الوهیت حضرت مریم؛ باوری مسیحی یا تهمتی تاریخی؟

  • 1391/12/01 - 01:32
برخی نویسندگان مسیحی معتقدند اگرچه حضرت مریم در جهان مسیحیت از جایگاه والایی برخوردار است، اما هیچ‌گاه آن حضرت را پرستش نکرده‌اند. از این‌رو، برآن‌اند که قرآن کریم ـ العیاذ بالله ـ نسبت ناروایی به مسیحیان وارد کرده است؛ چراکه این کتاب آسمانی، در یکی از آیات خود فرموده است که مسیحیان ‌حضرت مریم را خدا می‌دانند....
حضرت مریم

مقدمه

آموزه توحید یا اعتقاد به یگانگی خداوند، باور مشترک و اساس ادیان ابراهیمی(یهودیت، مسیحیت و اسلام) است. آنچه موجب شده است که این ادیان را به «ادیان توحیدی» نام‌گذاری کنند، اساساً همین آموزه است. اما در گذر تاریخ، افراد و گروه‌هایی با انگیزه‏هایی متفاوت، آن را از عرش توحید به فرش شرک تنزل داده، تا جایی که در برخی موارد با وجود سیمایی توحیدی، محتوایی شرک آلود پدید آمده و صورت‏های ناموزونی چون ثنویت، تثلیث و حتی تربیع از این آموزه شکل گرفته است.

قرآن کریم نمونه‌ای از این واقعیت تاریخی را یادآور شده و در خطابی توبیخ‌گونه به حضرت عیسی(ع)، نارضایتی خود را از این گونه امور بیان داشته و می‌فرماید: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (مائده: 116) برخی برآن‌اند که ادعای قرآن کریم در این آیة شریفه، ـ العیاذ بالله ـ‌ نسبتی ناروا به مسیحیان است؛ چرا که هیچ گاه چنین پدیده‌ای در جهان مسیحیت مشاهده نشده است.

برخی نویسندگان مسیحی نیز با سرپوش نهادن به واقعیّات، درصددند که با توجیه‌هایی، دیدگاه مسیحیت از گذشته تا به حال را موافق با دیدگاه قرآن کریم وانمود کند. این دسته، پرستش مریم(س) را بت‌پرستانه تلقی کرده و مریم‌پرستان را منحرف می‌خوانند و با این شیوه، کوشیده‌اند خود را از تنگنای بحث برهانند.

هدف این مقاله، دستیابی به صحّت این ادعا از یک‌سو، و بیان محتوای آیة شریفة فوق از سوی دیگر است. بنابراین برای رسیدن به این هدف، هم باید باورهای رسمی کلیسا دربارة حضرت مریم(س) و رفتار مسیحیان نسبت به شخصیت آن حضرت را از صدر مسیحیت تاکنون بررسی کرد و هم معنا و مراد آیة مزبور را به دست آورد تا حقیقت بر همگان روشن شود.

شخصیت مریم(س)

جهان مسیحیت از دیرباز تا کنون در تحلیل شخصیت حضرت مریم(س)، فراز و فرودهایی داشته است. سه گروه مسیحی صدر مسیحیت؛ یعنی منوفیزیت‏ها،1 آریانی‌ها2 و نستوری‌ها،3 که معمولاً در موضوع‏های گوناگون و مهم مانند شخصیت حضرت عیسی(ع) آرای متفاوت پیدا می‏کردند، در مورد شخصیت حضرت مریم(س) نیز اختلاف پیدا کردند. این اختلاف‌ها آن چنان است که موجب جدایی آنها از بدنه اصلی کلیسا4 شده‏ است.5 با بررسی عهد جدید به دست می‌آید که شخصیت مریم(س) در بیشتر موارد، در مقایسه با مردم عادی، از امتیاز ویژه‌ای برخوردار نیست؛ٰ اما در دوره‌های بعد، وی تا حد «مادر خدا» اهمیت پیدا کرده، مورد احترام و پرستش قرار می‏گیرد.

حال پرسش مهم این است که چگونه و با چه مبنایی چنین تحولاتی در آموزه‏های مسیحی ـ به ویژه در این موضوع ـ پدید آمده است. پاسخ این است که نه می‏توان چیزی به کتاب مقدس افزود و نه می‌توان چیزی از آن کاست. پس وظیفه کلیسا در این موارد، این است که کتاب مقدس را بر اساس سنّت تفسیر کند. بر این اساس، کلیسا این اجازه را به خود داده است که به وسیلة سنت، آموزه‌ای را که مسیحیان اولیه، آگاهی روشنی از آن نداشتند،‌ تصدیق کرده و آن را به عنوان باوری رسمی؛ یعنی باوری که از سوی خدا به وسیلة روح القدس برای انسان آشکار شده است، بپذیرند.

برای درک این مطلب، تمثیل زنِ خانه‌داری را می‌زنند که همواره برای رفع نیاز فعلی خود، خزانة خود را جست‌وجو می‌کند تا وسیلة مورد نیاز را پیدا و نیازش را برطرف کند. ایشان می‌گویند: هرگاه کلیسا به چیزی نیاز دارد، کتاب مقدس را جست‌وجو کرده و از حقایق آشکار و پنهان آن، نیاز خود را برطرف می‌کند. به عبارت دیگر، حقایق کتاب مقدس همواره وجود دارد؛ ولی ارزش آنها همواره شناخته شده نیست و گذشت زمان این حقایق و ارزش آنها را آشکار می‌کند؛ اگرچه ابتدا این حقایق در ظاهر وجود نداشته باشند. این سنت در کاتولیک، چیزی بیشتر از سنت تاریخی است6 و ادعا می‏کنند که سنّت، صرفاً آنچه را در ضمن بیان حواریون مندرج است، آشکار می‏کند.7

از جملة باورهایی که در ابتدا در مسیحیت وجود نداشت، اما کلیسا بعدها با همین توجیه آنها را رسمیت بخشید، تعلیم‌هایی درباره «خداوند ما»، «مادری خدا»، «بانوی ما»، «لقاح مطهر»، «عروج مریم(س) به آسمان» و ... می‌باشد. بر این اساس، درک جدید کلیسا از راز مریم(س) از بیانات رسمی پدران کلیسا و نیز نوشته‏های نویسندگان مسیحی به دست می‌آید که در اینجا به بررسی برخی از این باورها می‌پردازیم.

حضرت مریم(س) در کتاب مقدس

مریم(س) مادر عیسی(ع) از سبط یهودا و نسل داود(ع) است. وی از خویشان الیصابات، مادر یحیی(ع) تعمیددهنده، که از سبط لاوی و نسل هارون بود، می‏باشد. با چشم‌پوشی از حوادث دوران کودکی مسیح(ع)، مانند زیارت شبانان و مجوسیان، ختنة مسیح، حاضر کردن مسیح(ع) در هیکل و رفتن به مصر، نام مریم(س) باکره بیش از پنج مرتبه در عهد جدید آورده نشده است.8 شخصیت مریم(س) در کتاب مقدس دارای نوسانات شدیدی است. گاه شخصیتی چنان ـ العیاذ بالله ـ‌ نازل پیدا می‌کند که از نظر درک و معرفت، با پایین‌ترین افراد جامعه برابری می‌کند و گاه چنان شخصیتی والا پیدا می‌کند که از همه مردم زمان خود برتری می‌یابد. برای نمونه، به مواردی اشاره می‌شود:

یوحنا در انجیل خود، مریم را این گونه به تصویر می‌کشد که او مانند سایر مردم در مراسم عروسی شرکت می‌کند و دغدغة برطرف کردن کمبودهای این مراسم را دارد. جالب اینجاست که این امور بی‌ارزش را از شخصیتی الاهی چون عیسی(ع) طلب می‌کند. به عبارت دیگر، حضرت مریم(س) در نظر نویسندة انجیل یوحنا، آن‌چنان از نظر معرفتی پایین است که جز امور مادی به چیزی توجه ندارد:

و در روز سوم در قانای جلیل عروسی بود. مادر عیسی(ع) در آنجا بود و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت کردند. چون شراب تمام شد، مادر عیسی بدو گفت: شراب ندارند. عیسی به وی گفت:‌ای زن مرا با تو چه کار است؟ ساعت من هنوز نرسیده است. مادرش به نوکران گفت: هر چه به شما گوید بکنید.9مرقس نیز نگاه بهتر از یوحنا ندارد. گویا از نظر وی، زندگی مریم(س) و سایر برادران عیسی(ع)، براساس ارادة الاهی پیش نمی‌رود؛ زیرا آن‌چنان که مرقس بیان داشته است، عیسی(ع) معتقد است که مادر و برادران وی، بر اساس ارادة الاهی زندگی نمی‌کنند:

پس برادران و مادر او آمدند و بیرون ایستاده فرستادند تا او را طلب کنند. آن گاه جماعت گرد او نشسته بودند و به وی گفتند: اینک مادرت و برادرانت بیرون تو را می‌طلبند. در پاسخ ایشان گفت: کیست مادر من؟ برادرانم کیان‌اند؟ پس بر آنانی که گرد وی نشسته بودند، نظر افکنده گفت: اینان‌اند. مادر و برادرانم؛ زیرا هر که ارادة خدا را به جا آرد، همان برادر و خواهر و مادر من باشد.10

لوقا نیز مریم(س) را چون مردم عادی می‌انگارد که با گم شدن فرزندش نگران می‌شود و نمی‌تواند بفهمد که کودکش کجاست؟ حال آنکه اگر مریم(س)، آن گونه که مسیحیان ادعا دارند، باشد، نباید چنین اتفاقی می‌افتاد و او به دلیل جایگاه رفیع و دانش الاهی‌اش، نه می‌بایست نگران شود و نه از جای او بی‌خبر باشد؛ زیرا او اصولاً باید خدا را حافظ عیسی بداند و با نیروی ماورایی از هر چیزی، از جمله محل کودک خود، آگاه باشد. همچنین لوقا، مریم(س) را ناتوان از درک سخنان عیسی(ع) و درک وظیفة الاهی وی معرفی می‌نماید:

