علل و ملاک پیروی از مرجعیت در مکتب ها
اگر مرجع یک مکتب، اخلاقیات عام، مثل احسان به نیازمندان، گذشت و ایثار، کمک به مظلوم و... را زیر پا بگذارد نشانه آن است که در تبعیت از آتوریته ( مرجعیت ) باید تأمل و بازبینی شود. چون ادراک حجیت اخلاقیات عام، امری واضح و مقدم بر سایر امور است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انسان ها برای آموزش و یادگیری علوم و فنون مختلف، به استاد آن علم یا فن مراجعه می کنند. برای یادگیری یک علم، مراجعه به عالمان و استادان آن علم، یک امر طبیعی و عقلانی است. هر مکتب و مذهبی الگوهایی دارد که به پیروانش معرفی می کند تا با تبعیت از آن، مراجعین و پیروان به راحتی در آن مکتب آموزش ببینند و رشد کنند. همچنین از دیگر فواید الگو این است که پیروان با دیدن الگوی معرفی شده نتیجه عمل به آموزه های یک مکتب را به صورت عینی می بینند و نتیجه عینی عمل به آموزه های آن مکتب را مشاهده می کند.
مشاهده این الگو خود دلیلی بر کاربردی و نتیجه بخش بودن عمل به آموزه های یک مکتب است. مثلاً وقتی یک شخصی مکتب رواقیون یونان باستان را به زبان عصر ما تبیین و بیان می کند و مدعی آرامش بخشی این مکتب به روز شده (مکتب رواقی به زبان روز) است، اما می بینیم خود مروج و استاد این مکتب دچار ثبات شخصیتی نیست و تنش و اضطراب زیادی در زندگی دارد. با مشاهده رفتار، گفتار و اعمال این مدعی، متوجه می شویم ادعای آرامش بخشی این مکتب صحیح نیست یا حداقل یک مشکل جدی وجود دارد که خود استاد یا الگوی این مکتب به نتیجه مورد ادعای مکتب نرسیده است.
انسان ها طبق سِرشت خاصی که دارند در امور تخصصی سراغ آتوریته(1) و مرجع می روند و طبق تقریری که خانم «لیندا زاگزبسکی» فیلسوف غربی از آتوریته و مرجعیت دارد رجوع به آتوریته و مرجع نه تنها اشتباه نیست، بلکه امری صحیح و درست است. تقریر دکتر زاگزبسکی به صورت خلاصه این است که: «یک انسان به قوای معرفتی خود ایمان دارد و نتیجه ادراکات قوای معرفتی خود را قابل قبول تلقی می کند، حال وقتی می بیند یک شخصی از لحاظ صفات شخصیتی و قوای ادراکی از او بالاتر است، حکم می کند که باورهای آن شخص هم درست است. چون حجیت قوای ادراکی خود و او را تأئید می کند. لذا آن شخص را به عنوان آتوریته، مرجع و الگو می پذیرد. این یک انتخاب از روی اراده خود آئینی است و اصلاً در رجوع به الگو و پذیرش آن، تقلید جایی ندارد و انتخابی خود بنیاد است. اما بعد از اینکه شخصی را به عنوان الگو پذیرفتیم می توانیم آموزه هایش را از روی تقلید بپذیریم و این کار طبیعت انسان با پشتوانه عقلی است.»(2)
حال سوال این است که چگونه مرجعیت و آتوریته حقیقی را از یک آتوریته انحرافی در یک فرقه تشخیص دهیم؟
همان قوه معرفتی که رجوع به آتوریته را توصیه و تأیید می کند، همان قوه ملاک ارزش گذاری و سنجش آتوریته ها می باشد. در هنگام قبول یک آتوریته ابتدا به صفات شخصیتی و رفتاری او دقت می کنیم سپس می سنجیم که این مدعی آیا خود به آموزه هایش عمل می کند یا نه؟ اگر عمل نمی کند حکم به عدم پیروی از او می دهیم. امّا اگر عامل به آموزه هایش هست آیا نتیجه مورد ادعای مکتب در او دیده می شود یا نه؟ مثلاً کسی ادعای ارتباط با امور معنوی دارد و دستورالعمل هائی نیز ارائه می دهد، اگر دیدیم خود به این دستورالعمل ها عمل می کند ولی فردی کاملاً مادی و پول پرست است نشان می دهد آموزه ها غلط است یا اشکال اساسی وجود دارد که باید در تبعیت از آن آتوریته تأمل کنیم.
اگر کسی اخلاقیات عام، مثل احسان به نیازمندان، گذشت و ایثار، کمک به مظلوم و مبارزه با ظالم و... را زیر پا بگذارد نشانه دیگری است که در تبعیت از آتوریته باید تأمل و بازبینی شود، چون ادراک حجیت اخلاقیات عام، امری واضح و مقدم بر سایر امور است. فطرت و سرشت ما حکم به تبعیت از اخلاقیات عام می دهد و مخالفت با اینها نشان از انحراف است. همچنین باید مد نظر داشت که اگر آموزه ها یا گفتار و کردار یک آتوریته و مرجع با گفتار یا کردار خودش در مکان و زمان دیگر تناقض داشت، یا مخالف عقل و دین الهی بود حُجیت آتوریته زیر سؤال می رود. همچنین مرجع باید مستمراً موارد ذکر شده را داشته باشد و اگر در مقطعی قابل پیروی بود و مقطعی اشکالی در او دیده شد، این نشان می دهد که پیروی دائمی از او صحیح نیست، بلکه ملاک در پیروی از آتوریته، وضعیت موجود اوست.
پینوشت:
1.قدرت و نفوذ مادی یا معنوی. مثلاً شخصی چنان اقتدار و مقبولیت دارد که سایر افراد توصیه و امر و نهی او را بدون امّا و اگر می پذیرند یا مهم تلقی کرده و مورد توجه قرار می دهند.
2. مقاله آتوریته معرفتی باور دینی، لیندا زاگزبسکی، تلخیص و ترجمه: علی کلانی طهرانی و نعیمه پورمحمدی.
افزودن نظر جدید