعت ذاتی و متعالی خدا (پدر)؛
-کلمه خدا که در عیسای انسان مجسم گردید (عیسی)؛
-وجود فعال وحیات بخش خدا در مخلوقات [8].
آیا براستی از این آیه و نظایرش آن چه میشل و همفکرانش میگویند فهمیده میشود؟ آیا آن چه از این آیه فهمیده میشود تغایر و تمایز اعتباری و سابجکتیو (ذهنی) پدر از عیسی مسیح و روحالقدس است و یا تغایر و تمایزی واقعی و ابژکتیو (عینی) است؟
مسیحیان در مقابل این اشکال و مانندش باز میگویند که ما هم کتاب مقدس را خواندهایم و این اشکالات را میدانیم ولی عیسی مسیح دو جنبه دارد. یک جنبهی انسانی و یک جنبهی الوهی. آنان، گرسنگی و تشنگی، مرگ و ... را مربوط به جنبهی انسانی عیسی مسیح دانسته و بخشی از گفتار و کردارش را مربوط به جنبهی الوهی او میدانند!
اما سؤال اساسی که جهان مسیحیت از پاسخ بدان عاجز است آنکه:
اولاً: با چه مدرک و سندی مدعی وجودی دو گانه برای عیسی مسیح هستند؟ عقلِ عقلا که اصلاً چنین چیزی را تأیید نمیکند -و اصلاً تصور نمیکند- که اگر میکرد این تعداد غیر مؤمن به اعتراف خود مسیحیان در جهان نبود. اگر به کتاب مقدس هم ارجاع بدهند سؤال جدی این است که: چرا امر تا بدین حد اهمیت که رکنِ باورها و مسیحیت پولسی است آن قدر مبهم، غیر بدیهی و اختلافی است.
خود کتاب مقدس که اصلا سخنی از دو جنبه داشتن عیسی مسیح نگفته و به هیچ روی در آن از تثلیث هم خبری نیست؛ نهایت آنکه با «احساس» آقای میشل و همفکرانش تثلیث و خدایی عیسی تبیین شود!! اختلافات هم که در طول تاریخ تا دلتان بخواهد وجود دارد. آریوس و آتاناسیوس فقط یک مورد از اختلاف و رد کردن جنبهی الوهی عیسی مسیح از سوی عالمان مسیحی است.
ثانیاً: بر فرض محال که عیسی مسیح به صورت استثناء! دارای دو جنبه باشد؛ اما این که کدام گفتار و کردارش مربوط به جنبهی انسانی است و کدام مربوط به جنبهی الهی از کجا مشخص و معلوم میگردد؟ به طور مسلم خود حضرت عیسی علیهالسلام که در هیچ جای کتاب مقدس نه گفته من دو جنبه دارم و نه گفته این رفتار مثلاً مربوط به جنبهی انسانیم است و این دیگری مربوط به جنبهی الوهیم. مسیحیان هم که نمیتوانند از پیش خود جنبهها را معلوم کنند چراکه مصادره به مطلوب و عین مدعا است.
نتیجه آنکه بررسی و پژوهش آیات کتاب مقدس نشانگر ضعف مفرط اساسیترین باورهای مسیحی است.
پینوشتها
[۱]- میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمهی حسین توفیقی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷، چاپ سوم، ص ۷۲.
[۲]- مک گراث، آلیستر، درسنامهی الهیات (بخش دوم)، ترجمهی محمدرضا بیات ... [و دیگران]، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۹۲، ص ۵۳۵.
[۳]- میشل، توماس، کلام مسیحی، ص ۷۳.
[۴]- همان.
[5]- متی ۲۶: ۳۶-۴۲.
[6]- متی ۲۷: ۴۷.
[7]- یوحنا ۱۵: ۲۶-۲۷؛ همچنین در انجیل یوحنا (ترجمهی فارسی) آمده «اما الآن نزد فرستندهی خود میروم و کسی از شما از من نمیپرسد به کجا میروی. ولیکن چون این را به شما گفتم، دل شما از غم پُر شده است؛ و من به شما راست میگویم که رفتن من برای شما مفید است، زیرا اگر نروم تسلیدهنده نزد شما نخواهد آمد؛ اما اگر بروم او را نزد شما میفرستم» (یوحنا ۱۶: ۵-۸).
[8]- میشل، توماس، کلام مسیحی، ص ۷۶.
افزودن نظر جدید