و چون روزها را تمام کرده مراجعت می‌نمودند، آن طفل؛ یعنی عیسی در اورشلیم توقّف نمود و یوسف و مادرش نمی‌دانستند؛ بلکه چون گمان می‌بردند که او در قافله است، سفر یک‌روزه کردند و او را در میان خویشان و آشنایان خود می‌جستند. و چون او را نیافتند، در طلب او به اورشلیم برگشتند. بعد از سه روز او را در هیکل یافتند که در میان معلّمان نشسته، سخنان ایشان را می‌شنود ... چون ایشان او را دیدند، مضطرب شدند. پس مادرش به وی گفت: ای فرزند! چرا با ما چنین کردی؟ اینک پدرت و من غمناک گشته، تو را جست‌وجو می‌کردیم. او به ایشان گفت: از بهر چه مرا طلب می‌کردید، مگر ندانسته‌اید که باید من در امور پدر خود باشم؟ ولی آن سخنی را که بدیشان گفت نفهمیدند.11

البته در عهد جدید مواردی نیز یافت می‌شود که دلالت به جایگاه بلند مریم(س) دارد؛ مانند:

پس فرشته نزد او داخل شده گفت: سلام بر تو ‌ای نعمت رسیده! خداوند با توست و تو در میان زنان مبارک هستی. ... فرشته بدو گفت: ای مریم ترسان مباش؛ زیرا که نزد خدا نعمت یافته‌ای. و اینک حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. او بر خاندان یعقوب تا ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود ... مریم گفت: اینک کنیز خداوندم. مرا برحسب سخن تو واقع شود.12

بعد از این حادثه، مریم(س) با شتاب به‌سوی خانة زکریا(ع) واقع در شهری از کوهستان یهودیه رفت. مریم(س) به الیصابات همسر زکریا(ع)، که در ماه ششم حاملگی خود به سر می‌برد، سلام کرد. الیصابات با شنیدن سلام مریم(س)، احساس کرد بچه در رحم او به حرکت آمده است. پس وی به روح القدس پر شد و به صدای بلند به مریم(س) گفت: «در میان زنان مبارک هستی و مبارک است ثمره رحم تو و از کجا این به من رسید که مادر خداوند من به نزد من آید...».13

گفته شده است که مهم‌ترین سخن در کتاب مقدس دربارة مریم(س)، در انجیل لوقا آمده است. به باور مسیحیان، این بخش تأثیر مهم عیسی(ع) بر جهان را پیش‌گویی کرده است:

پس مریم گفت: جان من خداوند را تمجید می‌کند. و روح من به رهانندة من، خدا به وجد آمد؛ زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکند. زیرا هان از کنون تمامی طبقات مرا خوشحال خواهند خواند. زیرا آن قادر به من کارهای عظیم کرده و نام او قد‌ّوس است. و رحمت او نسلاً بعد نسل است بر آنانی که از او می‌ترسند. به بازوی خود قدرت را ظاهر فرمود و متکبران را به خیال دل ایشان پراکنده ساخت. جباران را از تخت‌ها به زیر افکند و فروتنان را سرافراز گردانید. گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر فرمود و دولت‌مندان را تهی‌دست رد‌ّ نمود. بندة خود اسرائیل را یاری کرد، به یادگاری رحمانیت خویش. چنان که به اجداد ما گفته بود به ابراهیم و به ذریت او تا ابدالآباد.14این سروده که «تسبیح مریم»15 خوانده می‌شود، ارزش‌های فرمان‌برداری و تسلیم را به‌شدت ارج می‌نهد.

حضرت مریم(س) در اوایل تاریخ کلیسا

از قرن اول مسیحیت و در آثار مربوط به قدیمی‌ترین کلیسای به‌جای‌مانده از بزرگان کلیسا و مورخانی چون ایرنیوس، ترتولیان، اریگنس و سایر محققان و نویسندگان، هیچ گونه اثری مبنی بر احترام ویژه نسبت به مادر مسیح(ع) و قدوسیت آن حضرت یافت نمی‌شود. در قرن چهارم، احترام ویژه به مریم(س) آشکار می‏شود. در این زمان، نمایش چهرة حضرت مریم(س) در نقاشی‌های رنگ و روغن، اهمیت و نقش روز‌افزونی یافت. اهمیت خدایْ مادر را برای مسیحیت کاتولیک سدة چهارم به بعد، می‌توان نخست در عملکرد کلیسا و سپس، در آیین «مریم» یافت.

مریم(س) یادآور آن است که خدایْ مادر، ضمن جداسازی خود از خدای پدر، به گونه‌‌ای مستقل رشد یافته است. در قرن پنجم، به‌تدریج مردم به او روی می‏آورند و او را واسطه خدایی تصور می‏کنند و به درگاه وی روی می‏آوردند.16 بعدها، تعبد و احترام به مریم(س)، عالی‏ترین احترامی است که کلیسا برای یک مخلوق خدای متعال قایل می‌شود. امروزه مریم‌شناسی(مطالعة الاهیاتی مریم(س))17 در سنت کاتولیک برای تثبیت نقش آن حضرت به عنوان نماد کلیسا، به بالاترین رشد و توسعه خود رسیده‏ است.18

پس از فرمان امپراتور لئوی سوم، در سال 726 م. در قسطنطنیه (استانبول در ترکیة امروزی)، مبنی بر ممنوع شدن تکریم تماثیل، که تمثال حضرت مریم(س) نیز یکی از آنان بود، در معابد و کلیساهای مسیحی، اختلاف میان کلیسای رم و کلیسای قسطنطنیه شروع شد و موجب جدایی این دو کلیسای بزرگ مسیحی از یکدیگر شد؛ زیرا پاپ رم با این فرمان مخالفت کرد. فرمان امپراتور در کلیساهای شرقی به قدرت امپراتور اجرا شد و کلیسای قسطنطنیه تابع امپراتور شد.

از آن پس، مسیحیان تابع امپراتور، خود را «مَلْکایی»19 خواندند. ملکاییان دوباره در سال 842 م. تکریم تماثیل را لازم دانستند.20 اما در نیمة قرن هفدهم، اقدامات جدیدی شکل گرفت. طی این اقدامات، فرقة پرسبیتری21 از پارلمان انگلستان درخواست کرد تا قانونی وضع کند که به موجب آن، هر کس تثلیث یا تجسیم خدا به صورت انسان را رد کند، اعدام شود. به دنبال آن، مجلس عوام در سال 1641م. اعلام کرد کلیة «تصاویر ننگ‌آور» مربوط به تثلیث، تصاویر حضرت مریم(س) و... باید از کلیساهای انگلستان برداشته شود.22

حوای نوین

در فاصلة بین سال 500 م. تا 1500 م. طی مدت هزار سال، اموری نوظهور و تغییرات بسیاری در تعالیم و سازمان کلیسا پدید آمد. این تغییر و تحولات به گونه‌ای بود که اصلاحاتی را در کلسیاها موجب شد.23 از جملة اینها، پدید آمدن تعالیم جدید دربارة حضرت مریم(س) است. از جملة این تعالیم، می‌توان به آموزة «حوای نوین» اشاره کرد. پس از عهد جدید، قدیمی‏ترین ایده درباره مریم(س) همین آموزه است.

اینان می‌گویند: «حوای نوین» در اتحاد با مسیح(ع) «آدم نوین» است.24 در قرن‏های اولیه، نویسندگان مسیحی در حالی که به احیای انسانیت از راه مسیح(ع) اندیشه می‏کردند، به مادر منجی بشر نیز توجه داشتند و اطاعت وی از خدا را با نافرمانی حوای اول25 مقایسه می‏کردند. پس از اخراج آدم و حوا‡ از بهشت عدن، خدا مار را لعنت کرد و فرمود: «دشمنی در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی می‏گذارم. او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی زد.»26

نویسندگانی چون ژوستین (وفات 169 م)، ایرنیوس (وفات 202 م)، آمبروز(وفات 404) و افریم (وفات 375 م) در تفسیر جمله فوق گفته‏اند: «ذریت زن» همان منجی است و «زن» نیز مادر باکره او؛ یعنی همان حوای دوم است.27ایرنیوس،28 در مقایسه مریم و حوا‡ می‏گوید: حوای باکره، با نافرمانی خود، مرگ را برای خود و تمام نسل بشر آورد. اما مریم باکره، با اطاعت خویش، خود و تمام نسل بشر را نجات داد؛ بنابراین، مریم شفیع و مدافع حوا شد. همچنان که نسل بشر به وسیله یک باکره به مرگ محکوم شد، به وسیله باکره‏ای دیگر نجات می‏یابد. پس نافرمانی یکی با اطاعت دیگری جبران می‌گردد.

آمبروز در قالب یک قاعده کلی گفت:مرگ از طریق حوا، حیات از طریق مریم... شکوه دوست‌داشتنی انسان، که از طریق حوا از بین رفت، از طریق مریم به انسان بازگشت... این مار بود که پاشنه حوا را زد و این مریم بود که مار را لگدکوب کرد...29 حوا موجب هبوط انسان شد، اما مریم با دنیا آوردن منجی انسانِ هبوط یافته، گناه را از بین برد.30

اظهارات رسمی دربارة مریم(س)

کلیسا چهار حقیقت را دربارة مریم(س) به طور رسمی اعلام کرد. برای آگاهی بیشتر از سیر تحول تفکر مسیحی دربارة مریم(س)، به اجمال این چهار حقیقت را بیان می‌داریم.

