آموزش تفکر، راهکار مبارزه با فرقه ها
.
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ یکی از علل اصلی جذب انسانها به فرقهها و گروههای انحرافی، نداشتن مهارت تفکر انتقادی است. برای اینکه انسانها فریب شیادان را نخورند، باید ذهنشان تحلیلی، تربیت شده باشد. بهترین زمان برای این تربیت، در ایام کودکی است؛ در این مقطع، کودک یاد میگیرد تنها باوری قابل پذیرش است که انسجام درونی و دلیل داشته باشد و در اصطلاح، موجه باشد.
در حال حاضر بسیاری درگیر موج کرهای[1] هستند، یا در گروههای شبهمعنوی و فرقهها عضویت دارند؛ بهعنوان مثال مباحث قانونِ جذب، بسیار در میان مردم شایع است و در صحبتهای روزانه، رفتارها و پیامهایی که برای همدیگر ارسال میکنند و... صحبت از وجود قانونی به نام جذب و رسیدن به موفقیت، وجود دارد. وقتی از این افراد سؤال میشود که چرا به این مباحث گرایش دارند، بهطور عموم، دلیل اقناع کنندهای ندارند و از روی احساسات، جوّ فکری اطرافیان و... به این گرایش سوق پیدا کردهاند؛ گاهی هم افرادی که در مشکلات مستأصل شده، بدون دلیل و برای رها شدن از این مشکلات، دچار این شبهمعنویتها میشوند.
این افراد، قدرت استدلال و دلیلخواهی برای هر ادعایی را ندارند. بهطور کلی وقتی شخصی هم به آنها اعتراض و به باورهایشان خدشه وارد میکند، واکنش منفی نشان میدهند؛ در فضای قانون جذب به این اشکالات توجهی نشان نمیدهند و تلقین در باورها را برای خود تشدید میکنند. در فضای عضویت در فندومهای[2] موج کرهای هم همین موضوع جریان دارد؛ بلکه اکثر فنهای گروههای موسیقی کیپاپ[3] مخالف را با لفظ هیتر (نفرتانگیز) خطاب میکنند و بدون تأمل و تفکر به کسی که در مورد فضای فن بودن و آیدلهای[4] آنان سخنی غیر از تأیید و تعریف داشته باشد، حمله و پرخاشگری میکنند و در بین فنها این نوع رفتار، امری متداول است.
این فنها که عموماً نوجوان هستند، مهارت تعامل با دیگران را بلد نیستند، اجازه اظهارنظر و مخالفت با خود را نمیدهند، سعه صدر و تاب آوری ندارند؛ برای حل این مشکل، باید مهارت گوش دادن فعال[5] را به کودکان یاد دهیم. راهکار مقابله با این موضوع، آموزش تفکر و فلسفه است؛ یکی از شاخههای علم فلسفه، فبک (فلسفه برای کودکان) است. منظور از آموزش فلسفه به کودکان، فلسفه ارسطوئی، ملاصدرا و... نیست؛ فبک، پاسخ سؤالهای ذهنی و عمیق را به زبانی ساده و قابل فهم به کودکان آموزش میدهد و کودکان در جریان بازیها، کتابها، تمرینها و داستانهای مختلف، فکر کردن را میآموزند.
روش کار هم (بهعنوان مثال) اینگونه است که کودکان به صورت گروهی، گرد هم مینشینند و سؤالات و دغدغهها، آرزوها و... خود را در جمع بیان میکنند، آنگاه بقیه اعضای جمع در مورد این موضوع، به اظهارنظر میپردازند. بهعنوان مثال خیلی از کودکان، سؤالاتی دارند که شاید برای خیلی از بزرگترها عجیب و بیارزش باشد، ولی برای کودکان یک مسئله حیاتی است. سؤالاتی از قبیل اینکه خدا کجاست، چرا او را نمیبینیم، بچهها چطور به دنیا میآیند، بعد مرگ چه اتفاقی میافتد، چرا باید برای امام حسین علیهالسلام عزاداری کنیم و... .
وقتی در جمع این سؤالات مطرح میشود، مربی و استاد این حلقه، جمع را مدیریت میکند تا همه صحبت کنند و جوابی را بپذیرند که دلیل داشته باشد. در این حالت، کودکان یاد میگیرند، ادعایی را بپذیرند که دلیل داشته باشد، وقتی یک دلیل در مورد موضوعی ارائه شد، اینگونه نیست که این باور قطعی است و هیچگاه نباید عوض شود، بلکه اعتبار این باور تا وقتی است که دلیل ارائهشده نقض نشود. همچنین یاد میگیرند که افراد مختلف، نظرات مختلفی در یک موضوع دارند، باید تحمل شنیدن سخنان و نظرات دیگران را داشته باشند و از این رو، به هر اظهارنظر مخالف عقیده، هیتلر نگویند.
پینوشت:
[1]. موج کرهای، نوواژهای است که به گسترش جهانی فرهنگ کره جنوبی از دههٔ ۱۹۹۰ به این سو اشاره دارد.
[2]. گروههای طرفداری افراطی.
[3]. گروه موسیقی پاپ کره جنوبی.
[4]. خواننده محبوب.
[5]. فردی که مهارت گوش دادن را بلد است، فقط امواج صوتی را دریافت نمیکند، بلکه با تمرکز کامل به معنای پیامی که در حال انتقال است فکر میکند.
محمد جواد نصیری
افزودن نظر جدید