خاندان مجلسی، فدائیان مبارزه با تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در طول تاریخ اسلام، علمای زیادی در راه انجام وظیفه و رسالت خویش حاضر شدند خود و دنیای خویش را فدای اسلام و هدایت انسانها کنند. چه بسیار علمایی که به مولای شهیدشان حضرت سیدالشهدا اقتدا کردند و در راه دفاع از دین از جان، مال و حتی آبرو و دنیای خود گذشتند تا نگذارند انحرافات و کجرویها سبب از بین رفتن دین شود. ازجمله علمایی که تمام خانواده آنها در راه مبارزه با انحراف و کج روی، ظلم بسیاری به آنها شد و حتی در مقطعی از زمان از آبروی خود نیز برای حفظ اسلام گذشتند خاندان مجلسی بود. حضرت آیتالله محمدتقی مجلسی و دو فرزندش ملاعبدالله مجلسی و محمدباقر مجلسی معروف به علامه مجلسی هرکدام به نحوی تمام عمر بابرکت خویش را صرف مبارزه با انحرافات و کجرویهای در دین ازجمله صوفیه کردند.
این خانواده در دورانی میزیستند که دراویش در آن زمان مشغول ترویج انحرافات خویش بودند و پدر علامه مجلسی حضرت آیتالله محمدتقی مجلسی با گذشتن از آبروی خویش و نزدیک شدن به دراویش، درصدد برآمد از ایجاد انحراف بیشتر آنان در دین مبین اسلام جلوگیری کند و زمینه هدایت آنها به صراط مستقیم و اسلام صحیح را فراهم نماید و به همین علت نیز متهم به تصوف و درویشی شد. اما پسرش علامه مجلسی هدف پدر خویش از این کار را جلوگیری از انحراف آنان و زمینه سازی برای هدایت دراویش دانسته و میگوید: «بر تو باد پرهیز از این گمان که پدر علامهام (که ضریحش نورانی باد!) از صوفیان باشد، یا اعتقادی به مسالک و مذاهب آنها داشته باشد. حاشا از این نسبت! چگونه اینگونه باشد، درحالیکه او مأنوسترین اهل زمان خودش به اخبار اهلبیت (علیهم السلام) و عالمترین آنها به این اخبار بود. مسلک او زهد و ورع بود. او در ابتدا به اسم تصوف تظاهر میکرد، تا این طایفه به او متمایل شوند و از او فرار نکنند، تا اینکه آنها را از این عقاید فاسده و اعمال بدعت آمیز رهایی بخشد، و به تحقیق که عده زیادی از آنها را با این مجادله حسنه هدایت کرد و در آخر عمرش وقتی مشاهده نمود که رعایت این مصلحت، موضوعیت ندارد، و پرچمهای گمراهی و سرکشی سرنگون گشته و احزاب شیطان شکست خوردهاند و معلوم شد که اینها دشمنان خدا هستند، از آنها بیزاری جست و مستمراً منکر عقاید باطل آنها میشد و من (که فرزند ایشان هستم) آشناتر از هرکس به طریقه پدرم هستم و نزد من نوشتههای پدرم دراینباره موجود است.» [1]
نهتنها آیتالله محمدتقی مجلسی فداکارانه در راه مبارزه با انحراف و کج روی متصوفه قدم برداشت بلکه هر دو پسرش نیز در این راه قدمهای مؤثری برداشتند. ملاعبدالله مجلسی ازجمله علمایی است که ایشان نیز بهمانند پدر خویش با ایثار و فداکاری در راه مبارزه با انحرافات تصوف قدم برداشت و حاضر شد حتی از جان خود نیز بگذرد و در آخر هم مجبور شد جلای وطن کند. یکی از معاصرین خاندان مجلسی درباره مبارزه این خاندان با متصوفه مینویسد: «در آن اوان این طایفه (صوفیه) را طغیانی بود که چارهای بهجز تقیه از ایشان نبود. و دلیل بر این مدعا، احوال ملاعبدالله مرحوم است، بعد از فوت پدرش آخوند ملأ محمدتقی مجلسی، به مظنّه آنکه او را در ترویج دین حق، ناصری و معینی هست، فیالجمله اظهاری از افعال قبیحه و اطوار شنیعه این طایفه را نموده، و طریقه ائمه هدی را که شیوه مرضیه آخوند خود بوده، بیان فرموده، پیروان حلاج (صوفیه) بنا بر عداوت دینی و لجاج، اتفاق نموده، از برای اهانت بلکه ضرب و قتل نیز مضایقه نبود، در مسجد جامع عتیق اصفهان، هجوم آور شده، بوریاهای مسجد را سوزانیدند، و مدرسین را منع از درس نمودند و مدتی در مسجد را بستند، و آن بنده خدا را بعضی از دوستانش به هزار حیله و تدبیر از مسجد به خانهاش رساندند و مخفی کردند... لاجرم لاعلاج به سبب عداوت آن سیاه بختان بیایمان، جلای وطن نموده، روانه کفرستان و بلاد هندوستان گردید». [2]
محمدباقر مجلسی معروف به علامه مجلسی نیز از دیگر پسران خاندان مجلسی است که قدم در راه پدر و برادر خویش برداشته و در کتب خویش بهکرات از انحرافات صوفیه سخن رانده است. علامه مجلسی درباره یکی از عوامل اقبال خویش به جمع آوری و نشر روایات و احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) را مبارزه با تصوف دانسته و میگوید: «من چون دیدم که مردم به صوفیه بدعتگذار و حکیمان زندیق میپردازند، این بود که در برابر آنها آثار ائمه معصومین(علیهم السلام) را در میان آنها پراکنده ساختم، با اینکه میشنیدم که دشمنان و مخالفان، ما را حشوی(بیهودهگوی) میخوانند.» [3]
پینوشت:
[1]. علامه مجلسی، محمدباقر، الاعتقادات، نشر کتابخانه علامه مجلسی، ص 48
[2]. جعفریان، رسول، شیعه شناسی در روزگار صفوی، مجله آیینه پژوهش، شماره پنجم، 1397، ص 99
[3]. مکارم، هادی، خرده گیران بر حکمت متعالیه و منتقدان صدرالمتألّهین، مجله حوزه، شماره 93، 1378، ص 34؛ به نقل از: فهرست نسخ خطّی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران, ج 3، 1260
افزودن نظر جدید