أ. مادری خدا

اصلی‌ترین حقیقت دربارة مریم(س)، این است که مریم(س) حقیقتاً مادر خداست.31 البته این سخن مستلزم این معنا نیست که مریم(س) پیش از خدا وجود داشته باشد و الوهیت عیسی(ع) مدیون او است.32 سیرل ‌اسکندرانی33 می‌گوید: باکرة مقدس، خدا را به لحاظ جسمانی حمل کرد و به دنیا آورد؛ یعنی ذات او را با جسم همراه کرد. بنابراین می‌توان او را مادر خدا دانست.34

پاپ ‌پیوس، مریم(س) را مادر خدا می‌نامد؛ زیرا به باور او عیسی(ع)، که همان خدای آسمان‌ها و زمین بود، از مریم(س) باکره متولد شده است.35 این آموزه در طول تاریخ مورد مخالفت کسانی از جمله نِستوریوس،36 قرار گرفته است. وی در اوایل قرن پنجم میلادی اعلام کرد: مریم(س)، مادر خدا نیست؛ بلکه او تنها زاینده عیسی(ع) به‌صورت انسان است و هر کس مریم(س) را مادر خدا یا مادر لوگوس بداند و یا ادعا کند که لوگوس برای ارایه به مردم تجسم یافته و به گوشت تبدیل شده است، ملعون خواهد بود.37

وی می‌گفت: عیسی(ع) دو نمود دارد: یکی خدا و دیگری انسان و مریم مادر «عیسی ـ انسان» است، نه مادر «عیسی ـ خدا».38 در مقابل، کلیسای کاتولیک در سال 431 م. او را تکفیر و سپس تبعید کرد و اعلام نمود: هر کس ادعا کند که مریم(س) فقط «کریستوکس» 39یا زایندة مسیح(ع) یا «آنتروپوتوکس»40 یا زاینده انسان بوده است، مرتد و مهدورالدم است.41

در قرن پانزدهم میلادی، برناردینوس،42 مبنای تعلیمی خود را بر برتری مادر بر پسر قرار داده بود و سپس نتیجه می‌گرفت، مریم(س) برتر از خداست.43 پروتستان‌ها می‌گویند: آموزه‌های اخیر کاتولیک‌ها راجع به مریم(س)، نه‌تنها فراتر از مندرجات کتاب مقدس است، بلکه یگانه منجی بودن عیسی مسیح(ع) را نیز به خطر می‌اندازد.44

ب. بکارت همیشگی مریم(س)

در پایان قرن چهارم، بکارت مادام العمر حضرت مریم(س) به‌عنوان حقیقتی مکشوف، از سوی مسیحیان پذیرفته شده بود. کلیسا این دیدگاه را در سال 469 م. رسماً اعلام کرد.45 پروتستان‌ها می‌گویند: اولاً، چنین باوری در کتاب مقدس وجود ندارد. ثانیاً، از کتاب مقدس شواهدی ـ مثل «پسر انسان»،46 «برادران عیسی(ع)»47 و ... ـ خلاف این باور داریم. پس این باور را باید کنار گذاشت.48 ژروم (وفات 420 م.) و برخی مفسران کاتولیک، در پاسخ به پروتستان‌ها می‌گویند: باید اشارة انجیل به برادران عیسی(ع) را به عموزادگان و اقوام وی تفسیر کرد.49

پروتستان‌ها، دخالت عوامل «فراطبیعی» در تولد عیسی(ع) را منکر بودند. بنابراین باکره بودن مریم(س) را نیز انکار می‌کنند. یک گروه «عقل‌گرا» در پروتستان‌ها به «فراطبیعت» نیز بدگمان‌اند و می‌گویند: وصف «باکره» برای مریم(س) در متون مقدس به گونه‌ای مبهم به کار رفته است که «دوشیزه» معنا می‌دهد. در هر حال، برای یک مسیحی ضرورت ندارد باور کند که عیسی مسیح(ع) از یک مادر باکره زاده شده باشد.50اصطلاح «باکره» را متی از نسخه یونانی کتاب مقدس اقتباس کرده است. گفته شده است در کتاب‌ اشعیا،51 کلمة عبری «الماه»52 به کار رفته که آن را به‌اشتباه به «پارتنس» برگردان کرده‌اند. کلمه «الماه» به معنای «نوعروس» و «زن جوان» است، نه «باکره».53

ج. لقاح مطهر یا معصومیت از گناه اولیه54

باور مسیحیان این است که گناه اولیه، فقدان صمیمیت با خداست که از طریق آدم و حوا(ع)به تمام انسان‌ها منتقل می‌شود. کاتولیک‌ها بر این باورند که مریم(س)، با لطف ویژة الاهی معصوم از این گناه است؛ یعنی وی از لحظة انعقاد نطفه مبرّا از گناه بوده است، اگر چه خلقت و تولدش مانند سایر انسان‌ها است. آنان از این مسئله به «بارداری معصومانه» تعبیر می‌کنند که غالباً با «تولد مسیح از مادری عذرا»55 اشتباه می‌شود.56

پاسشازیوس رادبرتوس (قرن نهم)57 می‌گفت: مریم(س) پیش از تولد عصمت و طهارت بدو داده شد؛ در صورتی‌که آنسلم (حدود 1033-1109م)58 معتقد بود که مریم(س) مانند هر انسان دیگر ـ جز عیسی(ع) ـ در گناه59 سهیم است. ولی پیش از تولد مسیح(ع) طاهره، معصوم و دارای قداست شده بود. اسکوتس (1265-1308م.) گفت: عیسی(ع) با کار نجات توانست مریم(س) را از ننگ گناه اولیه محفوظ و مصون بدارد. در قرن دوازدهم، جمعی از معلمان ادعا می‌کردند: نطفة وی بدون گناه و عاری از هر گونه لغزش بسته شده است؛ اما پاپ اینوسنت سوم (وفات 1216م.) و آکوئیناس (حدود 1225-1274م.)، که لقب فرشته به او می‌دادند، این باور را ردّ کردند.60

کلیسای ارتدکس شرقی نیز این باور را نمی‌پذیرد و معتقد است: تنها مسیح(ع) بدون گناه اولیه در رحم مریم(س) پرورش یافت و به دنیا آمد. حال آنکه مریم عذرا(س) در روز تبشیر61 از این گناه پاک شد.62 به هر حال پاپ پیوس نهم (1846-1878م.) در هشتم دسامبر 1854م. اعلام کرد، مریم عذرا(س) به خاطر شایستگی عیسی مسیح(ع) و با فیض خداوند در اولین لحظة لقاحش از گناه مصون نگاه داشته شد. از این پس، این آموزه جزو اصول ایمانی کلیسا به حساب آمد و هر کس که منکر این آموزه بود، محکوم خوانده می‌شد و به باور عموم خللی به ایمان وی وارد آمده بود.63

مشکل اساسی، نجات واقعی مریم(س) بود؛ زیرا دست‌کم برای یک لحظه زیر گناه باید قرار می‌گرفت؛ چون او انسان و از نسل آدم(ع) است. در غیر این صورت، مریم(س) می‌بایست منجی باشد و این با تنها منجی (عیسای مسیح(ع)) سازگاری نداشت.64 دونس‌ اسکوتوس،65 در پاسخ به این مشکل گفت: معصومیت مریم(س) از گناه اولیه، خود یک نجات از قبل پیش بینی شده است. خدا پیش از شکل‌گیری گناه اولیه، مریم(س) را از این قانون عمومی مستثنا کرده بود و نجات مریم(س) به معنای دور بودن گناه از او می‌باشد، نه رهایی‌‌بخشی.66

د. عروج معصومانه67

صعود مریم باکره برای اولین بار در برخی نوشته‌ها در قرن چهار به چشم می‌خورد. برخی از دانشمندان مسیحی معتقدند، عید صعود مریم(س) در قرن ششم میلادی بر پا شده است. گروه دیگری وقوع آن را در قرن هفتم دانسته‌اند. به باور آنان، این عید یادگار روزی است که جسم و روحِ مریم باکره(س) به آسمان صعود کرده است.68 به تدریج، در اواخر قرن هشتم میلادی، به‌ویژه با تأثیر آثار یوحنای‌ دمشقی،69 این باور در کلیسای شرق مورد پذیرش همه قرار گرفت. اما زمان بسیاری سپری شد تا این باور در کلیسای غرب نیز مورد پذیرش واقع شود. پاپ پیوس دوازدهم (1939-1958م.)،70 این باور را جزو اصول ایمانی تعریف کرد.71 بیشتر الاهی‌دانان کاتولیک بر این باورند که مریم(س) پس از مرگ زنده شده و به آسمان صعود کرده است.72

یونگ، اعلام عقیدة «صعود مریم(س)» در سال 1950م. را مهم‌ترین حادثه در جهان مسیحیت، از زمان اصلاحات [کلیسا] می‌دانست؛ زیرا معتقد بود این [اعلام] جنس مؤنث را تا مکان امنی در الوهیت مسیحی بالا برد.73 وی گفت: مضمون فتوای پاپ پیوس دوازدهم این است که «لازم بود آن عروسی که خدا به همسری گرفته بود، در حجلة آسمان منزل کند.»74

برخلاف کلیسای کاتولیک که به عروج جسمانی و روحانی مریم(س) باور داشت، کلیسای ارتدکس شرقی تنها عروج روحانی مریم(س) را قبول داشت.75 پرسبیتری‌ها76 نیز اگرچه مریم(س) را به عنوان «مادر خداوندگار ما» گرامی می‌دارند، امّا عقایدی نظیر «بارداری معصومانه» یا «عروج مریم به آسمان» را ردّ کرده، معتقدند: این باورها مطلقاً مبتنی بر متون مقدس نیستند.77

در شورای واتیکانی دوم، آموزه‌های لقاح مطهر و صعود مریم(س) به آسمان، مجدداً تصدیق شدند. برخی اسقف‌ها در این شوراها، در پی آن بودند که مریم(س) را نیز در کنار عیسی(ع)، نجات‌دهندة جهان معرفی کنند و اصطلاح «شریک در امر نجات» را به کار می‌بردند. اگرچه این اصطلاح به کار نرفت، ولی نقش وی در امر نجات به روشنی تعریف شد.78

تعالیم دیگری درباره مریم(س)

تعالیم دیگری نیز دربارة مریم(س) در کلیسای کاتولیک وجود دارد که عبارتند از:

