حجاب؛ سرچشمه كمال زن
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حجاب بهعنوان یک دستور دینی علاوه بر ثمرات اجتماعی، دارای برکات فردی نیز است و این حجابِ ظاهر در اعماق روح، جان و فکر افراد تأثیرگذار بوده و رشد، بالندگی و کمال انسانی را در پی دارد.
حجاب؛ بهعنوان يك سراپردهٔ مجلل، شخصيت و قداست زن را در بر میگيرد و روز به روز بر شخصيت زن میافزايد. زن در سايه حجاب ميتواند به تكاپو و فعاليت بپردازد، بدون آن كه گوهر شخصيتی خود را از دست بدهد. حجاب زن را از افتادن به گودال نابودی و هلاكت و سقوط شخصیت، نجات میدهد.
زن در پرتو حجاب همانند يك غنچهٔ زيباست كه علیرغم زيبايی كسی نمیتواند لطافت او را مورد تير چشم زخم قرار دهد و تا زمانی كه اين غنچه شكفته نشده است، هيچ کس حق چيدن و چپاول آن را ندارد. اما وقتی شكفته شد، خيلی زود مورد تعرض قرار می گيرد و ديری نمیپاید كه آن غنچهٔ زيبا از شاخه جدا می شود و گلبرگهای لطيف آن در زير پای کامجویان ديوسرشت له می شود، دستان بیرحم كامجويان در سايه شعارهای فريبنده، حجاب را از سر غنچههای لطيف می گيرند تا روز به روز گلستان اجتماع را ويران و ویرانتر كنند.
از منظر آموزههای اخلاقی و رفتاری اسلام، حجاب زینتی است که به زن ارزش میدهد. از اميرالمؤمنين علي (علیهالسلام) روايت شده است كه ما روزی خدمت پيامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) نشسته بوديم ايشان، فرمودند:«أخبِرُونى أىُّ شَيٍ خَيرٌ لِلنِّساءِ؛ به من خبر دهيد بهترين زينت، برای زنان چيست؟
هیچکدام از اهل مجلس جواب نداند و از هم متفرق شدند. من به نزد فاطمه (علیهاالسلام) آمدم و سوال پيامبر (صلیالله علیه و آله) را براي او نقل كردم و در ضمن گفتم: هیچکدام از ما جواب رسولالله (صلیالله علیه و آله) را نمیدانستیم.
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرمود: من جواب اين سؤال را میدانم: «خَيْرُ اَلنِّسَاءِ أَنْ لاَ يَرَيْنَ اَلرِّجَالَ وَ لاَ يَرَاهُنَّ اَلرِّجَال؛ بهترين زينت از برای زنان آن است كه هيچ مردی آنان را نبيند و آنان هم هيچ مردی را نبينند. من به نزد رسول خدا (صلیالله علیه و آله) برگشتم و گفتم: يا رسولالله! بهترين زينت زنان اين است كه هيچ مردی آنان را نبيند و آنان هم هيچ مردی را نبينند. حضرت با تعجب فرمودند: شما كه قبلاً اينجا بوديد چيزی نگفتيد، اين جواب را از كجا آوردی؟ گفتم: اين جواب از فاطمه (علیهاالسلام) است. پيامبر (صلیالله علیه و آله) تعجب کردند و فرمودند: «انّ فاطمه بضعه منّی، بهراستی فاطمه پارهٔ تن من است.». [1]
خداوند در قرآن مجيد میفرمايد: «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ؛[احزاب/59] روسری های خود را اطراف گردن خود بيفكنند، اين كار برای آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است.»
در جواب اين سؤال كه منظور از «شناختهشدن» كه در آیهٔ مذكور چيست؟ بايد گفت كه زن مسلمان با رعايت حجاب، عصمت و متانت و حجب و حيای خود را به ديگران گوشزد مینمايد و از ديگر زنان بیبندوبار و بیعفت بازشناخته میشود و از دست تعدی و تجاوز نااهلان و نگاههای زهرآلود انسانهای هرزه در امان می ماند. [2]
«خانم فاطمه دولان» استاد مسلمان انگلیسیزبان در ايران میگويد :«من بهعنوان كسی كه در كشور غربی زندگی كرده است، میفهمم كه فلسفه حجاب چيست؟ وجود حجاب باعث میشود كه زن ارزش خود را از حدّ كالای تجارتي و يا وسیلهای برای بهره دهی بيشتر، بالاتر ببرد و هم خود برای خويش ارزش قائل باشد و هم جامعه را وادار به احترام كند.» [3]
حضرت امام خمينی (ره) احياگر اسلام ناب محمدی در عصر كنونی میفرمايد: «آنها كه زنها را میخواهند ملعبهٔ مردان و ملعبهٔ جوانهای فاسد قرار بدهند، جنایتکارند. زنها نبايد گول بخورند، زنها گمان نكنند كه اين مقام زن است كه بايد بزک کرده بيرون برود، با سر و باز و لخت، اين مقام زن نيست، اين عروسک بازی است نه زن». [4]
در نهايت اينكه حجاب منشأ كمال زن است و به زنان حرمت و احترام میبخشد. جامعهای كه زن را برهنه میخواهد، جامعهای كه روز به روز زن را به آرايش بيشتر دعوت میكند و بهخاطر زيبايی و قوهٔ جنسیاش از او بهعنوان يك تابلوی تبليغاتی استفاده ميكند و جامعهای كه از زن برای جلب جهانگردان و... استفاده میكند، هرگز نبايد انتظار داشته باشد كه در آرامش به سر برد.
در چنين جامعهای شخصيت زن تا حدّ يك عروسك و يا يك كالای بیارزش سقوط میكند و ارزشهای والای انسانی او بهکلی از دست میرود و در اين صورت او تنها به زيبايی و جوانیاش میتواند بنازد، نه به ارزشهای درونی و معنوی خود، و چه دردناك است كه بدانيم اين جوانی و زيبايی مانند بهاری است كه خزانی را در پی دارد، ولی ارزشهای درونی و معنوی و ذاتی برای هميشه باقی و ماندگار است.
پینوشت:
[1]. ابن أبي الفتح الإربلي، كشف الغمه، ج1، ص466.
[2]. خرمی مشکانی، ابراهیم، چرا حجاب، مرسل، ص68.
[3]. همان، به نقل از مجلهٔ زن، شماره ۹۹۴.
[4]. صحیفه امام خمینی، ج 6، ص301.
افزودن نظر جدید