آرامش از منظر دین و معنویت های نوظهور
عرفانهای نوظهور، ساخته و پرداخته دست بشر بوده و عموماً با عرفانهای دینی و سنتی تفاوتهای اساسی دارند و در مواردی در تقابل همدیگر قرار میگیرند. از دیدگاه ادیان، این مکتب ها از جمله اسلام، غیر قابل پذیرش و کاذب خوانده میشوند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عرفانهای نوظهور، ساخته و پرداخته دست بشر بوده و عموماً با عرفانهای دینی و سنتی تفاوتهای اساسی دارند و در مواردی در تقابل همدیگر قرار میگیرند. از اینرو، چنین مرامهای نوپدید از دیدگاه ادیان، از جمله اسلام، غیر قابلپذیرش و کاذب خوانده میشوند.
آنها مدعی معنویتگرایی و عرفان هستند؛ اما الزاماً نزدیکی و محبت خداوند هدف اصلیشان نیست؛ بلکه اهدافی مانند: عشق، شادی، امید به زندگی و آرامش را مطرح میکنند.
«معنویت» در اصطلاح برخی از رهبران عرفانهای نوظهور، معانی دیگری پیدا کرده است:
«اوشو» معنویت را رسیدن به شادی دانسته است و میگوید: «من به تو، لبیک تمام و کمال به زندگی را میآموزم. به تو نه زهد و نه ترک دنیا؛ که شعف و شادمانی را آموزم. شادی کن! شادی کن! بارها و بارها میگویم: شادی کن! زیرا در شادمانی است که از هر چیز به خدا نزدیکتر خواهی شد.»[1]
وی میگوید: «خداوند همیشه در حال شوخی است. به زندگی خودت نگاه کن! خندهآور است. به زندگی دیگران نگاه کن! همهاش شوخی خواهی یافت؛ شوخی، شوخی، شوخی. جدیت، بیماری است. جدیت را با معنویت هیچ سر و کاری نیست. معنویت، خنده، نشاط و تفریح است.»[2]
از نظر «سای بابا»، معنویت در رسیدن به آرامش تأثیر دارد. او میگوید: «آموزش و تمرین معنوی (مراقبه) تنها راه به دست آوردن راحتی و آرامش است.» و «معنویت در غالب آیینها، مناسک مذهبی و... جوامع متعددی را آرامش میبخشد.»[3]
به طور کلی، عرفانهای نوظهور را میتوان اینگونه تعریف کرد: «راه و روش مکتب و فرقهای که با استفاده از روشهایی در مسیری غیر از رسیدن به کمال حقیقی؛ یعنی خداوند یکتا، حرکت کند و تمام زندگی را در دنیا خلاصه کرده و انسان را به جای رساندن به حقیقت عالم و خدای هستی، به امور دنیوی و خیالی سرگرم سازد.»[4]
با نگاهی به مهمترین دستورالعملهای عرفانهای نوظهور در مییابیم که رهبران آنها به جای ایمان به خدا، ایمان به خود و کشف الوهیت درون انسان را توصیه میکنند و به جای اعتقاد به معاد، اعتقاد به آموزه ناموجّه تناسخ را معرفی مینمایند و یا به جای انجام نماز و عبادات موجّه، به انجام مراقبههای بیروح و گاه دشوار فرا میخوانند. آنها انسان را به جای عشق متعالی و برتر، به عشق زمینی و فروتر و یا حداکثر عشق انسانی (نه الهی) دعوت میکنند. همچنین به جای دعوت به تفکر و تعقّل، مخاطبان را به توقف اندیشه و استدلال فراخوانده و آن را مانع معنویت و ترقی میدانند.
رهبران فرقه های معنوی نوظهور برای جذابیت مکتب خویش آمیزهای از آموزههای ادیان و مذاهب را در میان جملات خود آمیختهاند و «ایمان دینی» را که متعلق آن، خداوند و رسولان او هستند را در حد ایمان شاگرد و مرید به استاد و مراد، تنزل دادهاند. در این میان، شاگرد هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد، جز تسلیم شدن بیچون و چرا در برابر استاد.
این رهبران میکوشند تعلیمات خود را در قالبی روان و عامهپسند (رمان، هنر و سینما) گسترش دهند و با ارائه نسخههای عملی و کاربردی برای بیماریهای مادی و روانی انسان، به دنبال جذب اعضا باشند. به طور کلی میتوان گفت که عرفانهای نوظهور به دنبال ترویج عرفانی هستند که در آن خدا و معاد نباشد و اصالت را به انسان بدهد و بدون زحمت و تکلیف، لذات مادی فراوانی نصیب انسان کند.
پینوشت:
[1]. الماسهای اوشو، اوشو، ترجمه مرجان فرجی، ص 47.
[2]. همان، ص ۲۶۶.
[3]. تعلیمات ساتیا سایبابا، ساتیا سایبابا، ترجمه: رؤیا مصاحبی محمدی، ص 205.
[4]. عرفانهای کاذب در آیینه دین وحیانی، ویکی فقه، تاریخ بازیابی، ۳/۲/۱۳۹۶.
افزودن نظر جدید