أ. مریم(س) در ملکوت فیض پسرش عیسای مسیح(ع)، ملکه است؛ بر این اساس، پاپ پیوس دوازدهم سال1954م. عید ملکه بودن مریم(س) را وارد تقویم کلیسا کرد.79

ب. مریم(س) شفیع و واسطه فیض. سال 1891م. پاپ لئوی سیزدهم80 در یک بخش‌نامه پاپی گفت:همان گونه که خدا خود را اراده کرده است، هیچ چیزی جز به وسیلة مریم از سوی او به ما بخشیده نمی‌شود. بنابراین، همان طور که هیچ کس جز به وسیله پسر نمی‌تواند به پدر اعلی نزدیک شود، به همین صورت نیز هیچ کس جز به وسیله مادر مسیح، نمی‌تواند به پسر نزدیک شود.81

کاتولیک‌ها، خدا را از طریق مریم(س) عبادت می‌کنند؛ زیرا معتقدند که مریم(س) میانجی‌ای بزرگ است؛82 از این‌رو، دعا به مریم(س) در زندگی روزانه یک فرد کاتولیک، معمول است. از جملة این دعاها، دعای «سلام بر تو ای مریم»83 است که مشهورترین آنهاست و امروزه بیش از هر دعای دیگری خوانده می‌شود.84 این دعاها مریم(س) را در مقام واسطه‌گری فیض الاهی و شفاعت او قرار می‌دهند، نه در جای خدای صانع و خالق همه خوبی‌ها.85

ج. مادر روحانی انسان‌ها؛ به باور مسیحیان، مریم(س) وقتی مادر بودنِ مسیح(ع) را پذیرفت، مادر همه شد. پاپ پیوس دهم، سال 1904م. گفت: مریم(س) با حمل منجی در رحم خویش، تمام کسانی را حمل می‌کرد که زندگی‌شان از زندگی نجات‌دهنده نشأت گرفته بود. بر این اساس همة ما که با مسیح(ع) یکی شده‌ایم و «اعضای بدن وی، از جسم و از استخوان‌های او»86 می‌باشیم، حقیقتاً از رحم او بیرون آمده‌ایم.87

در منطقه ‌کالواری، مریم(س) و یوحنا (شاگرد عیسی‌(ع)) در کنار یکدیگر شاهد به صلیب کشیده شدن عیسی‌(ع) بودند. در آن هنگام عیسی(ع) خطاب به یوحنا گفت: «اینک مادر تو» و خطاب به مادر خود گفت: «اینک پسر تو».88 کاتولیک‌ها با استناد به این واقعه می‌گویند: مریم(س) مادر نوع بشر است. برخی نیز او را «مادر کلیسا» گفته‌اند.89 به تعبیر دیگر، کاتولیک‌ها او را ام‌المؤمنین می‌دانند.90

اگوستین (430-345م.) گفت: مریم(س) هم مادر مسیح(ع) و هم مادر اعضای کلیسا است؛ زیرا انسان‌ها در کلیسا زندگی ایمانی پیدا می‌کنند.91 البته آتاناسیوس (حدود 373-296م.) می‌گوید: مریم(س) خواهر ماست؛ زیرا همه ما از آدم خلق شده‌ایم.92

باید توجه داشت که تا اینجا هدف مقاله، نشان دادن سیر تحول باور مسیحیان نسبت به حضرت مریم(س) بود. به عبارت دیگر، تمام مطالبی که تا اینجا بیان شد، نه در جهت اثبات موضوع، بلکه به نوعی بیانگر خاستگاه و زمینه‌های به‌وجود آمده برای پرستش حضرت مریم(س) ـ با فرض وجودـ بوده است. با توجه به آنچه گذشت، باید ثابت شود که آیا در چنین شرایطی، پدیده‌ای به‌نام پرستش حضرت مریم(س) در میان مسیحیان وجود داشته است، یا خیر؟

الوهیت مریم(س)

پس از بررسی باورهای مسیحیان دربارة مریم(س)، تا حدودی پی به جایگاه وی در میان آنان برده‌ایم. حال باید پرسید آیا در مسیحیت، گروه یا گروه‌هایی وجود داشته است که معتقد به الوهیت حضرت مریم(س) باشند و او را چونان خدای واحد پرستش کرده باشند یا خیر؟ابتدا آیة شریفه‌ای را بیان می‌کنیم که مورد اعتراض مسیحیان واقع شده است؛ سپس سخن را با توجه به این آیة طرح می‌کنیم. خداوند متعال در سورة مبارکة مائده آیة 116، خطاب به پیامبر عظیم‌الشأن خود، حضرت عیسی(ع) فرموده است: «و آن‌گاه [روز رستاخیز] که خداوند گوید: ای عیسی ابن مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را همچون دو خدا سوای خداوند بپرستید؟»(مائده: 116)

مسیحیان مدعی‌اند که قرآن کریم در این آیة شریفه ـ العیاذ بالله ـ نسبت ناروایی به مریم(س) داده است؛ چراکه بنا بر این آیه، مسیحیان حضرت مریم را عبادت می‌کردند و او را خدای خود می‌پنداشتند. حال آنکه چنین سخنی درست نیست؛ زیرا در هیچ‌جا و هیچ‌زمانی نمی‌توانید چنین مسئله‌ای را در جهان مسیحیت بیابید.

دو پاسخ به این مسئله می‌توان داد: یکی جوابی نقضی؛ یعنی در جهان مسیحیت مصدایقی را می‌توان یافت که مورد دلالت آیه شریفه باشد. به عبارت دیگر، با بررسی تاریخ کلیسا، می‌توان گروه‌هایی را یافت که حضرت مریم را همچون خدای خالق می‌پرستیدند. پاسخ دیگر، پاسخ حلی به این شبهه است؛ یعنی با نشان دادن مراد و معنای آیة شریفه، خواهیم دید که آنچه مسیحیت از این آیة شریفة فهمیده‌اند، درست نیست؛ و معنا و مفهوم آیه چیزی غیر از درک آنان از این آیه است. این دو پاسخ عبارتند از:

أ. پاسخ نقضی:

اولین نمونة نقضی که می‌توان برای ادعای مسیحیان آورد، این است که برخی از نویسندگان مسیحیِ کاتولیک، در دوران معاصر گفته‌اند: «کسانی که مریم(س) را فراموش نموده و از پرستش او غفلت می‌کنند، اخلاقاً نجات آنها ممکن نمی‌شود.»93 این نویسنده، آشکارا قایل به پرستش حضرت مریم(س) می‌باشد.

همچنین برخی نویسندگان مطرح نوشته‌اند:اولین نص صریحی که از دانشمندان مسیحی دربارة پرستش حقیقی مریم(س) یافتم، عبارتی در کتاب السواعی از کتاب‌های روم ارتدوکس بود که در «دیر تلمیذ» موجود است... کاتولیک‌ها نیز به عبادت مریم(س) تصریح دارند و بدان نیز افتخار می‌کنند.94کشیش «لویس شیخو» در مقاله‌ای در مجله المشرق،95 می‌گوید: «عبادت مریم(س) بتول طاهره و مادر خدا، در کلیسای ارامنة شرق مشهور است» و نیز می‌گفت: «کلیساهای قبطیه نیز با عبادت مریم(س) مادر خدا، متمایز می‌گردند».96

کشیش انستاس کرملی، مقاله‌ای را با محوریت «اصل رهبانیت کرمل» تحت عنوان، «پرستش عذرا، عبادتی است قدیمی»، در مجلة المشرق الکاتولیکیة البیروتیة97 به چاپ رساند. وی در این مقاله نوشت: پرستش مریم(س) در عهد عتیق یک اصل است.98 وی سابقة عبادت مریم(س) را به زمان «ایلیا»، پیامبر بزرگ خدا که هم‌اینک نیز زنده است، یعنی چند صد سال پیش از دوران عیسی مسیح(ع) برمی‌گرداند.99

همچنین گفته شده که پس از قسطنطین (کنستانتین)،100 پرستش مادر مسیح(ع) در کلیساهای شرقی و غربی مورد اتفاق بوده است. تنها فرقه پروتستان، که چند قرن پس از اسلام شکل گرفته‌اند، آن را انکار می‌کند.101 همان‌طور که در این ایام، که سال 1958م. است، اعتقاد به رسالت و نبوت مسیح(ع) و خدا نبودن وی در بین مسیحیان امریکا هر لحظه در حال گسترش است.102

قرن‌ها پیش، قومی به نام «مریمیه»، اعتقاد به الوهیت مریم(س) داشته و او را می‌پرستیدند.103 علاوه بر این گفته شده که پیش از ظهور اسلام، تعداد زیادی از مسیحیان در اطراف جزیرة العرب، مانند بیابان سوریه، سینا، یمن و بین النهرین منتشر بودند؛ ولی شمار آنان در حجاز اندک بود. تریمینگام در کتاب خود به نام مسیحیت در جزیرة العرب پیش از عصر پیامبر اسلام،104 خدای سه‌گانه سنتی سامی را آورده است و با جاهلانه خواندن این باور می‌گوید: به نظر می‌رسد، عرب‌های تازه مسیحی‌شدة آن دیار، این مفهوم تثلیثی بت‌پرستان را از روی ناآگاهی به اصول دیانت مسیحی وارد کرده و الله (خدای متعال) مشرکان را با «پدر»، اللات (بزرگْ مادر) را با «مریم» و بَعْل(خداوندی جسمانی که از الله و اللات تولد یافته است) را با «مسیح» درآمیخته‌اند.105

ویلیام میلر نیز می‌نویسد: در قرن چهارم، گروهی به آیین مسیحیت گرویدند. اگرچه آنان را گمراه خوانده است، اما اذعان می‌دارد که برخی از اینان مریم(س) را می‌پرستیدند.106 اریک فروم هم بیان می‌دارد: رابطة میان پرستش مریم(س) و پرستش خدای‌ْمادرِ مشرکان، چندین بار مورد بررسی قرار گرفته است. نمونة روشن آن، دربارة «کولی ریدی ها»107 یا کشیشان زن مریمی است.

