اختيارات رهبرى در حکومت اسلامی
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ دراسلام قانون حكومت میكند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهى، نمیتوانست تخلف بكند. خداى تبارک و تعالى میفرمايد: اگر چنانچه يك چيزى بر خلاف آن چيزى كه من میگويم تو بگويى من تو را اخذ میكنم و «وتينت» را قطع میكنم، [1] اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصى بود كه از او میترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرتها كه دست او آمد ديكتاتورى بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آن وقت فقيه هم میتواند باشد.[2]
فقيه، مستبد نمیشود، فقيهى كه اين اوصاف را دارد عادل است، عدالتى كه غير از عدالت اجتماعى، عدالتى كه يك كلمه دروغ او را از عدالت میاندازد، يك نگاه به نامحرم او را از عدالت میاندازد، يك همچو آدمى نمیتواند خلاف بكند، خلاف نمیكند. [3]
اگر فرد لايقى كه داراى اين دو خصلت باشد، بپا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتى را كه حضرت رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» در امر اداره جامعه داشت، دارا میباشد و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند.
اين توهّم كه اختيارات حكومتى رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» بيشتر از حضرت امير «عليه السلام» بود، يا اختيارات حكومتى حضرت امير «عليه السلام» بيش از فقيه است، باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» بيش از همه عالم است و بعد از ايشان فضائل حضرت امير«عليه السلام» از همه بيشتر است؛ لكن زيادى فضائل معنوى، اختيارات حكومتى را افزايش نمیدهد. همان اختيارات و ولايتى كه حضرت رسول و ديگر ائمه «صلوات الله عليهم» در تدارك بسيج و سپاه، تعيين ولات و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براى حكومت فعلى قرار داده است، منتهى شخص معينى نيست، روىِ عنوانِ «عالمِ عادل» است.
وقتى میگوييم ولايتى را كه رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» و ائمه «عليهم السلام» داشتند، بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقها همان مقام ائمه ـ عليهم السلام ـ و رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» است. زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از وظيفه است. ولايت يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس، يك وظيفه سنگين و مهم است نه اينكه براى كسى شان و مقام غير عادى به وجود بياورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت ديگر ولايت مورد بحث، يعنى حكومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصورى كه خيلى افراد دارند امتياز نيست، بلكه وظيفهاى خطير است.
يكى از امورى كه فقيه متصدى ولايت آن است، اجراى حدود (يعنى قانون جزاى اسلام) است. آيا در اجراى حدود بين رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» و امام و فقيه امتيازى است؟ يا چون رتبه فقيه پائينتر است، بايد كمتر بزند؟ حد زانى كه صد تازيانه است اگر رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» جارى كند 150 تازيانه میزند و حضرت امير المؤمنين «عليه السلام» 100 تازيانه و فقيه 50 تازيانه؟ يا اينكه حاكم، متصدى قوه اجرائيه است و بايد حد خدا را جارى كند، چه رسول الله «صلى الله عليه وآله وسلّم» باشد و چه حضرت امير المؤمنين «عليه السلام» ، يا نماينده و قاضى آن حضرت در بصره و كوفه، يا فقيه عصر.
ديگر از شؤون رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» و حضرت امير «عليه السلام» اخذ ماليات، خمس، زكات، جزيه و خراج اراضى خراجيه است. آيا رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» اگر زكات بگيرد، چقدر میگيرد؟ از يك جا، ده يك و از يك جا، بيست يك؟
حضرت امير المؤمنين «عليه السلام» خليفه شدند، چه میكنند؟ جناب عالى فقيه عصر و نافذ الكلمه شديد، چطور؟ آيا در اين امور، ولايت رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» با حضرت امير المؤمنين «عليه السلام» و فقيه، فرق دارد؟ خداوند متعال رسول اكرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» را «ولى» همه مسلمانان قرار داده و تا وقتى آن حضرت باشند، حتى بر حضرت امير «عليه السلام» ولايت دارند. پس از آن حضرت، امام بر همه مسلمانان حتى بر امام بعد از خود ولايت دارد، يعنى اوامر حكومتى او درباره همه نافذ و جارى است و میتواند والى نصب و عزل كند.
همانطور که پيغمبر اکرم «صلى الله عليه وآله وسلّم» مأمور اجراى احکام و برقرارى نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاکم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهاى عادل هم بايستى رئيس و حاکم باشند و اجراى احکام کنند و نظام اجتماعى اسلام را مستقر گردانند.[4]
منبع:
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
1-اشاره به آيات مبارکه 44- 46 سوره الحاقة است که مىفرمايد: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ .«و اگر (محمد) به ما به دروغ سخنانى را مىبست، قطعاً ما او را به قهر مىگرفتيم و شاهرگش را قطع مىکرديم.»
2-صحيفه نور جلد 10- ص 29 – تاريخ: 30/8/58
3-صحيفه نور جلد 11ـ ص 133 ـ تاريخ: 7/10/58
4-ولايت فقيه ـ ص 93-92
افزودن نظر جدید