ادعای مهدویت سید محمد نوربخش
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از مقالات سایت، یکی از مخاطبین ادعا کردند که سید محمد نوربخش ادعای مهدویت نداشته است و این تهمت، ساخته و پرداخته حاکم زمان او شاهرخ تیموری بوده و هیچ تاریخ دان منصفی نمی بایست به خود اجازه طرح چنین ادعایی را بدهد، چه برسد به اثبات آن. کما اینکه تاریخدانان مشهوری همچون قاضی نورالله شوشتری این چنین انتسابی را به سید محمد نور بخش مردود دانسته است. همچنین جناب نوربخش قطب یک سلسله است که بزرگان آنها به مهدویت سید محمد نوربخش اذعان نکردند؟ کما اینکه نوربخشیه امروزه نیز چنین اعتقادی ندارند. همچنین چطور رساله الهدی در ترکیه پیدا شده، درحالی که اصلا به ترکیه سفر نکرده است ولی این رساله را در هند و ایران یافت نشده است؟
در پاسخ به این مخاطب باید گفت:
1. شما نویسنده مقاله و دیگران را جاهل به تاریخ و مغرض خطاب کردید، درحالی که ما بر اساس مستندات تاریخی اظهار نظر می کنیم ولی شما برای رد مقاله مذکور هیچ دلیلی اقامه نکردید.
2. باید از شما پرسید که چرا هیچ مورخ منصفی نباید به خود اجازه بدهد که سید محمد نوربخش را یکی از مدعیان مهدویت بداند؟ آیا مورخ نباید آزاد باشد و آزاد فکر کند و آزاد بنویسد یا باید متعصب باشد؟
3.شما ادعا می کنید مورخان بزرگی ادعای مهدویت سید محمد نوربخش را قبول ندارند و قاضی نورالله شوشتری را تاریخ دان معرفی می کنید!!!
این در حالی است که محققین می دانند که قاضی نورالله شوشتری اگرچه فقیه است ولی تاریخ دان نیست و در بین محققین، معروف به شیخ شیعه تراش می باشد و در کتاب خویش، مجالس المؤمنین با اندک قرائنی حکم به تشیع افراد می نموده است. ایشان حتی کسانی را که سنی مذهب بودند را شیعه می داند، فقط و فقط برای اینکه تصوف را به تشیع اتصال بدهد؛ مانند شیعه دانستن علاء الدوله سمنانی که در دو کتاب خویش چهل مجلس و العروة لاهل الخلوة و الجلوة خویش قائل به مرگ امام حجة بن الحسن العسکری شده است و با این وجود قاضی نورالله شوشتری برای شیعه نمودن او دست به تاویل های دور از ذهن زده است.
مخاطب بزرگوار باید برای اثبات ادعایش مورخ معرفی کند، نه اینکه عالمی که اصلاً تخصصی در تاریخ نداشته و سخنانش مخالف سخنان مورخان است و حتی مورخین بر علیه ادعاهای او کتاب نوشته اند را به عنوان شاهد مدعای خویش ذکر نماید.
4. از بین مورخان می توان به افرادی همچون عبدالحسین زرین کوب(1) که علاقمند و دل داده به تصوف و یا مورخ و صوفی مشهور دکتر کامل مصطفی الشیبی (2) اشاره نمود که بارها در کتابهای خودشان به ادعای مهدویت سید محمد نوربخش اذعان کرده اند و به عنوان نمونه می توان از کلام دکتر کامل مصطفی الشیبی یاد کرد که در کتاب النزعات الفکر الشیعی کلام سید محمد نوربخش را درباره ظهور خود نقل نموده است و می نویسد: «تاکنون حال خود را پنهان میداشتم و لیکن اظهار آن واجب شده تا حجت بر همه مردم تمام شود، بهگونهای که مظهر کل و راهنمای راه حق را بهدرستی بشناسند.» همچنین می توان به استاد رسول جعفریان(3) که گرایش ضد تصوف نداشته و حتی بعضی از آثار بزرگان صوفیه همچون قطب الدین نیریزی را به چاپ رسانده اند اشاره کرد که در کتب خود به ادعای مهدویت سید محمد نوربخش پرداخته است.
