بازخوانی پاسخ رهبر انقلاب به پاپ بندیکت شانزدهم
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خبر درگذشت پاپ بندیکت شانزدهم، یکی از مهمترین اخبار مسیحیت در روزهای اخیر بود. از حاشیههای مهمی که او در دوران نشستن بر کرسی پاپی ایجاد کرد، نسبت دادن خشونت به اسلام بود. او در دانشگاهی در آلمان، اسلام را دینی خشن که با شمشیر گسترش یافته، دانست.
اظهارات نابجا و غیر واقعی پاپ، عکس العملهای فراوانی از جهان اسلام و شخصیتهای مسلمان را در پی داشت. مقام معظم رهبری یکی از شخصیتهای برجسته جهان اسلام بود که در برابر این سخنان موضع گرفت.
در این نوشتار و به بهانه درگذشت پاپ بندیکنت شانزدهم، به بازخوانی پاسخ رهبر معظم انقلاب میپردازیم:
«یک جمله راجع به این حرفی که از قول پاپ نقل شده است، عرض بکنیم که دنیای اسلام به حق در مقابل این حرف عکسالعمل نشان داد. این اظهارنظری که از یک شخصیتِ روحانی مسیحی درباره اسلام با یک میلیارد و نیم انسانِ متدینِ به اسلام و با میلیونها کتابِ نوشته شده درباره اسلام، صادر شد،
... مسئله جهاد اسلام را هم نفهمیدن و بد معرفی کردن، یک بیانصافی دیگر است. جهاد اسلام برای تحمیل عقیده نیست؛ برای مبارزه با کسانی است که انسانها را به بردگی میکشند. جهاد اسلام جنگ با ملتها نیست؛ بلکه جنگ با قدرتهای ستمگر و ظالم است. این، تاریخ اسلام است؛ این، عملکرد پیشوایان اسلام است؛ این، توصیهی پیشوایان اسلام است. امیرالمؤمنین (علیهالصّلوةوالسّلام) در خطاب و فرمان خود به مالک اشتر، این جمله جاودانه و فراموش نشدنی را دارند که میفرمایند: کسانی که تو با اینها در آنجا مواجه میشوی، یا با تو از لحاظ عقیده یکسانند، یا در انسان بودن با تو شریک هستند. حتی کسانیکه از لحاظ عقیده با تو همراه نیستند، ولی انسانند، باید با انسان برخورد تکریمآمیز داشت. «لا ینهاکم اللَّه عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ اللَّه یحبّ المقسطین» - این دستور قرآن است - با کفار، با کسانی که با شما همعقیده نیستند، اما به شما تجاوز نکردند؛ تعرض نکردند؛ تعدی نکردند؛ با شما ظالمانه برخورد نمیکنند؛ به اینها اعمال قسط کنید؛ نیکی کنید. «و ان تبرّوهم»؛ به آنها نیکی کنید. دستور اسلام این است. چطور کسی این را نفهمد و جهاد اسلامی را که مبارزه آزادیبخش ملتهاست، مبارزه رها کردن ملتها از چنگال قدرتهای ستمگر ظالم است، این را اینطور تفسیر کند، که متأسفانه در این بیانات تفسیر شده و متعلق به امروز هم البته نیست؛ قرنها روحانیهای اروپایی این حرفها را نسبت به اسلام میگفتند و ما در دورانهای اخیر تصورمان این بود که این حرفها تمام شده و روشنگرىِ حقیقت، کار خودش را کرده است؛ اما انسان متأسفانه باز میبیند که از این حرفها بر زبانهایی که نباید جاری شود، جاری میشود.
جنبهی دوم قضیه، به نظر من از جنبه اول مهمتر است و آن، سیاستهای پشتپرده اینگونه بیانات است، که مسئله را برای ما روشن میکند. مسئله بحرانآفرینی مذهبی در دنیا، قرار دادن اصحاب ادیان مختلف و مذاهب مختلف در مقابل هم، جلوگیری از همکاری ملتهایی که دارای عقاید مختلفند، ایجاد جنگ، ایجاد درگیری و ایجاد بحران، که این خواست قدرتهایی است که ادامه حیاتشان منوط به بحرانآفرینی است؛ باید بحرانآفرینی کنند تا بتوانند مقاصد خبیث خودشان را در میان جامعه بینالمللی دنبال بکنند. من از این نگرانم که پشت سر این بیانات، بدبینی مسلمانان و مسیحیان نسبت به یکدیگر، کینهورزی ملتهای مسیحی و مسلمان با یکدیگر، زشت کردن چهره مسلمین - به خصوص در کشورهایی که در آنجا در اقلیتند، مثل کشورهای اروپایی و آمریکا- ایجاد بهانههایی برای سرکوب جوامع مسلمان در این کشورها با اتهام واهی تروریست و امثال اینها فراهم شود. آنچه که پشت سرِ این قضیه هست، اینجور سیاستهاست؛ این را باید توجه داشت و گمان میکنم خود پاپ هم در این زمینه فریب خورده و توجه نکرده که پشت سر این حرف چیست و آن کسانی که وادار میکنند؛ زمینهسازی میکنند برای بیان این حرفها، چه مقاصدی دارند.
