عشق بین من و امام زمانم
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بین ما و امام زمان (عجلاللهفرجه) باید رابطه عاشقانه باشد و این رابطه باید همراه با ضابطه و برنامه باشد، طوری که بتوانیم به نحو احسن از این رابطه در راستای رشد و حرکت استفاده کنیم. حیف است که انسان از غیر امام چیزی بخواهد و بدتر از آن، حیف است از امام، چیزی غیر از امام بخواهد.
ما از امام، امامت را میخواهیم و این عشق ماست و از او وسیله راه یافتن و جهت گرفتن میسازیم و این توسل ماست. جز این عشق و توسل، ظلم و جفاست. آنچه با خداست، باقی است. پس ما باید خود را به آن طرف بکشیم، در جهت امامی که با خداست و با امام بودن یعنی باقی ماندن، نه فانی شدن.
یک عاشق باید راحتی معشوق خودش را فراهم کند. پس باید کارهایی که به عهده امام است را عهدهدار شود. مالک اشتر عاشق حضرت علی (علیهالسلام) بود، نه برای دیدن روی او، بلکه میرفت تا رنج امام را کم کند و باری از دوش حضرت بردارد، حتی اگر فرسنگها از او دور شود و سالها او را نبیند؛ چون که آنها در جداییشان با هم هستند و جمعاند، ولی دیگران در جمعشان هم از امام جدایند.
عشقی که شکل بگیرد، حرکت ایجاد میشود. شور دیدنی که شکل بگیرد، کوشیدن ایجاد میشود. شاید امروز اگر بشنوی که امام در صد کیلومتری است آرام نگیری و بدوی، ولی هنگامی که پخته شدی، اگر بدانی امام در بیست متری تو است، جرأت رفتن نداری، که مبادا وجود تو، حضور تو، نگاه تو، حرکت تو، دست و پای تو، بیحساب باشد و رنج امام را به همراه داشته باشد.
اینجاست که عشق چندین برابر شده و راه افتاده و شکل گرفته و دست و پا و فکر و خیال و زبان و کلام را کنترل کرده، ظرفیت میدهد که بار بکشی، نه اینکه خودت بار باشی. تو برای آنهایی، نه وبال آنها ...
این که فرمودهاند: «اى گروه شيعيان! شما منسوب به ما هستيد. پس مايه زينت ما باشيد، و مايه زشتى (بد نامى) ما نباشيد.»[1]
این عشق شکل گرفتهای است که دشمن را میشکند «لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا [فتح/29] تا از انبوهى یاران پیامبر، خدا كافران را به خشم در اندازد؛ خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.» وگرنه ما همگی خود برای شکستن دل امام، وسیله هستیم؛ ما خار چشم و استخوان گلوی او هستیم؛ اما سربازان حضرت هستند که عشقشان شکل گرفته و به حرکت تبدیل شده و به تسلیم رسیده و آن درختان تنومند تشیع هستند که آن باغبانها (اهل بیت) را دلشاد میکنند. این درخت عشق است که میوه میآورد و سرباز میسازد و یاور تهیه میکند.
پینوشت:
[1]. الأمالی، شيخ صدوق، ج1، ص484. «يا مَعشَرَ الشِّيعَةِ ، إنّكُم قد نُسِبتُم إلَينا ، كُونُوا لَنا زَينا ، و لا تَكُونُوا عَلَينا شَينا.»
افزودن نظر جدید