تضادهای مولوی عبدالحمید
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی عبدالحمید مدتی است که انتقادات فصلی خود نسبت به نظام جمهوری اسلامی را به مخالفتهای هفتگی بدل کرده و پس از شروع اغتشاشات، خود را لیدر مخالفان در بین اهل سنت قرار داده و هر هفته، عدهای از مخاطبانش با سخنان او تحریک شده و در زاهدان علیه نظام و رهبر انقلاب شعار میدهند. وی در یکی از سخنرانیهایش گفته است: «من زندگی خودم را بر پادشاهی ترجیح میدهم؛ برای علما هم همین را میخواهم، عالم برگردد به شغل خودش؛ اعتقاد ندارم که عالم در رأس کار برود؛ بگذارید هر کسی تخصصی دارد، او برود. در نمایندگی بگذارید دانشگاهی برود، اگر کار خراب شد، دانشگاهی را فحش بدهند، ...»
عبدالحمید یک خطیب است و حتی کسانیکه از او حمایت میکنند او را باسواد نمیدانند و نمیتواند خود را در جایگاه عالمان قرار دهد؛ با این حال منظورش این است که اهل علم مانند وی باید سخنرانی کرده، به احکام شرعی بپردازند. البته نگفته آیا اجازه دارند مثل خود وی، بدون تخصص در هر زمینهای سخن بگویند یا نه!
وی میگوید که معتقد است اموری مانند حاکمیت و منصبهای حکومتی و اجتماعی و … را به کسانی غیر از علما باید سپرده شود! وی نگفته است که نظرش در مورد امارت اسلامی افغانستان چیست؛ آیا هنوز آنان مورد حمایت وی هستند یا این حاکمیت بر اساس قوانین شریعت نیاز به متخصص ندارد. اگر در دیدگاهش تغییری صورت نپذیرفته، هرچه زودتر اعلام کند تا وقتی که طالبان کاملاً بر اوضاع مسلط نشدهاند، از حکومت دست بردارند؛ مخصوصاً اینکه پیشبینی عبدالحمید درباره طالبان محقق نشد؛ زیرا وی گفته بود که این طالبان، طالبان سابق نیست و آزادی بیشتری به زنان خواهند داد، ولی پس از مسلط شدن طالبان، تحصیل بانوان ممنوع شد!
عبدالحمید را در مسائلی که تخصصی در آن ندارد، به نظر متخصصین ارجاع میدهیم؛ میر سید شریف جرجانی در شرح مواقف عضدالدين ايجی مینویسد: «جمهور فقها و اهل علم بر آنند که اهل امامت و کسی که شایسته و مستحق رهبر شدن است، این است که باید در اصول و فروع مجتهد باشد تا توانایی داشته باشد، دلایل و حجت را اقامه کند و شبهات را در عقاید دینی حل کند و در مورد مسائل روز نیازی به فتوای دیگران نداشته باشد و خودش در مورد مسائل روز و مستحدثه مستقل باشد و در امور حکومتی نظر آخر را بدهد و نزاعها را حل کند و بدون این شرط، حاکمیت اسلامی تمام نمیگردد.»[1] در امر قضاوت نیز شرط اجتهاد وجود دارد.
البته این سخنران مسجد مکی زاهدان میداند که در اسلام امر رهبری تخصصی است و تنها از عهده یک مجتهد بر میآید؛ به همین دلیل، در سخنانی متناقض با سخنان قبلی خود گفته است: «ولی امر به نظر ما و بر اساس اعتقاد اهل سنت، نمیتواند امر خدا را تعطیل کند؛... ولایت و ولی امر مسلمین به هر سطحی برسد، باید در چارچوب شریعت اسلام عمل کند. هیچ مصلحتی در دنیا بالاتر از مصلحت اسلام نیست. مصلحت نظام باید در چارچوب اسلام باشد. اگر اسلام چیزی را ناجایز کرده، مصلحت نظام نمیتواند آن را جایز کند. ما معتقدیم که ولی امر و حاکم در چارچوب قرآن و سیره اسلام باید باشد و تار مویی نمیتواند از شریعت عبور کند.»
تضاد سخنان عبدالحمید به خاطر جهل نیست، بلکه آگاهانه دارد با شعور مخاطبین خود بازی میکند؛ از طرفی میگوید رهبر باید به تمام مسائل شرعی و اسلامی عمل کند و مصلحت دنیا را بر مصلحت دین مقدم نکند و از طرفی میگوید من همین زندگی را به پادشاهی ترجیح میدهم؛ برای علما هم نظرم این است که دست از امور حکومتی بردارند. البته شاید این تناقض وی از این جهت باشد که شبههای به وجود نیاید که وی از این تحریکات قصد رسیدن به رهبری دارد، ولی کلام وی در اینکه دیگر علما کنار بروند و امور را به دانشگاهیان بسپارند، نتیجه غلطی است که خود خلاف آن را گفته است؛ اگر یک دانشگاهی را به عنوان رهبر پذیرفتید، چگونه به وی میتوانید بگویید که باید در چارچوب شریعت اسلام عمل کنی؟!
روی سخن ما با عبدالحمید است که اگر به دلیل اینکه به اجبار، لیدر اغتشاشگران شده و مجبور است در جبهه سکولارها، اینگونه سخن بگوید و تناقضات سخنانش از روی جهالت نیست، بلکه عمداً این سخنان متضاد را بیان میکند، برای ادامه کار چه فکری کرده است؟!
طبق روایات معتبر اهل سنت از ابن عباس اینگونه نقل شده که گفت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «کسیکه کارگزاری از مسلمین را به کار بگمارد، در حالیکه میداند در میان مسلمانان کسی هست که شایستهتر از او و آگاهتر به کتاب خدا و سنت رسولش وجود دارد، به خدا و رسولش و به تمامی مسلمانان خیانت کرده است.»[2]
بنا بر مبنای اهل سنت عبدالحمید نیز شایستگی رهبری قیامی که دنبال میکند را ندارد، بلکه معیار شایستگی برای کسب مناصب حکومتی نزد اهل سنت، آگاهترین افراد به کتاب الله و سنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) است، نه کسیکه به ادعای پیروان هم عالمترین فرد نیست و جهت کسب رضایت سکولارها تقیه میکند و خلاف اعتقادات اهل سنت نظر میدهد؛ این نظر بر این فرض بنا شده که تناقضات در گفتار عبدالحمید از روی دانایی باشد و اگر از جهل باشد، سخن گفتن در این باره لغو است.
پینوشت:
[1]. «(في شروط الامامة الجمهور على ان أهل الامامة) و مستحقها من هو (مجتهد في الاصول و الفروع ليقوم بامور الدين) متمكنا من اقامة الحجج و حل الشبه في العقائد الدينية مستقلا بالفتوى في النوازل و الاحكام الوقائع نصا و استنباطا لان أهم مقاصد الامامة حفظ العقائد و فصل الحكومات و رفع المخاصمات و لن يتم ذلك بدون هذا (الشرط ...)» شرح المواقف، مير سيد شريف جرجانی، ج8، ص349.
[2]. «مَنْ تَوَلَّى مِنْ أُمَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئًا فَاسْتَعْمَلَ عَلَيْهِمْ رَجُلًا وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَوْلَى بِذَلِكَ وَأَعْلَمُ مِنْهُ بِكِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ، فَقَدْ خَانَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَجَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ.» السنن الكبرى، بيهقی، ج10، ص201؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، هيثمی، ج5، ص211.
افزودن نظر جدید