چند سال قبل، یکی از رؤسای اروپایی آمده بود تهران و در ملاقات با من، با یک تعبیری، اشارهای کرد به جنگ مسیحی و مسلمان. من در مخاطبه با او اظهار تعجب کردم و گفتم مگر بناست جنگی بین مسلمانان و مسیحیها بشود! گفتم مسلمانها انگیزه جنگیدن با مسیحیان را ندارند. در این صدسال اخیر هم - شاید هم بیشتر- هر چه جنگ در دنیا – جنگهای بزرگ- اتفاق افتاده است، جنگِ بین خود مسیحیها بوده است؛ جنگ اول جهانی، جنگ دوم جهانی، جنگهای فرانسه و آلمان؛ اسم آوردم و به او گفتم که این جنگها بین دولتهای مسیحی بوده و بین مسیحیان و مسلمانان نبوده است. آن وقت، تعجب کردم از اینکه چرا این حرف را مطرح کرد. بعد از چندی، این ماجرای برجهای نیویورک اتفاق افتاد و اظهارنظر رئیسجمهور آمریکا که جنگ صلیبی شروع شده است! این شخصی که مورد بحث ماست - که با من صحبت میکرد - یکی از کسانِ اصلی بود که پس از بیانات جورج بوش در پروژه آمریکایی - صهیونیستىِ حمله به عراق، دخالت مستقیم داشت. من آنجا توجه کردم که این حرفی که با من در اینجا مطرح شده بود، مسبوقِ به یک مذاکره، به یک گفتگو، به یک قرار در بین سران استکبار جهانی بوده است. آن کسانی که حلقه توطئه آمریکایی - صهیونیستی را در مورد خاورمیانه تشکیل داده بودند، که قدم اولشان هم حمله به عراق بود، آنجا معنای آن حرف برای من آشکار شد؛ جنگ صلیبی! جنگ مسلمانان و مسیحیان! البته موفق نشدند.
از آن روز تا امروز تلاشهای زیادی کردند. ماجرای کاریکاتورهای اهانتآمیز در همین سلسله است. ماجرای اظهارات اهانتآمیز بعضی از سیاستمداران و مطبوعاتیها نسبت به اسلام و مسلمین در آمریکا و اروپا، از همین مقوله است. این هم آخرین حلقه این سلسله است تا امروز که متأسفانه این دفعه از زبان پاپ، از زبان یک روحانی مسیحی، صادر میشود.
از بوش ما خلاف توقعمان نمیشود؛ چون بوش همین است. رئیسجمهور آمریکا یعنی عنصری که برای قدرتها، کارتلهای جهانی کار میکند و به وسیله آنها انتخاب شده است و دستش در کارهای آنهاست. انسان از او تعجب نمیکند؛ اما از یک مقام روحانی خیلی تعجبآور است؛ خیلی مایه تأسف است که یک مقام روحانىِ ارشد در عالم مسیحیت وسیلهای بشود برای آن چیزی که سیاست عمده مستکبران و قدرتمندان و تجار زر و زور در سطح دنیاست! وسیلهای بشود برای سیاست عمده به غارت برندگان ثروتهای ملی و بحرانسازها و برای آن چیزی که هدف آنهاست. مسلمانها باید به این توجه کنند.
آن کسانی که در قبال این اظهارنظر غیرمنصفانه موضع میگیرند، توجه کنند که جهت حمله و حرکت آنها چه کسی باید باشد. آن کسیکه این حرکت را در دنیا راه میاندازد و انگیزه دارد و منتفع و ذینفع در این حرکت هست، پاپ و امثال پاپ نیستند؛ آنها قدرتهای جهانی و صهیونیستها و آمریکا هستند. در این قضیه هم شیطان بزرگ است که در پشت پرده، نقشآفرینی میکند.»(1)
پینوشت:
1. بیانات در دیدار دستاندرکاران ستاد اقامهی نماز، 27 شهریور 1385.
افزودن نظر جدید