منشأ آداب و رسوم تصوف

  • 1391/09/25 - 16:22
تصوف در حقیقت، مخلوطی از تفکرات فرقه­ها و ادیان مختلف اعم از بودایی، میترایی، زردشتی، مانوی، تائو، مسیحی، برهمایی، یهود و اسلام است.
خانقاه

تصوف در حقیقت، مخلوطی از تفکرات فرقه­ها و ادیان مختلف اعم از بودایی، میترایی، زردشتی، مانوی، تائو، مسیحی، برهمایی، یهود و اسلام است. مسایلی همچون: فقر، خرقه­پوشی، ریاضت­های طولانی، از آداب هندوهاست.[1] تشرف را از آیین میترا گرفتند. آیین میترا همان مهرپرستی ایران باستان است. میترا، یعنی خورشید.[2] غسل اسلام گنابادی­ها، از غسل تعمید مسیحی­ها اخذ شده است. پرسه و گدایی صوفی مبتدی، از آیین برهمایی گرفته شده است.[3]عین قول و عقیده صوفی­ها در مورد ذکر، در آیین زردشت آمده که باید پیکر پیر را بدل گیرند و چنان داند که حاضر و ناظر است و از فکر پیر غایب نگردد.[4] چنان­که ملا علی گنابادی، فرزند ملا سلطان مشهور به نور علی شاه ثانی میگوید: مقلد ناچار است که در وقت عبادت مرشد را در نظر آورد.[5]

صاحب استوارنامه می­گوید: صحت اعمال و عبادات و معارف موقوف است به اجازه قطب، والا باطل است و قبول خدا نیست، هر چند با خلوص نیت باشد؛ زیرا معنای خالص بودن نیت خلوص للقطب است و کسی راهی به خلوص لله ندارد، مگر از راه قطب. ولایت، یعنی بیعت با ولیّ امر که به­واسطه آن، صورت قطب وارد قلب میشود.[6] عُشرِیِّه نیز که در فرقه نعمت اللهی گنابادی جریان دارد و جانشین خمس وزکات است، از آیین مسیح و یهود اخذ شده است.[7]

دوره های مختلف تصوف: مرحله تأسیس
این مرحله بعد از جریان سقیفه با مقدمه حسن بصری شروع می­شود و تا زمان ابوهاشم کوفی ادامه دارد. بزرگان این گروه سفیان ثوری و ابو هاشم کوفی است که مرحله رشد و دست به عصا راه رفتن این جریان است.

جوانه زدن تصوف
از چهره­های مشهور این دوره شفیق بلخی (وفات 194 ق)، رابعه عدویه (وفات 185 ق) و حارث محاسبی (وفات 190 تا 195 ق) می­باشد. در این دوره کم کم مبانی عارفانه وارد تصوف شد، مانند عشق که توسط رابعه عدویه گسترش یافت.

مرحله رشد و رواج تصوف
این مرحله تقریباً در قرن سوم جریان یافته است. از چهره­های معروف این دوره که تصوف را رشد دادند، بایزید بسطامی، جنید بغدادی، سهل تستری، منصور حلاج و شبلی بودند و در این مرحله مفاهیمی همچون شطحیات وتقدیس شیطان  وارد تصوف شد.

مرحله نظم و کمال
اوایل قرن چهارم را باید شروع مرحله چهارم تصوف دانست. کل آبادی و سراج  از مشاهیر این دوره هستند. تصوف در این مرحله صورت مکتوب می­یابد و اوّلین کتاب­ها در این دوره به رشته تحریر در می­آید، مانند: الرعایة لحقوق الله که نویسنده­اش مجهول است و اللمع سرّاج طوسی که متوفای 380 ق است.

مرحله شرح و تعلیم
این مرحله مربوط به قرن­های پنجم تا نهم است که از بهترین قرن­های رشد و شکوفایی برای تصوف محسوب میشود. در این دوره سیر و سلوک فرقه­ای شروع شد و فرقه­های بسیاری شکل گرفت. از چهره­های تأثیرگذار این مرحله، سیف فرقانی، داود قیصری، عبد الرحمن جامی، لاهیجی، عطار نیشابوری، شبستری و مولوی را می­توان نام برد. در این دوره، تصوف نظری مدوّن شد و در حیطه عمل گسترش بسیاری یافت.

