بدعت های شورای دوم و سوم قسطنطنیه
شورای دوم قسطنطنیه و بعد از آن شورای سوم قسطنطنیه
بعد از شورای کالسدون در کلیسای شرق تفرقه افتاد. عده ای قائل بودند مسیح یک طبیعت دارد و آن هم الهی هست و عده دیگر معتقد بودند مسیح دو طبیعت دارد یکی الهی و دیگری بشری.
بعد از شورای کالسدون به علت تفرقه ای که بین مکتب های الاهیاتی انطاکیه (موافق با اعتقادنامه شورای کالسدون مبنی بر دو طبیعت داشتن مسیح) و اسکندریه (مخالف با اعتقادنامه کالسدون مبنی بر یک طبیعت داشتن مسیح)، در گرفت امپراتوران شرق میکوشیدند به این اختلافات پایان دهند. اگرچه اعتقانامه کالسدون در آغاز معیار دیدگاه صحیح بود، ولی در سال 482 امپراتور زنون در بیانیه ایاعلام کرد تنها ملاک راست کیشی اعتقادنامه نیقیه است. این بیانیه وحدت را در کلیسای شرق به ارمغان آورد، اما سبب جدایی کلیسای شرق از غرب شد. جانشین زنون، آناستاسیوس، پا را فراتر نهاد و اعتقادنامه کالسدون را رد کرد؛ اما هنگامی که وی جان سپرد، جانشینان او دیگر بار اعقادنامه کالسدون را پذیرفتند و با کلیسای رم روابط حسنه برقرار کردند.
در سال 553 ژوستینیان اول دستور داد شورای قسطنطنیه برای مخالفت با آموزه های اوریجن تشکیل شود. این شورا پانزده (ملعون باد) برای پیروان آن آموزه ها را صادر کرد. اعضای این شورا که پنجمین شورای جهانی بود، اعتراف کردند که مصوبات چهار شورای نیقیه، قسطنطنیه، افسس و کالسدون را میپذیرند و به اصول ایمان تعریف شده در آنها گردن مینهند.
پس از این که دومین شورای قسطنطنیه مونوفیزیت ها را خوشنود نکرد، تلاش هایی برای متحد کردن کلیسای قسطنطنیه با اسکندریه صورت گرفت. سومین شورای قسطنطنیه با ترغیب و در خواست پاپ آگاتو و امپراتور رم به عنوان ششمین شورای جهانی تشکیل شد.
به اعتقاد این شورا پاپ هونوریوس اول، باید از کلیسای مقدس خدا، منفصل شود و ملعون به حساب آید. پاپ آگاتو در نامه ای به شورا ادعا کرد که کلیسای روم هیچ گاه از سنت رسولان منحرف نشده است. شورا با این ادعا مخالفت کرد و گفت کلیسای روم باید حکم شورا درباره بدعتگذار بودن پاپ هونوریوس را بپذیرد.
سومین شورای قسطنطنیه در بیانیه تعریف ایمان، پنج شورای جهانی را به رسمیت شناخت و تصمیم های آنها را مورد تایید قرار داد. در این بیانیه آمده است: ما ایمان داریم که خداوند ما، عیسی مسیح، یکی از سه اقنوم تثلیث بوده، حتی بالاتر از آن، خدای حقیقی ماست.
شاید شما هم به این اشکالی که در اعتقاد نامه وجود دارد پی برده باشید، ولی بازگو کردن آن خالی از لطف نیست:
در بیانیهای که دو خط بالاتر نوشتهشده اول به تثلیث اقرار میکند و بعد از آن ادعای خدای حقیقی بودن مسیح را میکند؛ که هر دو ادعا باطل است بهطوریکه در زمان ما بسیاری از مسیحیان چون برای تثلیث دلیلی نمیتوانند بیاورند، منکر تثلیث و اقانیم ثلاث میشوند.
ولی از تثلیث بدتر، ادعایی است که در شورای سوم قسطنطنیه بیان شده است؛ آنجا که میگوید عیسی مسیح خدای حقیقی ما است، مطلبی که با براهین عقلی قابل اثبات نیست.
مگر میشود واجبالوجود جسم داشته باشد؟ مگر ممکن است خدا محدود باشد؟ مگر انسان میتواند خدای حقیقی را بزاید؟
منابع:
کتاب شناخت مسیحیت نوشته جعفر رسول زاده صفحه 360
افزودن نظر جدید