آنها در یک جشنواره، کیک‌هایی را در روز مقدس به مریم(س) اهدا می‌کردند. این مراسم، همانند آیین کانانایت108 یا ملکه آسمان است که ارمیای نبی(ع) نام آن را برده است.109 روش،110 این مراسمِ اهدای کیک را نوعی نماد فالیک می‌داند و پرستش مریم(س) را به وسیلة کولی ریدیان‌ها، با پرستش آستارته111 خدای شرقی فینیقی‌ها، یک‌سان می‌انگارد.112

ویلیام مونتگمری وات نیز مانند میلر، این فرقه‌ را گمراه تلقی کرده، می‌گوید: شاید عقیده به شراکت مریم(س) در اقنانیم ثلاثه، از اعتقادات این فرقه باشد113 تا به خیال خود این چنین بتواند ساحت جهان مسیحیت را از این آلودگی پاک کند. اما این مسئله چیزی نیست که به راحتی بتوان آن را از تاریخ مسیحیت پاک کرد؛ چراکه پس از پذیرفته شدن عید عروج از سوی کلیسای روم در سال 750م، به دنبال مراسم عید، پرستش مریم(س) به عنوان مادر خدا در حوزه کلیسای روم ـ خاصه در فرانسه ـ به تدریج رواج فوق‌العاده‌ای یافت. از قرن دوازدهم به بعد، پرستش مریم(س) به دلیل اینکه وی حامل خداوند بود، صورت مشخص گرفت.

اما سابقة آن ظاهراً به کلیسای بیزانس(=ملکایی) می‌رسید که در قرن ششم میلادی، این اعتقاد را تمهید کرد و آن را لازمه راست‌کیشی (ارتدوکسی) شمرد.114در کلیسای غرب، مریم(س) را به دلیل اینکه مادری است عذرا و دارای احساسات و عواطف مادری نسبت به فرزند خود است، احترام می‌گذارند؛ در حالی که در کلیسای مشرق زمین، مریم(س) را مانند خدای متعال پرستش می‌کنند و او را موجودی فوق بشر می‌دانند که در رحم او، بشریت و الوهیت در پیکر عیسی(ع) امتزاج یافت.115

کاکس می‌گوید:با وجود اختلاف‌های عقیدتی بسیار دربارة مریم(س)، وی دارای چهره‌ای بسیار محبوب و محترم در میان بیشتر مسیحیان است. وی یک شخصیت محوری برای پرستش عمومی است... پس از «دعای خداوند»، که عیسی(ع) به شاگردانش تعلیم داد، دعای«سلام مریم» (سلام بر تو باد ای مریم)،116 احتمالاً بیش از هر دعای دیگری در جهان مسیحیت خوانده می‌شود.117

در روم 433 پرستش گاه وجود دارد که 121 محل از آنها اختصاص به مریم دارد. فقط 15 محل به مسیح(ع) و 5 محل به اقانیم سه گانه و دو محل به روح القدس اختصاص دارد. بسیاری از نویسندگان مانند لویولا118 بر این باورند که در هنگام عشای ربانی، همان طوری که ما از جسم مسیح سهیم و برخوردار می‌شویم، از جسم مریم هم می‌شویم.119 به عبارت دیگر، گویی کاتولیک‌ها آن حضرت را چون فرزندش، خدا می‌دانند.

اریک فروم می‌گوید:همراه با تحول مسیح‌شناسی، عقاید تاریخی و انسانی، باورها دربارة مریم(س) از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شد. هر چه از اهمیت عیسای تاریخی و انسانی، در سایة اندیشة وجود ازلی پسر خدا کاسته می‌شد، کیفیات خدایی مریم(س) فزونی می‌یافت. تا جایی که مریم(س) نه تنها مادر مسیح، بلکه به عنوان مادر خدا معرفی شد. در پایان قرن چهارم میلادی، آیین مریم پای گرفت و مردم در دعاهای خود، او را فرا می‌خواندند. در سده‌های بعد، اهمیت مادر خدا بیش از پیش شد. ستایش وی با استقبال و شیفتگی بیشتری روبه‌رو شد. او از یک دریافت‌کنندة فیض و برکت به یک بخشاینده تبدیل شد.120

تونی لین نیز در کتاب تاریخ تفکر مسیحی خود آورده است که شهر اینسیدلن121 سال 1506م. به پرستش مریم(س) شهرت داشت.122بالاخره پرستش مریم(س) با قول به طهارت و بکارت وی، از جانب کلیسای روم به طور رسمی جزو مبادی اعتقادیة مذهب کاتولیک در سال 1854م. پذیرفته شد. مقارن همین ایام، پاپ قول به تثلیث ثانی شامل عیسی، مریم و یوسف نجار را تصدیق کرد.123 در کلیسای شرق نیز وضع به همین صورت بود. مؤمنان ارتدکس، هم در خانه و هم در کلیسا، به تماثیل(حضرت عیسی(ع)، مریم(س) و ...) احترام می‌گذارند.

یعنی در مقابلشان تعظیم می‌کنند، آنها را می‌بوسند و در برابر آنها شمع روشن می‌کنند. در کلیسای ارتدکس یک «جاتمثالی» وجود دارد، که اوایل با یک مانع کوچک این مکان مقدس را از باقی جاهای کلیسا جدا می‌کردند. اما امروزه با دیوار بلندی. تمثال عیسی(ع) در سمت راست درب ورودی این جا تمثالی و تمثال مادر خدا در سمت چپ آن قرار دارد. اعتقاد به تماثیل، جزو مکمل اعتقاد فرقة ارتدکس است.

سفر پیدایش در عبارتی بیان می‌دارد که مردم «به صورت خدا»124 آفریده شدند. تفسیر ارتدکسی این عبارت، این است که مردم حامل تصویر (یا تمثال) خدایند. اینان می‌گویند: خدا انسان شد تا مردم بتوانند شبیه خدا شوند. بنابراین، گناه تنها نقض شریعت نیست، بلکه نقصان صورت اولیة خدا در انسان است.125 این نوع نگرش‌ها در نظر تمثال‌شکنان،126 به هیچ وجه قابل قبول نبود.

تمثال‌شکنی،127 از سال 725 تا 842 م ادامه یافت. ماجرا از این قرار بود که امپراتور لئوی سوم دستور داد که تمام تمثال‌ها را نابود کنند؛ زیرا مانع از آن است که یهودیان و مسلمانان به مسیحیت بگرایند. این مناقشه، اگرچه بیشتر جنبة سیاسی داشت، اما مسائل الاهیاتی مهمی نیز طی آن مطرح شد. مهم‌ترین این مسائل این بود که چگونه می‌توان با استناد به آموزة تجسیم، خدا را به‌صورت تمثال و شمایل ترسیم کرد. گویا مسلمانان و مسیحیان، پرستش حضرت عیسی و مادرش را نمی‌پسندیدند و این را بر مسیحیان خرده می‌گرفتند. امروزه نیز در کلیساهای یونان و ارتدکس روسیه، تکریم تمثال هنوز هم جزو ارکان روحانیت محسوب می‌شود.128

با چنین الاهیاتی؛ یعنی خدا شدن انسان یا خداگونگی انسان، پذیرش الوهیت مریم(س) و پرستش او از سوی مسیحیان، نه می‌تواند تعجب‌آور، و نه قابل باشد.گروه دیگری، که به پرستش مریم(س) معروف بوده و آشکارا مریم(س) را پرستش می‌کردند، «شوالیه‌های معبد» بودند.129 زنان در طریقت شوالیه‌های معبد راه نداشتند؛ به طوری که در آداب طریقت‌شان به صراحت آورده شده بود که مصاحبت با زن، خطرناک و همچون مصاحبت با شیطان است. با این حال گروهی مریم‌پرست بوده و پرستش مریم عذرا(س) را رواج می‌داند.

اینان در هنگام خواندن دعا می‌گفتند: مذهب و زندگی‌مان با وی [مریم(س)] آغاز شده و اگر خدا بخواهد، برای او و به خاطر او نیز پایان خواهد یافت. اینان بر اثر تماس روزانه با امت‌ها و فرقه‌های شرقی، بینشی باطنی یافتند. اما غرب مسیحی، شوالیه‌های معبد را زنادقه و بدعت‌گذار پنداشت.130اینها جملگی به صراحت، پرستش مریم(س) و الوهیت وی را بیان می‌کرد. اما شواهدی نیز وجود دارد که به طور ضمنی، پرستش مریم(س) را در میان برخی فرق مسیحی ثابت می‌کند. از جمله بیان عبدالجلیل در کتاب مریم در اسلام که به زبان آلمانی است، می‌نویسد: «فرقه‌های مسیحی که مریم عذرا را بعد الاهی داده‌اند، دارای آن چنان اهمیتی نبوده‌اند».131

از این جمله به دست می‌آید که در تاریخ مسیحیت، فرقه‌هایی وجود داشته است که عقیده به الوهیت مریم(س) داشته‌اند. اما پرداختن به اهمیت این فرقه‌ها مجال دیگری می‌طلبد.همچنین فرقه‌ای به نام پولس‌پرستان در سال660م. به وسیلة کنستانتین در ارمنستان پدید آمد. این فرقه، ثنوی مسلک بود و پولس حواری را می‌پرستیدند. به همین دلیل، آنان را پولسی می‌گفتند. اینان کتاب عهد عتیق و بخش‌هایی از عهد جدید مثل «نامه پطرس» را ردّ می‌کردند و پرستش مریم(س) را کفر می‌دانستند؛ زیرا معتقد بودند که مریم(س) فقط وسیله‌ای برای انتقال پیکر مسیح(ع) به عالم خاک بود.132

کفر دانستن پرستش مریم(س) از سوی پولس‌پرستان، نشان از وجود آیین‌های مریم‌پرستی است. سیمون وی می‌گوید: مادر بودنِ مریم عذرا(س) پیوندهای اسرارآمیزی با برخی از سخنان افلاطون دارد که راجع به ذات خاصّی است که مادر همه چیز و برای همیشه دست‌نخورده است. همة الاهه‌های مادر در دوران باستان، مانند دمترو133 ایسیس،134 چهره‌های مریم عذرایند.135 این گفته، بیانگر این است که حضرت مریم(س) خداست و الاهه‌های نام برده، برخی از چهره‌های الوهیتی او می‌باشند.

