پیکر بی روح

  • 1392/10/09 - 00:10
عرفان صحیح انسان را به کمال نهایی سوق داده و انسان را به سرمنزل مقصود می رساند و میل درونی انسان به معنویت را اشباع می کند، عرفان حقیقی تنها در سایه پذیرش ولایت ممکن پذیر است، انسان بدون ولایت همانند پیکر بی روح می باشد .

عرفان کاذب همانند پیکر بی روح است که توان حرکت دادن به خود نیز ندارد چه رسد به اینکه دیگران را به حرکت در آورد. عرفان صحیح انسان را به کمال نهایی سوق داده و انسان را به سرمنزل مقصود می رساند و میل درونی انسان به معنویت را اشباع می کند، در این بین عرفان های کاذب نیز مدعی هستند انسان را به سر منزل مقصود می رسانند، در حالی که اگر کسی ذره ای در اعمال و عقاید عرفای مدعی، تأمّل کند بر کاذب بودن و در نهایت به مطرود شدن آن ها خواهد انجامید.  
حقیقت عرفان توحید است، لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولىّ مى‌‏باشد. بدون پذیرش وجود خدای سبحان و رسول و همچنین ائمه اطهار علیهم السلام رسیدن به سرمنزل مقصود ممکن پذیر نیست؛ این مطلب از آیات قران کریم[1] و همچنین حدیث ثقلین که عترت (ولایت) را قرین قرآن کریم می داند استفاده می‌شود؛ حدیث شریف نبوى (ص) هم تأییدی بر این مطلب می باشد: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» هر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. [2]
علاوه بر این از مضامین زیارات حضرات معصومین علیهم السلام نیز این مطلب استفاده می شود که بدون پذیرش ولایت انسان نمی تواند ره بجایی ببرد و عاقبت دوری از ولایت نه تنها موجب تقرّب نمی شود بلکه مبعّد بوده و انسان را رفته رفته از حقیقت هستی دور می کند.
در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: « ... من أراد الله بدأ بکم و من وحّده قبل عنکم... » آن که خدا را بخواهد باید از شما شروع کند و آن که بخواهد به وحدانیت خدای متعال دست یابد باید از قبل شما دست یابد.
نیز در زیارت جامعه آمده است که: « ... و الحق معکم و فیکم و منکم و إلیکم... » و حق با علی است و به دور علی می گردد و از آن اوست، و محال است با علی نبودن و دنبال حقیقت گشتن.
علامه قاضی یکی از ره یافتگان راه وصال بودند که به حق عرفان حقیقی را این بزرگوار تجربه فرمودند، لذا در محضر این بزرگوار زانوی ادب زده و از سخنان گهربارشان استفاده می کنیم؛ علامه می فرمایند:
« من هر چه دارم از زیارت سیدالشهداء(ع) و قرآن دارم » او که خود توسط امام حسین علیه السلام پرده های عالم غیب و ملکوت از پیش چشمانش برچیده شده و در توحید به آن قله های منیع دست یافته است می گوید:« ولایت مندک در توحید است و اصلاً وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله و عرفان ذات احدیت بدون ولایت امامان(ع) و خلفای به حق از امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندانش از بتول صلوات الله علیها محال است».
طریقه خود او نیز در وصول به کمال، توسل به ائمه اطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است، می گوید:«دیگرانی هم که در میان مردم به عارف منسوب شده اند محال است بدون ولایت به جایی رسیده باشند و یا اگر هم بدون ولایت باشد اصلاً وصل نیستند و یا به حسب شرایط زمان تقیه می کردند».
آیت الله سید علی آقای قاضی(ره) در مورد نقش ولایت در عرفان و معنویت می فرموده است: « محال است کسی به درجه توحید و عرفان برسد و مقامات و کمالات توحیدی را پیدا نماید و قضیه ولایت بر او منکشف نگردد».
پذیرش ولایت را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر ولیّ را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولیّ را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن ولایت ائمه (ع) به قبول نکردن ولایت خداوند بر می گردد. روشن است که این امر سبب می شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد، پذیرش ولایت سبب می شود که انسان هیچ گاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق اند، و اساسا این اهل بیت (ع) هستند که راه حق را مشخص می سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می کنند. رسول الله در این باره می فرمایند:  «هر کس دوست می‌دارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت علی بن ابی طالب و جانشینان پاکش، امامان هدایت و چراغ‌های تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمی‌کشانند». [3]

پی نوشت:
....................................................................................................
[1] قرآن کریم می فرماید:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ‏لَكُمُ الْإِسْلَمَ دِيناً» (سوره مائده آیه 3) شرط اکمال دین پذیرش ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام است لذا پذیرش دین بدون ولایت همچون پیکری بدون روح است و پیکر بی روح قدرت سیر الی الله را دارا نمی باشد.
[2] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏25، ص 158
[3] بحار ج 23، ص143

 

دیدگاه‌ها

مگه خدا خودش نگفته که تنها مرا بخوانید و تنها از من استعانت بجویید؟ این سخنان شرکه آقا،آدم می تواند بدون واسطهمستقیم با خود خدا صحبت کنه

سلام و تشکر از پرسش خوبتان استعانت از ائمه اطهار علیهم السلام منافاتی با استعانت از خداوند سبحان ندارد ، چون خود خدا در قرآن کریم فرموده «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة»(مائده 35) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد. لذا چون توسل به ائمه اطهار دستور خود خداوند است منافاتی با آیه شریفه «ادعونی استجب لکم» ندارد؛ زمانی استعانت و توسل از ائمه شرک محسوب می شود که این بزرگواران را در برآوردن حاجات مستقل بدانیم در حالی که ما چنین استقلالی برای این بزرگواران قائل نیستیم بلکه آن ها را وسیله قرار داده و از خداوند حاجت می طلبیم

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.