تفاوت کرامت با سحر و جادو
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ كارهاى خارق العاده همانند سحر از واقعیتهایی است که بعضی از افراد با مسلط بودن به آن، میتوانند اعمالی را انجام دهند که برای دیگران غیرممکن بوده و یا بسیار سخت است. آنچه مهم است اینکه؛ نباید هر كار خارقالعادهاى را كرامت فرض کرده و نشانهای برای منزلت اشخاص نزد خداى متعال به حساب آورد. آنچه مسلم است، قطعاً برخى از كارهاى خارقالعاده از مقوله سحر بوده که با كرامت تفاوت بنیادین دارد.
حقیقت سحر در قرآن و روایات مورد تایید بوده و به همین خاطرعدهای از طریق سحر، قدرت بر تصرف در طبیعت و امور دنیایی پیدا میکنند. در قرآن كریم آمده است:«وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْكِ سُلَیْمانَ وَما كَفَرَ سُلَیْمانُ وَلكِنَّ الشَّیاطِینَ كَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ وَما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَد حَتّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلاّ بِإِذْنِ الله[بقره/102]؛ و [یهود] از آنچه شیاطین در پادشاهى سلیمان بر مردم مىخواندند پیروى كردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) كافر نشد، ولى شیاطین كفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (یهود همچنین) از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت، نازل شد پیروى كردند. و [آن دو] به هیچ كس چیزى نمىآموختند مگر اینكه از پیش به او مىگفتند: ما وسیله آزمایشیم، پس كافر نشو (و از این تعلیمات سوء استفاده نكن). اما آنها از آن دو فرشته مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند؛ هرچند هیچگاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند به احدى زیان برسانند. طبق آیات قرآن، عدهای از طریق سحر بین زن وشوهر اخلاف افکنده و موجب جدایی آنان میشدند.
بیتردید اعمال به ظاهر خارقالعاده، هیچ گونه منزلتی در پیشگاه خداوند محسوب نمیشود. هرچند بندگان شایستهاى هم وجود دارند كه خداوند آنها را دوست داشته و با توجه به مصلحت خداوندی، گهگاهى به دست آنها كارهاى خارقالعادهاى را جارى میكند. در طول تاریخ عرفا و بزرگانی بودهاند كه به اذن خداى متعال بیماران را شفا داده و کارهای شگفتآوری را انجام مىدادند. ولى هرگز اینگونه اعمال كلیت نداشته و نمىتوان انجام هر كار خارقالعادهاى را نشانه صالح بودن فرد انجام دهنده دانسته و او را از اولیاءالله و عباد صالح و مقرّبان درگاه الهى به حساب آورد.
انجام این قبیل کارها همان گونه كه ممكن است نتیجه عبودیت و بندگى و نتیجه تقرب فرد به خداى متعال باشد، از طرفی هم امکان اینکه از راههاى باطل و غلط و با مساعدت شیطان به دست آمده باشد وجود دارد. برخى كارهاى خارق العاده ممكن است نتیجه سالها تمرین و تكرار و پىگیرىهاى مستمر و شبانهروزى و طاقتفرسا و بر اساس این قاعده باشد كه زحمتى كشیده و مزدش را هم گرفته است؛ همانند كسى که از طریق ارتباط با جن و برخى قدرتهاى مخفى و نامرئى دیگر نظیر ارواح، میتواند كارهای خارقالعادهای انجام دهد. البته این امكان هم وجود دارد كه كسى واقعاً در اثر تسلیم در برابر خداوند و عبودیت، صاحب كراماتى شده باشد.
اكنون این سؤال پیش مىآید كه در این صورت چگونه مىتوان تشخیص داد كه یك كار خارقالعاده آیا از مصادیق كرامت الهى است یا از انواع دیگر آن همانند، اعمال ساحران است؟ پاسخ این است كه این امر میسر نیست مگر آنكه ما شخص را به درستى بشناسیم. البته ممکن است این كار چندان سادهاى نباشد؛ ولى به هر حال ناممكن هم نیست. انسان مىتواند بررسى كند كه آیا اعتقادات شخص و مذهب و مسلك، و رفتار و كردارش طبق دستورات شرع مقدس و خدا و پیامبر اسلام تنظیم شده یا اینكه اهل اعمال خلاف شرع و ریاضتهاى باطل بوده و از عقاید درست و صحیح بیبهره است.
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام آمده است: «إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَى کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ فَدَعُوهُ[1]؛ براى هر حقى حقیقتی است و بر فراز هر صوابى پرتو درخشانى، به آنچه با کتاب خدا موافق است عمل کنید، و آنچه را مخالف کتاب خدا است رها نمایید.» مفهوم روایت گویای این نکته اساسی است، که اگر اعمال و گفتار اشخاص مدعی مطابق قرآن و آموزههای آن باشد، میتوان به آن اطمینان کرد، ولی اگر مخالف آموزههای قرآن و روایات معصومین(علیهمالسلام) باشد، باید از آن دوری کرد.
بنابراین صدور کرامت از ولیّ خدا هرگز ضرورت نداشته و این گونه نیست که هر کس در مسیر عرفان و سیر و سلوک قدم بگذارد، لاجرم باید پس از طی کردن مقاماتی اهل کرامات و خوارق عادات شود، بلکه ممکن است از عارفی کراماتی دیده شود و از دیگری هیچ کرامتی صادر نشود. گاهی نیز ولیّ خدا دارای کرامت است؛ اما به دلیل علم و معرفت تام او به خدا، هیچ گاه آن را ظاهر نمیکند و به دیگران نشان نمیدهد. از عارف واصل، مرحوم انصارى همدانى نقل شده كه فرموده بودند: «روزى ناگهان احساس كردم كه داراى علم و قدرت بىنهایت شدهام و دیدم كه همه چیز در اختیار من است. فوراً استغفار كردم و گفتم: خدایا من اینها را نمىخواهم، اینها سدّ راه من است و من تنها تو را مىخواهم. این را گفتم، ناگهان دیدم كه فوراً همه آن قضایا از من برگشت.»[2]
در نتیجه کرامت نداشتن دلیل بر نرسیدن به مقامات نیست، بلکه اصل رسیدن به مقام ولایت است که با نداشتن کرامت نیز امکان پذیر است.
پینوشت:
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ج 1، ص 69.
[2]. علامه مصباح یزدی، درجستجوی عرفان اسلامی، نشر موسسه علمی پژوهشی امام خمینی ره، ص 306.
افزودن نظر جدید