علاوه بر همة اینها، باید گفت: جهان مسیحیان شاهد پرستش افراد دیگر جز حضرت مریم و عیسی‡ نیز بوده است. «شمعون مجوسی» یکی از این افراد است. اگرچه وی را پدر بدعت‌ها می‌خوانند، اما ژوستین می‌گوید: او را در روم مانند خدا می‌پرسیدند. هیپولیتوس گفته است: وی در یهودیّه، خود را مظهر خدای پسر و در سامره مظهر خدای پدر و در اماکن دیگر، مظهر روح القدس می‌خواند.136سیمون وی نیز پس از مشرک و بت‌پرست خواندن سنگ و یا چوب‌پرستان و نیز مریم‌پرستان، می‌گوید: حتی اگر واقعاً باور داشته‌اند که خدا در یک قطعه سنگ یا چوب [یا حضرت مریم(س)] حضور تام دارد، چه بسا گاهی درست می‌اندیشیده‌اند! مگر ما باور نداریم که خدا در نان و شراب حضور دارد؟!137

کیفیت پرستش حضرت مریم(س)

پرستش گروه‌های یادشده، گاهی به صورت نمازی شامل دعا، ثنا و طلب شفاعت بود، گاهی نیز صورت روزه داشت که این روزه به نام و نسبت او بود. این نماز و روزه، همراه با خضوع و خشوع در برابر تصاویر و تمثال‌های آن حضرت صورت می‌گرفت. اینان اعتقاد داشتند که حضرت مریم(س) دارای نیرویی غیبی است که او را در دنیا و آخرت قادر می‌سازد به بندگان نفع یا ضرر برساند. اینها معتقد بودند که وی این کار را یا خود و یا به وسیلة پسرش انجام می‌دهد.138از آنچه گذشت می‌توان گفت: پرستش مریم(س) از سوی مسیحیان ثابت است.

ب. پاسخ حلی:

قرآن کریم در مواجهه با شرک، از دو تعبیر استفاده می‌کند: یکی «تسمیه» و دیگری «اتخاذ». معنای تسمیه این است که بر شیء یا شخصی نام «اله» گذاشته و آن را بپرستند. تسمیه، خود بر دو نوع است: یکی صرف تسمیه و نام گذاری محض است. از آنجا که این نوع تسمیه، هیچ مدلول و مصداقی در خارج ندارد، فاقد اعتبار و ارزش می‌باشد. مثل غول، سیمرغ، خدای باران، و خدای دریا و ... . نوع دوم تسمیه، از یک مصداق خارجی حکایت و بر معنایی دلالت می‌کند.

در این نوع، پیوندی ناگسستنی بین اسم و مسما برقرار است. در نتیجه، ویژگی‌های مسما به اسم ساری می‌شود. مثلاً قداست و پاکی وجود اقدس، نورانی و با عظمت خدای متعال، انبیا و اولیای گرامی‌اش به نام‌های شریف آنها نیز سرایت می‌کند. بنابراین دست کشیدن به نام‌های متبارک آنها برای فرد، محدِث و بدون طهارت، جایز نیست.139 به عبارت دیگر، وقتی گفته می‌شود «الله»؛ یعنی مسمای «الله»، موجودی که بی‌نیاز، خالق هستی، شایستة ستایش و بندگی و ... است. این لفظ «الله» پیوندی ناگسستنی با مسمای خود، یعنی وجود مقدس و نورانی خداوند متعال دارد.

اما، «اتخاذ» به معنای «انتخاب و گزینش» است؛ یعنی بدون اینکه نام خاصی بر شخص یا شیء گذاشته شود، با آن به گونه‌ای رفتار شود که گویی همان نام را بر شیء یا شخص نهاده و کار تسمیه را انجام دهد. مثلاً آنجا که قرآن کریم دربارة یهودیان و مسیحیان می‌فرماید: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ».(توبه: 31)

اینجا سخن از اتخاذ است، نه تسمیه؛ یعنی اولاً، یهودیان علمای خود را بدون هیچ قید و شرطی اطاعت کردند. ثانیاً، مسیحیان در برابر راهبان خود و مسیح بن مریم(ع)، حالت تسلیم مطلق پیدا کرده و مطیع بدون چون و چرای آنان شده‌اند. البته اگر عیسی(ع) را به عنوان یک معصوم، اطاعت بی‌چون و چرا می‌کردند، بی‌اشکال بود. ولی آنان او را به عنوان رب و خدا اطاعت می‌کردند که این اشکال دارد.

به عبارت دیگر، منظور آیه شریفه از «اله»، هیچ یک از دو نوع تسمیه نیست؛ یعنی نه سخن از اسمی بی‌مسماست و نه سخن از اسمی می‌باشد که مسمای آن دارای ویژگی‌های خدایی است. «اتخاذ اله» در آیة شریفه، «نوعی رفتار» با عیسی و مریم‡ به‌گونه‌ای که گویی عیسی(ع) و مادر گرامی‌اش خداست، نه اینکه این دو بزرگوار واقعاً خدا تلقی شده باشند. بنابراین خطای یهودیان و مسیحیان در عمل است نه در اسم. آنان عالمان و راهبان خود در عمل اله و رب خود اختیار کرده‌اند.140

در آیه مورد نظر نیز خدای متعال نفرموده است که مسیحیان گفته‌اند مریم(س) اله است؛ یعنی او را خدا نام نهاده باشند، بلکه فرموده است مریم(س) را ـ در عمل ـ اله خود قرار داده‌اند. گرچه وقتی شیء یا شخصی به عنوان اله برگزیده شود(= اتخاذ)، الوهیت او به زبان هم جاری خواهد شد؛ زیرا اتخاذالله، جز به عبودیت و خضوع و بندگی صادق نیست.

همانطور که قرآن کریم می‌فرماید: «اَفَرَأَیْتَ مَنْ ٱتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ»،(جاثیه: 23) قرآن کریم کسانی که «هوای نفس» را در عمل، به عنوان خدای خود «اتخاذ» کرده‌اند، نام «اله» را برای «هوای نفس» آنها گذاشته است.141بنابراین، عبادت‌های مسیحیان برای مریم(س)، در عمل عبادتی بی قید و شرط بود؛ یعنی تسلیم محض در برابر آن حضرت بودند. این از سوی خدای متعال نکوهیده و مورد سرزنش بود.

نتیجه‌گیری

از آنچه گذشت به دست می‌آید که اولاً، پرستش مریم در جهان مسیحیت وجود داشته است. ثانیاً، آیه در مقام بیان چیز دیگری است. حاصل، برخی ادله در پرستش حضرت مریم در مسیحیت، عبارتند از:

1. یک نویسندة کاتولیک در دوران معاصر گفته است: «کسانی که مریم(س) را فراموش نموده و از پرستش او غفلت می‌کنند، اخلاقاً نجات آنها ممکن نمی‌شود». همچنین تریمینگام از تثلیثی سخن رانده است که در قدیم، فرقه‌ای بدان باور داشته است. در این تثلیث، خدای مادر، به‌جای روح القدس نشسته است: (خدای پدر، خدای پسر و خدای مادر).

2. زمینة پرستش مریم(س)، ظاهراً به کلیسای بیزانس به قرن ششم می‌رسد.

3. پس از پذیرفته شدن عید عروج از سوی کلیسای روم در سال 750م. به دنبال مراسم عید، پرستش مریم(س) به عنوان مادر خدا در حوزه کلیسای روم خاصه در فرانسه، به تدریج رواج فوق‌العاده‌ای یافت.

4. کلیسای مشرق‌زمین، مریم(س) را مانند خدای متعال پرستش می‌کنند. او را موجودی فوق بشر می‌دانند که در رحم او، بشریت و الوهیت در پیکر عیسی(ع) امتزاج یافت و در این کلیسا، مؤمنان ارتدکس در مقابل تمثال حضرت مریم(س) در خانه و یا در کلیسا نماز و عبادت به‌جای می‌آوردند.

5. از 433 پرستش‌گاه موجود در روم، 121 محل از آنها تنها به مریم(س) اختصاص دارد.

6. در سال 1854 م. پرستش مریم(س) از سوی کلیسای روم به طور رسمی جزو مبادی اعتقادیة مذهب کاتولیک قرار گرفت. در قرن نوزدهم، پاپ، تثلیث ثانی شامل عیسی، مریم و یوسف نجار را تصدیق کرد.

7. برخی فرقه‌های مسیحی به‌نام «شوالیه‌های معبد» و «کولی ریدی» مریم(س) را پرستش می‌کردند.

پی نوشت:

1. منوفیزیت‌ها(Monfezites /Monophysites ) یا تک‌ذات‌انگاران به‌معنای قائلان به «یک ذات»، واژه‌ای کلیدی در شکل‌گیری آموزة مسیح است. نام دیگر این فرقه یعقوبیه(Jacobite) است که منسوب به یعقوب برادای، بنیان‌گذار بزرگ آن در قرن ششم است. این گروه درمردمان سرزمین‌های قدیمی مسیحی‌نشین؛ یعنی سوریه و مصر ریشه داشتند. اینان معتقدند صفت الاهی و انسانی مسیح، سبب به‌وجودآمدن یک طبیعت واحد شده است. (ر.ک: اندرو والز، مسیحیت در جهان امروز، ترجمه احمدرضا مفتاح و حمید بخشنده، ص 150؛ اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمه محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، ص 42-43).

