عملکرد دراویش گنابادی در زلزله گناباد
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وقتی پای صحبت دارویش مینشینید و از گذشته و حال و روزشان میگویند تمجید و تعریف از رژیم پهلوی جزء لاینفک از صحبتهای آنهاست. چنانچه نورعلی تابنده میگوید: «بدگویی از نظام قبل (شاهنشاهی) نشود زیرا در آن نظام احترامات ما حفظ شد!». [1] محمد اسماعیل صلاحی هم که خود را جانشین نورعلی تابنده میداند و قطبیت مهندس جذبی در سلسله گنابادی را قبول ندارد، بهمانند دیگر دراویش و اقطاب سلف خود، علناً به تعریف و تمجید از شاه ملعون میپردازد. کما اینکه چندی پیش در صفحه شخصی خود در فضای مجازی عکسی را از دیدار و استقبال سلطان حسین تابنده از شاه که برای سر زدن به زلزله زدگان به گناباد آمده بود منتشر کرده بود و در یادداشتی شاه ملعون را اعلیحضرت خوانده بود. صلاحی در این پست وانمود کرده بود که گویا اقطاب این فرقه به همراه شاه خائن در این زلزله خیلی به فکر مردم بودند، اما بهتر است مردم، خوب بدانند که این فرقهای که اینچنین سینه چاک رژیم پهلوی هستند و خود را مرید و پیرو سرور مظلومان حضرت علی (علیهالسلام) میدانند در آن زلزله معروف فردوس و گناباد چگونه و چطور عمل کردند.
آیتالله مدنی گنابادی درباره این حادثه و واکنش دراویش و خانقاه گنابادی نسبت به حادثه دیدگان از زلزله میگوید: «در حوالی ساعت 2 بعدازظهر نهم شهریور 1347 بود که زلزله مهیبی در گناباد و فردوس و قائن رخ داد که حدود شش هزار نفر را به کام مرگ فروبرده و شهر کاخک به همراه دهها روستا را بهکلی تخریب نمود. این حادثه ناگوار امتحان بزرگی بود که باعث رسوایی خانقاه نشینان بیدخت گردیده و دروغ بودن ادعاهای باطل را آشکار ساخت. آنان که خود را مغز دین و علمای دین را قشر و پوست میدانستند درحالیکه علما (طلاب و روحانیون) مشغول کمک رسانی به مصدومین زلزله بودند نهتنها هیچ کمک نکردند بلکه قسمتی از کمکهای مردمی را در انبارهای خود ذخیره و پنهان نمود! بهمحض اطلاع از ویرانی کاخک روحانیت گناباد به همراه مردم متدین گناباد به کمک مصدومین و انتقال آنان به بیمارستان شتافت اما از خانقاهیان خبری نبود». [2]
ایشان در ادامه از مانعتراشیهای خانقاه بیدخت در کمک رسانی به زلزله زدگان میگوید: «سه شب پس از حادثه زلزله آقای جهانمیر به مدرسه علمیه که محل ستاد کمک رسانی به زلزله زدگان بود آمد و ضمن گزارش کار خود اظهار داشت: یکصد و پنجاه چادر در اختیار آقای سلطان حسین تابنده گذاشتم تا بین زلزله زدگان بیدخت تقسیم نماید. ناگهان یک نفر از مردم بیدخت که آنجا حاضر بود، گفت: تعدادی از چادرها به کسانی داده شده که از زلزله هیچ آسیبی ندیده و در باغات خود مشغول تفریحاند و بقیه نیز در انبار آقای تابنده ذخیره شده است و به کسانی که منزلشان تخریب شده، حتی یک چادر نرسیده است. آقای تابنده حتی به بعضی از صوفیانی که خانهشان خراب شده بود نیز چادر نداده بود... سرانجام روز بیست و نهم شهریور یعنی بیست روز پس از حادثه، وجدان آقای قطب بیدار شده و به یاد زلزله زدگان افتاد و تصمیم گرفت از کاخک دیدن نماید. وقتی به کاخک رسید، ستاد عملیات امدادی حضرت آیتالله میلانی را مشاهده کرد. یکی از روحانیونی که لباس کار به تن داشت، پس از خیرمقدم گفتن، توضیح داد که: ما تصور میکردیم آقای قطب با آنهمه سرمایهای که در اختیار دارد و خود را مغز دین و مرد عمل میداند، قبل از هرکسی به کمک محرومین بشتابد، اما هرچه انتظار کشیدیم از شما خبری نبود. آقای قطب که جوابی نداشت، فرار را برقرار ترجیح داده به بیدخت مراجعت نمود. [3]
بهواقع خانقاه بیدخت نهتنها هیچ کمکی از سوی خود به مردم زلزله زده نکرده بود بلکه مانع امدادرسانی کامل به مردم نیز شده بود. این همان مرام و مروتی است که دراویش همواره مدعی آن هستند و از حمایت بیچارگان و محرومان میگویند.
پینوشت:
[1]. سخنرانی نورعلی تابنده، 21 / 11 / 1396
[2]. مدنی، محمد، در خانقاه بیدخت چه میگذرد، راه نیکان، تهران، 1391، ص 132
[3]. همان، صص 132 و 133
دیدگاهها
ناشناس
1400/02/30 - 23:07
لینک ثابت
یکی از آشناها یه درویش
mahdi121
1400/03/10 - 17:45
لینک ثابت
سلام
افزودن نظر جدید