ضرورت علم غیب برای پیامبر (ص)
یک رهبرى جهانى و همگانى، نیاز به آگاهى بر بسیارى از مسائل که از نظر سایر مردم مکتوم است، دارد و اگر خداوند این علم غیب را در اختیار فرستادگان و اولیائش نگذارد، رهبرى آنها تکمیل نخواهد شد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی، از روحانیون معاصر است که عمده اندیشه وی، ترکیبی از قرآن بسندگی و نفی عقاید شیعی است. وی در نیمه اول عمرش، مطالبی را همسو با تفکرات شیعه می نوشت؛ اما به نظر می رسد کتاب «منهاج السنة النبویة فى نقض کلام الشیعة و القدریه» از ابن تیمیه که حاوی انتقادات شدید به شیعه و متعصبانه خواندن اعتقادات آن است، موجب شد تا در سن 53 سالگی مدعی شود در شیعه خرافات زیادی وجود دارد که خلاف متون دینی است و باید با این خرافات مبارزه کرد.
ازجمله مسائلی که برقعی آن را انکار کرده، مسئله علم غیب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) وائمه (علیهمالسلام) است؛ وی در زمینه علم غیب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) می نویسد: روشن است كه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) غيب نمی داند و عالم به غيب نيستند و اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) پيشگوییهایی كرده و بسياری از مطالب را خبر دادهاند، دلیل نمیشود که بگوییم از علم غیب برخوردار بودهاند؛ چون این علم غیب نیست. زیرا خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به پيروی از قرآن کریم آیه 50 سوره انعام که فرموده ما علمی به غيب نداریم و علم غیب فقط مختص خداوند متعال است.[1]
در پاسخ به این سخن برقعی باید گفت که:
خداوند متعال درسوره انعام میفرماید: «قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ [انعام/50] بگو: من به شما نمی گویم که خزینه ها و گنجینه های خدا نزد من است و نیز غیب هم نمی دانم.»
خداى متعال در این آیه در برابر افرادى که انتظار داشتند پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) آنها را از تمام اسرار آینده و گذشته آگاه سازد، و حتى به آنها بگوید در آینده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى مى دهد تا براى دفع ضرر و جلب منفعت به پا خیزند، مى گوید: (من هرگز ادعا نمى کنم که از همه امور پنهانى و اسرار غیب آگاهم)؛ «وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ.»
کسى از همه چیز با خبر است، که در هر مکان و هر زمانى حاضر و ناظر باشد و او تنها ذات پاک خدا است و غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینى است، طبعاً نمى تواند از همه چیز با خبر باشد، ولى هیچ مانعى ندارد که خداوند قسمتى از علم غیب را که مصلحت مى داند، و براى تکمیل رهبرى رهبران الهى لازم است در اختیار آنها بگذارد که البته این را علم غیب بالذات نمى گویند، بلکه علم غیب بالعرض و به تعبیر دیگر یادگیرى و تعلّم از داناى غیب است.
آیات متعددى از قرآن گواهى مى دهد که خداوند چنین علمى را نه تنها در اختیار پیامبران و پیشوایان الهى قرار داده، که گاهى در اختیار غیر آنها نیز قرار داده است، از جمله در سوره «جن» مىخوانیم: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول [جن/26] خداوند از تمام امور پنهانى آگاه است و هیچ کس را از علم غیب خود آگاه نمى کند مگر رسولانى که مورد رضایت او هستند.»
اصولاً مقام رهبرى، آن هم یک رهبرى جهانى و همگانى، نیاز به آگاهى بر بسیارى از مسائل که از نظر سایر مردم مکتوم است، دارد و اگر خداوند این علم غیب را در اختیار فرستادگان و اولیائش نگذارد، مقام رهبرى آنها تکمیل نخواهد شد.[2]
پینوشت:
[1]. برقعی، سید ابوالفضل، درسی از ولایت، ص157.
[2]. تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و نهم، ج5، ص308.
افزودن نظر جدید