پلورالیسم دینی و مسئله خاتمیت اسلام
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با توجه به آیات و روایات زیادی که وارد شده، این مسئله از مسلمات و بدیهی ترین مسائل دین است که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) خاتم النبیین و شریعت وی آخرین شریعت است. خاتم به عنوان یکی از صفات پیامبر اسلام(ص) در قرآن و همچنین در روایات مطرح شده است.
آنچه خاتمیت بیانگر آن است، این مطلب است که دین اسلام آخرین دین و پیام الهی است که توسط حضرت محمد(صلی الله علیه و آله ) به مردم ابلاغ شده است و بعد از آن هیچ پیامبری و شریعتی ظهور نخواهد کرد. از یک سو این سخن برای نفی تکثرگرایی کافی نیست، چرا که باید ناسخ بودن دین اسلام نسبت به ادیان گذشته هم باید اثبات شود یعنی: این مطلب هم باید اثبات شود که با آمدن دین جدید ملتزم شدن به ادیان پیشین روا نیست و این سخن با مراجعه به آیات قرآن و روایات به دست میآید، چرا که بسیاری از آیات قرآن بیانگر دعوت از اهل کتاب است که ایمان به رسول خدا و قرآن بیاورند مانند «و آمنوا بما انزلت مصدقاً لما معکم و لا تکونوا اول کافر به» و همچنین روایات متعدّدی بر این مطلب دلالت دارد مانند: روایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که به صورت صریح فرمودند: «ان الله عزوجل جعل کتابی المهیمن علی کتبهم الناسخ لها»؛ امّا آیت الله جوادی آملی در این مورد دلیل عقلی محکمی نیز ارائه میدهد: «علاوه بر ادله نقلی و با توجه به تحریفاتی که در کتب ادیان قبلی رخ داده است و تحقیقات تاریخی و آیات قرآن که به وقوع تحریف شهادت میدهند، عقل نیز در اینجا حکم میکند که باید به دین جدید ملتزم شد و ادیان گذشته از اعتبار ساقط هستند و نمیتوانند بشریت را به سرمنزل مقصود برسانند. ولی از سوی دیگر خاتمیت و کمال دو امر متلازمند، یعنی ممکن نیست دین و آیینی خود را خاتم ادیان بداند و داعیه کمال نداشته باشد و یا این که داعیه کمال داشته باشد و خود را به عنوان دین خاتم معرفی ننماید. ادّعای نظریه تکثرگرایی این است که تمام ادیان حق هستند و نباید سخن از برتری میان ادیان گفت و تقسیم آنها به حق و باطل و کمال و نقص نمیتواند مقبول واقع شود، در حالی که قرآن کریم با بیانی صریح ندای خاتمیت سر داده و از کمال و برتری دین اسلام سخن میگوید، پس چگونه پلورالیسم دینی میتواند با خاتمیت سازگار باشد؟
فرق دین و شریعت
یکی از انگیزههای مطرح شدن بحث پلورالیسم دینی در جهان مسیحیت این بود که آیا غیرمسیحیان که اعمال نیک انجام میدهند نیز وارد بهشت میشوند یا بهشت فقط مختص به مسیحیان است؟ در عالم مسیحیت، با این پرسش دوگونه برخورد شد؛ یکی انحصارگرایان که قائل شدند: تنها کسانی که دین مسیحیت را پذیرفته اند، به بهشت وارد میشوند. دیگری شمول گرایان که در بهشت را کمی بازتر کردند و کسانی را که بر اساس ضوابط مسیحیت عمل میکنند ولو مسیحی نباشند نیز بهشتی قلمداد کردند و به اصطلاح «کارل ریشر» اینان «مسیحیان گمنام» هستند. اما «جان هیک» پا را فراتر نهاد و همه متدینان به ادیان مختلف را نجات یافته قلمداد کرد؛ حتی ابایی نداشت که طرفداران مکاتبی چون کمونیسم را نیز اهل نجات بداند .
این مسئله در عالم اسلام نیز مطرح بوده است. به تعبیر استاد شهید مطهری که میفرماید: «امروز این سوال در میان طبقات از جاهل و عالم و بی سواد و تحصیلکرده مطرح است که آیا کارهای خیر افراد غیرمسلمان مقبول است یا غیرمقبول؟ اگر مقبول است، پس چه فرقی می کند که انسان مسلمان باشد یا نباشد»
اما در پاسخ به این شبهه نیز باید توجه داشت که بین دین و شریعت فرق اساسی وجود دارد. دین امری ثابت و شرایع متغیرند. دین که همان اسلام به معنای عام است «ا ن الدین عند الله الاسلام» در تمام شرایع ثابت است؛ یعنی روح تمام شرایع توحیدی همان «توحید در ساحت عقیده و عمل» است؛ اما هر شریعتی با شریعت دیگر فرق می کند و شریعتهای پسین شریعتهای پیشین را نسخ می کنند؛ چرا که شرایع همان دستورات جزئی و فروع متناسب با ابعاد طبیعی و مادی آدمی و خصوصیات فردی و قومی افراد به مقتضای زمان ها و مکان های گوناگون است که قابل تغییرند. از این روست که در آیات قرآن تا آن جا که محور گفتار اصول دین و خطوط کلی فروع آن است، سخن از تصدیق انبیا نسبت به یکدیگر است: «مصدقاً ل ما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه» اما آنجا که محور گفتار، فروع جزئی دین است، سخن از تعدد، تبدیل، تغییر و نسخ است؛ «لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجاً».
پس اگر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) آخرین پیامبر الهی است، طبعاً شریعتش نیز آخرین شریعت است؛ چون فقط رسول میتواند شریعت بیاورد و با آمدن پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)رسالت به اتمام رسیده است و اگر قبول کردیم شریعت آخرین پیام آور الهی، آخرین شریعت است، باید همه به آن بگروند؛ چرا که با آمدن آخرین شریعت، شرایع قبلی نسخ می شود؛ والا اگر نسخ نشود، آمدن شریعت بعدی بی فایده و لغو خواهد بود؛ به عبارت دیگر، ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمان تسلیم شریعت همان پیامبر باشیم، که دوره اوست و قهراً لازم است در دوره ختمیه به دستورهایی که از جانب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده، عمل کنیم و این لازمه اسلام، یعنی تسلیم شدن به خداست و پذیرفتن رسالت های فرستادگان او است. پس نمیتوان با وجود شریعت اسلام، شرایع قبلی را قبول کرد. از این رو، «به هیچ وجه پلورالیسم و کثرت گرایی ادیان به معنای حقانیت همه ادیان مورد پذیرش اسلام نیست. گر چه پیروان ادیان آسمانی رسمیّت اجتماعی دارند و در چهارچوب قوانین اسلام حق حیات و فعّالیّت دارند.» اما در پاسخ به چگونگی برخورد خداوند با پیروان سایر ادیان، که بحث مفصل دیگری بوده و نیاز به مجال بیشتری دارد، به طور مجمل لازم به ذکر است که با ثابت شدن حقانیت اسلام، پیروان دیگر ادیان که غیرمسلمان هستند، دو گروه میشوند؛ یا موحدند یا مشرک. اگر غیرمسلمانان موحد باشند و لو به طور ناقص، میتوانند نجات یابند؛ اما غیرمسلمانان مشرک که کافر به خدا و قیامت هستند، برای ابد راه سعادت را به روی خویش بسته اند.
منبع:
هفتهنامه صبح صادق|590|8|دوشنبه 07 اسفند 1391
افزودن نظر جدید