2. آریانی‌ها (Arrianism) پیروان آریوس هستند. آریوس معتقد است که خدا یگانه منشأ تمام مخلوقات است. می‌گفت خداوند موجود متعالی، دست‌نایافتنی و غیرقابل شناخت است. آریوس معتقد بود که پسر با وجود شأن و منزلت استثنایی‌اش، کماکان یک مخلوق است و می‌گفت پسر به‌هیچ وجه نمی‌تواند پدر را بشناسد. (ر.ک: مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 364-368).

3. نستوری‌ها (Nestorianism)، در واقع پیروان مکتب انطاکیه هستند. این مکتب با عنوان مسیح‌شناسی شناخته شده و در آسیای صغیر (ترکیه امروزی) به سر می‌بردند. یکی از پیشگامان این مکتب نستوریوس است که این مکتب به نام وی نیز خوانده شده است. ایشان معتقد است: مسیح ماهیتی دوگانه دارد؛ زیرا هم خداست و هم انسان. اینان نیز مانند منوفیزیت‌ها ریشه در مسیحیان سوریه و مصر دارند. (ر.ک: مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ترجمه عیسی دیباج، ص 370-373؛ و نیز اندرو والز، مسیحیت در جهان امروز، ص 150).

4. کلیسا در دو جنبه به کار رفته است: جنبة جهانی و جنبة محلی. جنبة جهانی آن متشکل از تمام کسانی است که از روح خدا متولد شده و به وسیله این روح در بدن مسیح(ع) تعمید یافته اند و از نظر محلی برای گروه ایمان داران موجود در محلی خاص به کار می‌رود؛ مانند کلیسای اورشلیم که مسیحیان واقع در شهر اورشلیم هستند و کلیسای اَفَسُس که مسیحیان واقع در شهر افسس هستند. البته ساختمانی که مسیحیان مراسم عبادی خود را در آن برگزار می‌کنند را نیز کلیسا گویند. (ر.ک: هنری تیسن، الاهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائلیان، ص 296-298).

5. TRE (Theologische Realenzyklopädie), B. 22, P, 123.

و نیز ر.ک: ویلیام مونتگمری وات، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان تفاهمات و سوء تفاهمات، ص 8-9.

6. ر.ک: الستر مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 238-243؛ ر.ک:‌ دایرة المعارف کتاب مقدس، ترجمه بهرام محمدی و دیگران، ص 404.

7. ر.ک: رابرت مک آفی بروان، روح آیین پروتستان، ترجمة فریبرز مجیدی، ص 331.

8. ر.ک: مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، واژة مریم، ص 749.

9. یوحنا 2: 1-5

10. مرقس 3: 31-35

11. لوقا 2:‌ 43 -50

12. لوقا 1: 28-38

13. لوقا 1: 42-43

14. لوقا 1: 46-55

15. The Magnificat.

16. ر.ک: جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ترجمه نور جهان، ص 50؛ اریک فروم، جزم اندیشی مسیحی، ترجمه منصور گودرزی، ص103- 104.

17. Mariology.

18. ر.ک: جرج برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص 88- 89.

19. ملکا در زبان سُریانی به معنای «پادشاه» است.

20. ر.ک: عباس رسول‌زاده و جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، ص 341.

21. کلیسای پرسبیتری عبارت است از شاخة انگلیسی و اسکاتلندی کلیسای اصلاح شده که جان ناکس (1513-1572) آن را تأسیس کرد. (ر.ک: مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، ص 208-209).

22. ر.ک: عباس رسول‌زاده و جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، ص 502-503.

23. ر.ک: جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ترجمه نور جهان، ص 48.

24. به عقیده پولس، مسیح(ع)، آدم نوین است که بر گناه و مرگ که از طریق آدم اول وارد جهان شد پیروز گشته است. (برای مطالعة بیشتر ر.ک: دایرة المعارف کتاب مقدس، ص 405؛ و نیز ر.ک: جرج برانتل، آیین کاتولیک، ص 89؛ و نیز ر.ک: لئو روستن، فرهنگ تحلیلی مذاهب امریکایی، ترجمه محمد بقایی، ص 242).

25. به باور مسیحیت حوای اول با مکر و حیله مار (شیطان) وسوسه شد و شوهر را نیز به ارتکاب گناه کشاند و بدین صورت نافرمانی خدا را کرد.

26. پیدایش 15:3

27. ر.ک: جرج برانتل، آیین کاتولیک، ص 89؛ نیز ر.ک: دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص 405.

28. ایرنیوس، اولین متفکر الاهی دربارة مریم(س) خوانده می‏شود.

29. برای مطالعة بیشتر (ر.ک: تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، ص 490؛ نیز ر.ک: دایرة المعارف کتاب مقدس، ص 405).

30. ر.ک: جرج برانتل، آیین کاتولیک، ترجمة حسن قنبری، ص 89.

31. سایر گروه‌های مسیحی غیر از کاتولیک این نظر را اغراق ‌آمیز می‌دانند و اغلب گویی کاتولیک‌ها از مریم(س) الاهه ساخته‌اند. برای مطالعة بیشتر ر.ک: دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص405.

32. ر.ک: دایرة المعارف کتاب مقدس، ص405-406.

33. Cyril of Alexandria.

34. ر.ک: جرج برانتل، آیین کاتولیک، ص92.

35. ر.ک: علیرضا مسجد ‌جامعی، اسلام آیین برگزیده، ص125.

36. Nestorius.

37. ر.ک: جلال الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص 147؛

see: Parrinder, Geoffrey, Jesus in the Quran.

38. ر.ک: میشل مالروب، انسان و ادیان؛ نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی، ترجمه مهران توکلی، ص 83.

39. Chritokos.

40. Anthropotokos.

41. برای مطالعة بیشتر ر.ک: جلال‌الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص 147.

42. Bernardinos.

43. ر.ک: جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 51.

44. ر.ک: رابرت مک ‌آفی براون، روح آیین پروتستان، ترجمة فریبرز مجیدی، ص 331؛ و برای مطالعة بیشتر در مورد «مادری خدا» جان‌الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ص51؛ جرج برانتل، آیین کاتولیک، ص 93؛ آلیستر مک گراث، درسنامه الاهیات مسیحی؛ شاخصه‌ها، منابع و روش‌ها، ترجمه بهروز حدادی، ص 143؛ دایرة ‌المعارف کتاب مقدس، ص 405 و 406.

45. ر.ک: دایرة المعارف کتاب مقدس، ص 406.

46. متی 1: 25 و لوقا 2: 7

47. متی 13: 55 و 27: 56

48. ر.ک: الستر مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 76.

49. ر.ک: لئو روستن، فرهنگ تحلیلی مذاهب امریکایی، ص 239-240؛ ر.ک: دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص، 406- 407.

50. ر.ک: میشل مالروب، انسان و ادیان، ص71 و93.

51. اشعیا 7: 14

52. Parthenos, almah.

53. ر.ک: جلال‌الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص144- 145.

54. Immaculate conception.

55. متی 13: 55

56. ر.ک: دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص407.

57. Paschadius Radbertus.

58. Anselm.

59. معادل لاتین گناه، «macula» است.

60. ر.ک: جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 51؛ ر.ک: الستر مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 49ـ50.

61. روز تبشیر «Time of the Annunciation» یا «Annunciation Day» روز 25 مارس است که به باور مسیحیان در این روز، روح القدس بشارت بارداری مریم(س) را داد و به وی گفت عیسی(ع) از او متولد خواهد شد. این واقعه در لوقا 1: 26-38 آمده است و مسیحیان این روز را هر ساله جشن می‌گیرند. ر.ک: روستن، لئو،‌ فرهنگ تحلیلی مذاهب آمریکا، ص 509 و 560-561.

62. ر.ک: لئو روستن، فرهنگ تحلیلی مذاهب امریکایی، ص 67.

63. ر.ک: جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 51؛ ر.ک: دایرة‌المعارف‌ کتاب مقدس، ص 407.

64. ر.ک: دایرة ‌المعارف‌ کتاب مقدس، ص 407.

65. یکی از پیروان فرقة فرانسیسکن‌ها و از مدافعان آموزة باداری معصومانه مریم(س) است. وی بحث‌های مریم شناسی را مبسوط تر و تکامل یافته تر نسبت به دوران پیش از خود داد. او به «فقیه ظریف» شهرت داشت و تحولات بسیار مهمی را در الاهیات مسیحی به وجود آورد. (ر.ک: الستر مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 48-50 و 56).

66. ر.ک: دایرةالمعارف کتاب مقدس، ص 407.

67. Assumption.

68. ر.ک: جان الدر، همان، ص 51.

69. یوحنای دمشقی(675-749)، «John Damascus» یکی از اندیشمندان دوران آبای کلیسا(کسانی که قصد داشتند تا از بیانات، اشارات، تصاویر و الگوهای مسیح‌شناختی که به‌صورت پراکنده در عهد جدید وجود داشت، صورتی نظام‌مند و منسجم بسازند) در منطقة شرق مدیترانه است. در زمان امپراتوری بیزانس، مراکز تفکر

مسیحی در شرق مدیترانه عبارت بودند از قسطنطنیه، مصر و سوریه؛‌ اما به‌تدریج بر قدرت و اهمیت الاهیاتی و سیاسی قسطنطنیه افزوده شد. یوحنای دمشقی یکی از متفکران این دوران، با اثرش به‌نام در باب ایمان ارتدکس (de fide orthodoxa)،‌ در تثبیت دیدگاه الاهیاتی کلیسای شرق نقش فوق‌العاده‌ای داشت؛ اگرچه وی را بیشتر شارح و مبین ایمان می‌دانند تا متفکری بدیع یا اندیشمندی که کارش تأملات الاهیاتی است. (ر.ک: الستر مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 29، 60-61 و 361).

70. Pope Pius XII.

71. ر.ک: تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 418.