5. باید به این نکته نیز اشاره کرد که نه تنها مورخان بلکه برخی از علما همچون علامه مجلسی(4) هم سید محمد نوربخش را درخور طعن و انکار شمرده و ادعای مهدویت او را به خاطر اتکای بر صوفیه دانسته است. فتامل.
6. مخاطب گرامی باید توجه داشته باشد که داشتن سلسله دلیل بر حقانیت نیست، کما اینکه همه متصوفه دارای سلسله هستند و اینکه نوربخشیه ادعای امامت و مهدویت سید محمد نوربخش را رد می کند نیز عجیب نیست، چون این ادعا، ادعای کوچکی نیست که بتوانند آن را به همین راحتی تایید کنند. همین ادعا بوده است که سدی در مسیر تبلیغ سلسله خود می دانستند و به همین علت، این ادعا را تکذیب می کرده اند.
7. درباره اشکالی که به انتساب این رساله گرفته شده است، باید پاسخ داد که مورخان متعددی به ادعای مهدویت سید محمد نوربخش اشاره کردند و اینکه دو نسخه از رساله الهدی در کتابخانه اسعد افندی و فاتح در کشور ترکیه می باشد و اینکه محل تولد نوربخش در جایی دیگر است، امری عادی است و اصلاً عجیب نیست، کما اینکه کتب خطی علما در بلاد مختلف یافت شده است و در بلاد مختلف چرخیده اند و منتقل شده اند. کما اینکه نسخه های کتب ابن عربی در کشورهای مختلف پیدا شده اند.
8.در کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تشخیص معیار حق بیان شده است که: « الْحَقُّ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ الْحَقَ تَعْرِفْ أَهْلَهُ(5) حقّ به شخصيتها شناخته نمی شود؛ خودِ حق را بشناس تا پيروان آن را بشناسی.» پس طبق این کلام باید توجه نمود که حمایت عده ای از نوربخش دلیل بر حقانیت او نیست بلکه باید اندیشه های او طبق مبانی دینی بررسی شود و طبق مبانی به ارزیابی او پرداخت.
در نتیجه باید گفت که اشکال هایی که بیان شده است مبانی علمی ندارد و برخواسته از تعصب و علاقه مندی به شخصیت سید محمد نوربخش می باشد ولی باید بدون تعصب به سخن مورخین آزاد اندیش توجه نمود و طبق مبانی شیعی افکار نادرست سید محمد نوربخش را نقد کرد.
پی نوشت:
(1). نوربخش در خطاب به شاهرخ، سلطان وقت میگوید: «در این زمان اگر سیدی باشد که در همه علوم شرعی و حکمی متبحّر باشد و در تجلی ذات و صفات و فهم حقایق متفرّد و از مریدان صاحب کمال قریب 50 صاحبحال داشته باشد، این مظهر است و غیر کاتب این حروف در همه عالم هیچکس به جامعیت این صفات موصوف نیست».زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، امیرکبیر، تهران، 1393 ص 185.
(2). الشیبی، کامل مصطفی، النزعات الفکر الشیعی، ترجمه علیرضا ذکاوتی، نشر امیرکبیر، تهران، 1394، ص 336.
(3). نوربخش، سید محمد، رساله الهدی (من مهدی هستم)، ترجمه رسول جعفریان، مجله پیام بهارستان، 1391، دوره دوم، سال پنجم، شماره 17، ص 709
(4). مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، نشر قدیانی، تهران، 1382، ص 228.
(5). فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين(ط - القديمة)، انتشارات رضى، قم، اول، 1375، ج1، ص31.
افزودن نظر جدید