فتوحات خلفا و علت مسلمان شدن افراد سرزمینهای مفتوحه
یکی از علل جذب توده مردم در سرزمین های فتح شده، آزادی اعتراض به حاکمان در حکومت اسلامی و سادگی ظاهری مسئولین در ابتدای امر بود که در دوران عثمان و معاویه به سوی تجملات کشیده شد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و پس از تثبیت خلافت خلفا، فتوحاتی صورت گرفت و سرزمین های زیادی به اراضی حکومت اسلامی افزوده شد. در این فتوحات، ابتدا به سرعت بسیاری از شهرها فتح شده و برخی از مردم، به اسلام میگرویدند.
از علل اسلام آوردن طبقات پایین ایرانی، میتوان تخفیف های مالیاتی را برشمرد که در حکومت های پادشاهان ایرانی وجود نداشت و مردم آن سرزمین ها از حکومت خود ناراضی بودند؛ البته روند مسلمان شدن ایرانیان از قرن نخست با کندی آغاز شده و به تدریج بر شدت آن افزوده شده است. این شدت، در قرن چهارم به اوج خود رسیده و تقریباً بجز برخی اقوام، مانند آشوریها در غرب، یا جوامع کوچک زرتشتی در یزد و شیراز، سایر مردم به اسلام گرویدند. این بررسی بر این اساس است که اصولا اسامی عالمان یاد شده در چهار قرن نخست اسلامی به ندرت نامی ایرانی در آنها دیده میشود. یک نسبنامه تا قرن چهارم، معمولاً از جد اول، با یک اسم ایرانی آغاز میشود و در ادامه، نامهای اسلامی پیاپی میآید، مثل محمد بن جریر بن رستم.
در فتوحات، گرایش به اسلام داوطلبانه بود و ایرانی ها می توانستند بر دین زرتشتی باقی بمانند؛ اما برای فاتحان مسلمان، امتیاز بود که فردی از طبقات پایین یا بالا اسلام بیاورد؛ به همین دلیل تا آنجا که دستشان باز بود، امتیازاتی برای این افراد قائل میشدند. بنابراین عده زیادی به این دلیل و با این امتیازات خاص، مسلمان میشدند.
یکی دیگر از علل جذب توده مردم در سرزمین های مفتوحه، آزادی اعتراض به حاکمان در حکومت اسلامی و سادگی ظاهری مسئولین در ابتدای امر بود که کمکم از زمان عثمان و بعد از او معاویه به استدلال همجواری با حاکمان با ابهت روم به سوی تجملات کشیده شد؛ سادگى سربازان مسلمان در مقایسه با حشمت و عظمت نیروهاى غیر مسلمان را مىتوان در زمره رموز موفقیت و پیروزى مسلمانان دانست.
در فتوحات خلفای سه گانه، هیچ برنامه ای برای تعلیم و تربیت و هدایت و ارشاد مردم در نظر گرفته نمی شد و هیچ نیروی ورزیده ای برای تبلیغ دین و آموزش احکام به سرزمینهای فتح شده، اعزام نمیگردید و به این امر مهم و حیاتی هیچ اهمیتی داده نمیشد. در این کشورگشاییها تنها از تسلیم شدگان میخواستند به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شهادت دهند و بعضی از تکالیف و شعائر اسلامی را به صورت ظاهری و صوری، بدون اینکه در دل آنان رسوخ کرده باشد، انجام دهند؛ از این رو میبینیم بسیاری از مناطقی که توسط مسلمانان فتح میشد، پس از مدت زمان اندکی به کفر و عصیان برمیگشتند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از سوی خدا مأمور بود که از مردم زمانه خویش، هم اسلام را بخواهد هم ایمان را؛ اما خلفا و فاتحان اسلامی از مردم فقط ظاهر مسلمانی را میخواستند و بس؛ بدین ترتیب مردمی که سرزمین شان پس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فتح میشد بر همان آداب و رسوم و مفاهیم جاهلی که بر حرکات و سکنات آنها حاکم بود و نیز روابط و مناسبات اجتماعی خود به طور عام باقی میماندند و اسلام نه در جانشان نفوذ میکرد، نه در ضمیرشان ریشه میدواند، تا چه رسد به اینکه اسلام بر آنان حکم فرما باشد یا محرک آنان در امور دینی و معنوی گردد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پس از رسیدن به حکومت، ترجیح داد به اصلاح امور داخلی بپردازد. ایشان بر بازگشت کامل به سنت نبوی اصرار می ورزید و هیچگونه سستی را در این باره برنمیتافت. به نظر میرسد مسئله اساسی برای امام، اصلاح جامعه بود که به باور ایشان در مدت 25 سال پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از مسیر درست منحرف شده بود. هنگامی که مردم مدینه با حضرت بیعت کردند، فرمود: «بدانید که بار دیگر همانند روزگاری که خداوند پیامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمایش واقع شدهاید. سوگند به کسی که محمد (صلیاللهعلیهوآله) را به حق فرستاده است، در غربال آزمایش به هم درآمیخته و غربال میشوید تا صالح از فاسد جدا گردد.»(1) و در خطبه دیگر، دوره خلافت عمر را از این حیث، دوره گرفتار شدن مردم به خطا و اعراض از حق دانست.(2)
در متون تاریخی، آثار و عواقب دراز مدت پدیده کشورگشاییهای خلفا، بسیار تأسفآور و به طور کامل به زیان اسلام بود، زیرا آنان که از این فتوحات بهرهبرداری میکردند و از اسلام جز اسمی و از دین، جز رسمی سراغ نداشتند، تمامی آداب و رسوم جاهلی و انحرافات و طمع ورزیهای شخصی و کارهای غیر انسانی را در لباس اسلام و تحت نام دین به مردم القاء میکردند و زیر سایبان امن دین، تمام فسادها و ناهنجاریها را به نام دین و با مجوزی که خود از دین صادر میکردند به مردم تحمیل میکردند.
خلاصه اینکه گسترش اسلام و نشر تعالیم عالی آن، به هیچ وجه مورد اهتمام و کوشش آنان نبود، بلکه آنان تنها به کشور گشایی و چپاول ثروت کشورها میاندیشیدند.
به هر حال اگر حرکتی که از سوی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شروع شد، پس از رحلت ایشان ادامه مییافت و زمام امامت و خلافت به دست وصی ایشان، امیرمؤمنان (علیهالسلام) میافتاد، بیشک دعوت اسلامی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به میدان وسیعتری گسترش مییافت و همسایگان دولت اسلامی و سایر ملل، خود به پذیرش این دین الهی پیشقدم میشدند و فتوحات خونین و لشکرکشیهای دوران خلفا، به گونهای دیگر رقم میخورد.
پینوشت:
1. «اَلا و اِنّ بَلِیَّتَکم قَد عادَت کَهَیئَتِها یَومَ بَعَثَ اللهُ نَبیَّکُم صَلَّی اللهُ علیه و آله والذی بَعَثَه بالحقِّ لَتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَهً و لَتُغَربَلُنَّ غَربَلَهً.» نهج البلاغه، خطبه 16.
2. «فَمُنِیَ النّاسُ لَعَمرُ اللهِ بِخَبطٍ و شِماسٍ و تَلَوُّنٍ و اعتِراضٍ.» نهج البلاغه، خطبه 3.
افزودن نظر جدید