آرامش ذهن به هر قیمتی!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یک اصل پذیرفتهشده در مکتب معنوی پائولو، این است که همۀ پریشانیها و آشفتگیهای ما را بهسبب آشفتگی ذهن میداند. اگر ذهن آرام شود، به آرامش (relaxation) خواهیم رسید.[1] «درست همانطور که آدم نمیتواند چهرۀ خودش را در آبهای مواج ببیند، جستوجوی خداوند نیز با ذهنی نگران، ناممکن است. این نخستین گام است.»[2]
برای اینکه ذهن انسان آرام باشد، آنرا از همۀ افکار منفی رها ساخت؛ باید آن را از همۀ کینهها آزاد کرد. حتی اگر پیش چشم سالک به همسرش تجاوز کرده باشند، باید روح او آنان را ببخشد تا بتواند آزاد باشد.[3] پائولو برای آرامش یافتن ذهن انسانها این نکته را یادآوری میکند که انسانها تنها بهسبب از دست دادن چیزی میترسند که دارند؛ چه زندگیشان و چه کشتزارهایشان. اما هنگامی که بفهمند سرگذشتشان و سرگذشت جهان را یک دست نوشته است. هراسشان را از دست میدهند.[4] وی در ادامه قبح ارتکاب کار نادرست را شکسته و توجیهاتی میآورد که در اینجا گزیدهای از کلام پائولو را برای نمونه ذکر کرده و مورد نقد و بررسی قرار میدهیم:
- سالک باید شهامت پی گرفتن رؤیاهایش، عمل کردن به ندای درونش، پذیرفتن آنچه زندگی به او میدهد و حتی شهامت ارتکاب کار نادرست را داشته باشد.
بررسی:
ارزش شهامت و شجاعت به کاربرد آن بستگی دارد. اگر شجاعت در راه خطر کردن بیجا به کار گرفته شود، در حقیقت حماقت است و اگر در گستاخی به صاحب نعمت نمود یابد، جسارت است. شهامت در راه قرب الهی، بسیار مفید است و بر سرعت سلوک میافزاید، اما شهامت برای رسیدن به رؤیاهای دنیوی، به همین اندازه سالک را از غایت حقیقیاش دور میکند.
اگر سالک، راهی را حق تشخیص داد، پذیرفتنی است که شهامت جانفشانی در آن راه را داشته باشد، اما پیش از رفتن به پیشواز خطرها باید اطمینان یابد که راه را درست برگزیده است و برای طیّ آن دلیلی موجه دارد. شهامت در راهی نادرست، بیشک ارزشی انسانی نیست.
- باید به رؤیاها ایمان داشت.
بررسی:
ایمان به آرمان و هدف، نقشی مهم در ثبات قدم دارد. بسیاری از ریزشهای طریق سلوک، بهسبب از دست دادن ایمان و باور است. اما باز باید تأکید شود که نخست باید عاقلانه به درستی راه، علم یافت و سپس به آن ایمان آورد. ایمان آوردن به راه خطا، ضمانت گمراهیای است که بازگشت از آن بسیار سخت است.
- بردباری، را ارتباط با جهان است.
بررسی:
اگر مراد از این کلام، آن باشد که برای آموختن اسرار جهان باید بردبار بود، کلامی درست است. اما اگر مراد آن باشد که انسان تنها با صبر کردن، عالم اسرار میشود، پذیرفتنی نیست. اگر چنین بود، متکدیان گوشۀ پیادهرو میبایست فیلسوفان عالم بودند. بردباری، شرط راه کمال است. برای رسیدن به قلههای کمال، راه از صبر بر سختیها میگذرد. اگر سالک، بردبار نباشد، راه را در میانه رها خواهد کرد. در فرهنگ روایات شیعه، شکیبایی سکان کشتی نجات،[5] رأس طاعات[6] و به منزلۀ سر برای ایمان[7] خوانده شده است.
- گاه برای حفظ انرژی و اجازه دادن به فعال شدن درون، باید ساکن بود.
بررسی:
راه آنقدر طولانی است که عاقلانه نیست به سالکان راه سفارش شود، توقف کنند. صفا دادن نفس به نور تقوی روزبهروز نفس را قویتر میکند. قدرت نفس مثل قدرت بازو نیست که با کار بسیار انرژی آن تحلیل رود. نفس هر چه بیشتر ورزیده شود، قویتر میشود. البته نفس انسان نیز گاه خسته میشود. لذتهای حلالی که خداوند برای ما آفریده، زنگ استراحت خوبی است. اما این استراحت بهمعنای توقف نیست. همین استراحت نیز اگر به نیت رضای حضرت دوست انجام شود، عبادت است و پیشرفت در مسیر تعالی معنوی. پائولو خود نیز اعتراف میکند که رشد یافتن نیروی دل، در گرو رهایی از توقف است. مضمون کلام پائولو در رمان زهیر چنین است: «در زندگی هرکس همواره اتفاقی وجود دارد که عامل اصلی توقف اوست. کسی که میخواهد نیروی نهانش را رشد دهد، باید نخست، خود را از این توقف گاهها رها کند.[8]
پینوشت:
[1]. نقد عرفان پست مدرن، کتاب نقد، حمید رضا مظاهری سیف، شماره 35، تابستان 1384، ص 35.
[2]. مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1385، ص 28.
[3]. دومین مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری،کارون، تهران، 1381، ص 151.
[4]. کیمیاگر، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1388، ص 91.
[5]. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365، ج 1، ص 15.
[6]. همان، ج 2، ص 60.
[7]. همان، ص 87.
[8]. زهیر، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1384، ص 249.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: شریعت رؤیا، حامد حسینیان، نشر مؤسسه امام خمینی، قم، 1393، ص 288.
افزودن نظر جدید