72. ر.ک: همان، ص 483؛ ر.ک: دایرةالکتاب مقدس، ص408؛ ر.ک: جرج برانتل، آیین کاتولیک، ص93؛ و نیز ر.ک: لئو روستن، فرهنگ تحلیلی مذاهب آمریکا، ص 240؛ ر.ک: جلال‌الدین آشتیانی، تحقیقی در دین مسیح، ص 146.

73. هاروی کاکس، مسیحیت، ترجمه عبدالرحیم‌ سلیمانی اردستانی، ص71.

74. کارل گوستاو یونگ، پاسخ به ایوب، ترجمه فواد‌ روحانی، ص 207.

75. ر.ک: لئو روستن،‌ فرهنگ تحلیلی مذاهب آمریکا، ص 67.

76. Presbyters.

77. ر.ک: لئو روستن،‌ همان، ص 146.

78. ر.ک: تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 490؛ ر.ک: الستر مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 56؛ ر.ک: رابرت مک‌ آفی براون، روح آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی، ص 331.

79. ر.ک: تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 483.

80. Leo, XIII.

81. ر.ک: تونی لین، همان، ص 484.

82. ر.ک: لئو روستن،‌ همان، ص 240.

83. این همان دعای معرفی است که در زبان لاتین به «Ave Maria» معروف است: «سلام‌ بر تو ای‌ مریم‌، سرشار از فیض‌، خداوند با توست‌؛ فرخنده‌ هستی‌ تو در میان‌ زنان‌، و فرخنده‌ است‌ عیسی‌، ثمرة رَحِم‌ تو. ای‌ مریم‌ مقدس‌، مادر خدا، دعا کن‌ برای‌ ما گناه کاران‌، اکنون‌، و در ساعت‌ مرگ مان‌. آمین‌.»

84. ر.ک: ‌هاروی کاکس، مسیحیت، ص 69-71.

85. ر.ک: دایرة ‌المعارف کتاب مقدس، ص408- 409.

86. افسسیان 5: 30

87. ر.ک: دایرة ‌المعارف کتاب مقدس، ص 409.

88. یوحنا 27:19

89. ر.ک: لئو روستن، فرهنگ تحلیلی مذاهب امریکایی، ص 240؛ ر.ک: جرج برانتل، آیین کاتولیک، ص89-90.

90. TRE, (Theologisch Realenzyklopadie), B. 22, P. 123.

91. Ibid.

92. LThk, (p. 1230).

93. ر.ک: جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 52.

94. ر.ک: محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الکریم؛ الشهیر بتفسیر المنار، ج 7، ص 263.

95. المشرق، ش 9، سال هفتم چاپ این مجله.

96. ر.ک: محمد رشیدرضا، همان، ص 263-264.

97. انستاس الکرملی، «قدم التعبد للعذراء»، مشرق الکاتولیکیة البیروتیة، ش 14، از سال پنجم چاپ این مجله.

98. پیدایش 3: 15 «دشمنی در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی می‏گذارم.» همان طور که بیان شد مفسرین، زن را به مریم عذراء(س) تفسیر کرده اند.

99. انستاس کرملی با استناد به سفر اول پادشاهان 18: 41-46، می‌گفت حضرت ایلیا آشکارا مریم عذراء(س) را عبادت می‌کرد. روزی ایلیا به غلام خود اَخاب گفت برو بر روی قلة کَرَمل به دریا نگاه و توجه کن که چه می‌بینی. او رفت و برگشت و گفت چیزی ندیدم. تا هفت بار او را فرستاد که در مرتبة هفتم آمد گفت تکه ابری به اندازة کف دستِ مردی که از دریا برخاسته بود، دیدم. انستاس ادعا می‌کرد آن تکه ابر به صورت مریم عذراء(س) و بلکه خود مریم(س) بود. (ر.ک: محمد رشیدرضا، همان، ص 263-264).

100. Constantine

101. ر.ک: محمد رشیدرضا، همان، ص 262-263.

102. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 6، ص 243.

103. ر.ک: محمدبن حسن طوسی‏، التبیان‏، ج 4، تحقیق احمد قصیر عاملی‏، ص 67‏؛ أبو علی الفضل بن الحسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 415؛ سیدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج4، ص 62؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، همان. گویا مریمیه این باور را از مجوس(زرتشتیان) گرفته بودند؛ زیرا اینان مریم(س) را با اهورا مزدا تطبیق می‌دادند. آنها می‌گفتند وی به یزدان(مبدا نیکی و خیر) و به اهریمن(مبدا بدی و شر) باردار شده است. او می‌خواست یزدان را به دنیا بیاورد که اهریمن در ولادت از یزدان پیشی گرفت؛ بنابراین شرور بر گروه خیر پیشی گرفت. مریمیه مولود را اختصاص به مسیح(ع) داده بودند و او را فاعل نیکی‌ها می‌دانستند. سیدرضا صدر، مسیح فی القرآن، ص 132.

104. Trimingham: Christianity in Arabia before the Time of Muhammad.

105. ر.ک: توماس میشل، کلام مسیحی، ص 79. برخی باور دارند که این تنها یک حدس است و اسنادی از دوران جاهلیت در این خصوص در دست نیست. از سوی دیگر، منابع بی شماری وجود دارد ـ از جمله افسانه‌های بت‌پرستی در آیین کلیسا، نوشته محمد طاهر تنّیرـ که اثبات می‌کند تثلیث و سایر اعتقادات انحرافی مسیحیت از آیین‌های بت‌پرستی گرفته شده است. (ر.ک: میشل، توماس، همان).

106. ر.ک: ویلیام. م میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ص258.

107. Collyridiens.

لویس شیخو گفته است: ابن بطریق و ابن تیمیه فرقة «کولی ریدی» را بر فرقة «مریمیه» و «بربرانیه» تطبیق می‌دهند. ر.ک: لویس شیخو، النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیة، ص 112-113.

108. Cananaite.

109. ارمیا 44: 17-25

110. Rosch.

111. Astarte.

112. ر.ک: اریک فروم، جزم اندیشی مسیحی، ص 104.

113. ر.ک: ویلیام مونتگمری وات، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان تفاهمات و سوء تفاهمات، ترجمه محمدحسین آریا، ص 39.

114. ر.ک: عبدالحسین زرین‌کوب، در قلمرو وجدان، ص212؛ ر.ک:‌ جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 51.

115. ر.ک: جان. بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص649 - 650.

116. “Hail, Mary”.

117. ر.ک: هاروی کاکس، مسیحیت، ص 68-69.

118. Loyola.

119. ر.ک:‌ جان الدر، تاریخ اصلاحات کلیسا، ص 52.

120. ر.ک: اریک فروم، جزم اندیشی مسیحی، ص103- 104.

121. Einsiedeln.

122. ر.ک: تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 277.

123. ر.ک: عبدالحسین زرین کوب، در قلمرووجدان، ص212.

124. پیدایش 1: 27 و نیز افسیسان 4: 24 و یعقوب 3: 9

125. ر.ک: مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، ص 142-143.

126. «Iconoclasts» اینان چون خواهان شکستن تمثال‌ها بودند، آنان را تمثال شکن می‌گفتند.

127. Iconoclasm

128. ر.ک: الستر مک گراث، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ص 61 و 390؛ ر.ک: مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، ص 140-142.

129. از آن جا که محل استقرار این شوالیه ها معبد سلیمان بود، آنان را «شوالیه‌های معبد» می‌گفتند. سرگذشت شولیه‌های معبد نزدیک به یک قرن و نیم با جنگ‌های صلیبی(قرن دوازدهم) گره خورده بود. اینان در سه جبهه (سرزمین قدس، شرق اروپا و اسپانیا) با مسلمین می‌جنگیدند.

130. ر.ک: جلال ستاری، جان‌های آشنا، ص 145-150 و 265.

131. J. M. Abd -El-Jalil, MARIA IM ISLAM, Werl / West F.(Deutschland), p. 63.

132. پولس پرستان متأثر از آیین زردشت و باروهای مرقیوم(Marcion) بودند؛ بنابراین پیکر و ظاهر عیسی(ع) را دروغین می‌دانستند چراکه باور داشتند ماده مخلق شیطان است و نمی‌تواند روح الاهی را به بند کشد. اینان کشیش نداشته و منکر غسل تعمید و برخی مراسم مذهبی بودند. (ر.ک: جلال ستاری، جان‌های آشنا، ص 302ـ303.

133. Demeter، در اساطیر یونان، الاهة محصول و حاصل خیزی، حامی کشاورزی، دختر کرونوس و رئا، خواهر زئوس و مادر پرسفونه است. (ر.ک: سیمون وی، نامه به یک کشیش،‌ ترجمه فروزان راسخی، ص 87؛ ر.ک: انستاس ماری الکرملی، ادیان العرب و خرافاتهم، ص 128).

134. Isis، در دین مصر قدیم، الاهة طبیعت است. پرستش وی منشاء یکی از نیرومندترین مقاومت هایی بود که مسیحیت در آغاز با آن مواجه شد. در اساطیر مصری، اسیس همسر باوفا و خواهر اوزیریس و مادر هوروس است. ایسیس را مادر و صاحب انواع سحر و جادو می‌دانستند و پرستش وی تا 560م. رواج داشت. (ر.ک: سیمون وی، نامه به یک کشیش،‌ ص 94-95).

135. ر.ک: سیمون وی، نامه به یک کشیش،‌ ص 94.

136. ر.ک: ویلیام. م میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ص 189-190.

137. ر.ک: سیمون وی،‌ نامه به یک کشیش، ص 81-83.

138. محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الکریم؛ الشهیر بتفسیر المنار، ج 7، ص 263.

139. ر.ک: احمد بهشتی، عیسی در قرآن، ص، 302 - 304.

140. ر.ک: همان، ص 303-305.

141. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 6، ص 242-244؛ ر.ک: سیدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج4، ص 62.

--------------------------------------------------------------

منبع:

فصلنامه معرفت ادیان، شماره چهارم

محمدجواد نیک‌دل، کارشناس ارشد دین‌شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.