برخی وقایع در مسیر حرکت امام رضا (علیهالسلام) ازمدینه تا مرو
امام رضا (علیهالسلام) پس از وداع با مرقد مطهر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، تعیین جانشین و اعلام امامت امام جواد (علیهالسلام) و وداع با خانواده، به روشنی نشان دادند که ولایتعهدی، ظاهری آراسته بر چهره تبعید و نفی بلد است؛ مسیر ایشان در این هجرت اجباری، از مدينه به مَرْو، با اختلاف بیان شده است؛ مشهور است که از شهرهاى مدينه و نقره و بصره گذشتند؛ از دروازه ورودىِ شلمچه وارد ايران كنونى شدند؛ پس از عبور از شهرهاى اهواز، اقليد، ابَرقوه، یزد، رباط پشت بادام و طبس وارد شهر نيشابور شدند.
در نقلهای دیگری نیز شهرهایی که امام از آن عبور کردند، به گونهی دیگری بیان شده است، ولی به علت روایات مستفیض و متواتر از قضایای نیشابور، از این قسمت مسیر به صورت اختلافی بیان نشده است.
در نيشابور به تقاضاى مردم و علماى نيشابور كه اكثريت آنان از اهل سنت بودند، حديث سلسله الذهب را بيان فرمودند؛ ايشان در اين روایت كه تمامى راويان آن تا پيامبر (صلیاللهعلیهوآله)، معصومين (عليهمالسلام) هستند، پذيرش توحيد را به همراه ولايت اهل بيت (عليهمالسلام) دژ محكمى دانستند كه هر كس وارد آن شود، محفوظ مىمانَد.
نقل شده است چشمه کهلان که امام در آن غسل کرده و در کنار حوض آن به نماز ایستادهاند و همچنین قدمگاه نیشابور، در 24 کیلومتری آن شهر، یادگارهای مستند و مستدل حضور امام رضا در این شهر است و امام پس از نیشابور به طوس، ده سرخ و کوه سنگی سفر کردهاند.
در ده سرخ امام به منظور دستیابی به آب جهت وضو زمین را به دست خویش اندکی حفر کرده، چشمهای میجوشد که تاکنون موجود است و در کوه سنگی، امام برکت سنگهای این ناحیه را که از آن دیگها و ظروف سنگی میتراشیدند طلب میکنند که تا امروز نیز همچنان این شغل در این ناحیه برجاست.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا نقل میکند: «وقتى که علىّ بن موسى الرضا (علیهماالسّلام) بهسوى مأمون رهسپار شد، در بین راه، به روستای حمراء که رسید، به ایشان عرض شد: (هنگام) ظهر شده، آیا نماز نمىخوانید؟ حضرت از مرکب فرود آمد و فرمود: آبى برایم بیاورید، گفتند: یا ابن رسول اللَّه! آبى با ما نیست؛ حضرت با دست خویش زمین را کند، آبى پدید آمد که خود و اصحابش که با او بودند بدان وضو ساختند، و آثار آن آب اکنون و تا این روزگار باقى است، و چون به سناباد وارد شد، تکیه بهکوهى (که امروزه از آن دیگ سنگى میسازند) کرده و گفت: خداوندا! این کوه را آنطور قرار ده که از آن نفع برند، و برکت ده آنچه در آن مینهند و آنچه از آن میسازند؛ سپس دستور داد که براى حضرت از سنگ آن کوه، چند دیگ ساختند، و میفرمود: در ظرف دیگر براى من چیزى نپزید، مگر در همین ظرفهاى سنگى، و حضرت بسیار کم خوراک بود و چیزهاى ساده میخورد، و از اینرو مردم بهسوى حضرت هدایت یافته و برکت دعاى حضرت در آن کوه ظاهر شد. آنگاه بهخانه حمید بن قحطبه وارد شد و به بقعهاى که قبر هارون در آنجا بود رفت، و با دست مبارکش بر کنار قبر هارون خطّى کشید و فرمود: این مکان محلّ قبر من است، و در اینجا دفن خواهم شد، و خداوند این مکان را محلّ زیارتگاه و آمد و شد شیعیان من و دوستانم قرار خواهد داد، و بهخدا سوگند! زائرى مرا زیارت نکند و سلام دهندهاى بر من سلام نفرستد، جز آنکه آمرزش و رحمت خداوند بهشفاعت و وساطت ما اهل بیت نصیب او گردد.»[1]
پینوشت:
[1]. عيون أخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج1، ص147.
وسائل الشيعة، حرّ عاملی، ج3، ص515.
افزودن نظر جدید