ایجاد خانقاه
در قرن چهارم واقعه­ای به­وقوع پیوست که نقطه عطف برای تصوف بود و آن ایجاد اوّلین خانقاه است. واژه خانقاه به­صورت­های مختلف خوانده و نوشته می­شود. بیشتر تلفظ ها عبارت­اند از: خانگاه، خوانقاه، خانه­گاه، خانجاه، خانقه، خانگه. این واژه، 33 نوع نوشتاری دارد. برای «خان» معانی گوناگونی در نظر گرفته ­اند که عبارت­اند از:

- خان > کاروانسرا
- خان > معبد و پرستشگاه

ز یزدان چو شاه آرزو یافت

ز دریا سوی خان آذر شتافت

- خوان > سفره

چنان پهن خوان کرم گسترد

سیمرغ در قاف حسرت خورد

- خان > حاکم
«گاه» هم به چند معنا آمده است:
- گاه >  سریر و تخت پادشاهی
- گاه > زمان و هنگام
- گاه > جا و مکان
خانقاه را بیشتر به معنای معبد و پرستشگاه و سفره دانسته­اند و اوّلین خانقاه به شهادت خود صوفیه در قرن چهارم هجری توسط امیری مسیحی در رمله شام برای صوفیان ساخته شد.
می­نویسند: امیری ترسا به شکار رفته بود که در راه دو تن از این طایفه را دید که فرا هم رسیدند و دست در آغوش یکدیگر کردند و بنشستند و آنچه داشتند از خوردنی پیش نهادند و به خوردنی. آنگاه برفتند. امیر ترسا را معامله و همان­جا الفت ایشان با یکدیگر خوش آمد. یکی از ایشان را طلب کرد و پرسید: آن کی بود؟ گفت: ندانم. گفت: از کجا بود؟ گفت: ندانم. گفت: تو را چه بود؟ گفت: هیچ چیز. امیر گفت: پس این چه الفت بود که شما را با یکدیگر بود؟ درویش گفت: این ما را طریقت است. گفت: شما را جایی هست که آن­جا فراهم آیید؟ گفت: نی. گفت: پس من برای شما جایی سازم تا با یکدیگر آن­جا فراهم آیید. پس آن خانقاه به رمله بساخت![8]

اندک اندک صوفیان هر کجا رفتند، خانقاهی ساختند و این­گونه مساجد ترک شد و موقوفات برای خانقاه­ها معین نمودند و آدابی بنا نهادند؛ حتی برای ورود به خانقاه آداب ورسوم خاصی ساختند و برای هر خانقاه یک متولی به­نام شیخ درست کردند.[9] مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام این­گونه بیان می­کند: گسترش همه­ جانبه خانقاه­ های دراویش، تکثیر و انتشار رساله­ها و کتاب­هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه­گیری سوق می­دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی.[10]
اگر مسجد پایگاه رسمی اسلام است، در مقابل، خانقاه همیشه پایگاه مخالفان اسلام و کانون توطئه علیه اسلام بوده است. ارزش مسجد در اسلام بسیار زیاد است؛ زیرا مهم­ترین کانون تربیت اسلامی می­باشد. پیامبر گرامی اسلام(7) فرمودند: «رفت وآمد به مساجد رحمت است و خودداری از رفتن به مساجد نفاق است».[11] در روایتی دیگر می­فرمایند: «مساجد خانه­ های افراد با تقوا می­ باشد».[12]
همچنین حضرت علی (%) می­فرمایند: «مساجد بهترین قطعات زمین هستند و ارزشمندترین انسان­ها در پیشگاه با عظمت خداوند کسی است که نخستین شخص در رفتن به مسجد و آخرین نفر در بیرون آمدن از آن بوده باشد».[13]
پرسش ما از متصوفه این است که  چرا خانه­های خدا را رها کرده و در خانقاه­ ها سکونت گزیده­اید؟ و چرا در بین صفوف مسلمانان تفرقه ایجاد می­کنید؟
البته برخی فرقه­ های صوفیه به دلیل ترس از مردم، اسم خانقاه­ های خود را به حسینیه تغییر داده­اند؛ اما برنامه­ های همیشگی خود را انجام می­دهند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت:

[1] . ماللهند، ج1، ص25.
[2] . آیین میترا، ص 27.
[3] . ماللهند، ج 2، ص 453.
[4] . ریاض السیاحة، ص 181.
[5] . صالحیه، ص 334.
[6] استوارنامه، ص 132.
[7] . انجیل متی، باب 23، ش 23.
[8] . نفحات الانس، ص31؛ طرایق الحقایق، ج1، ص80.
[9] . سفرنامه ابن بطوطه، ص26.
[10] . خاطرات مستر همفر،ص 65.
[11] . کنزالعمال، ص570.
[12] . جامع الاحادیث شیعه، ج 4، ص 437.
[13] . سفینه البحار، ج 1، ص600.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.