کلاه برداری با قانون جذب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شبکهی کوئیست در طی فعالیت گسترده خود در طول دههی 80 به بعد از روشهای مختلفی برای اقناع افراد به عضویت استفاده میکرد. یکی از مرسومترین مفاهیم شبهمعنوی که در شرکتهای نِتوُرک بر روی آن تاکید میشود، موضوع «قانون جذب» و «تفکر مثبت» است.
افراد در این شرکتها با تاکید بر فرضیههایی چون قانون جذب سعی دارند، مخاطبین خود را از فضایی معقول و منطقی به فضایی احساسی و خیالی بکشانند. چرا که هر کس با اندکی تامل و محاسبه ساده ریاضی درخواهد یافت که، زیان شرکت در نِتوُرک بیش از سود اندک آن است. بنابراین بایستی مخاطب با استفاده از مفاهیمی شبهمعنوی، غرق در توهمات خود شده و گمان کند که اگر در ذهنم ثروت و پول و افراد زیادی در زیرمجموعه خود را تصور کنم، حتما به آن خواهم رسید.
شبکه برای شما رویاهای داشتن خانه چند میلیاردی در بالاشهر، ماشینهای چند صد میلیونی و ویلا و غیره را میسازد و با نشان دادن سرشاخههایی که به مبالغ بالا رسیدهاند این رویا را برای شما قابل دسترسی جلوه میدهد، سرشاخهها برای اینکه بتوانند درآمدشان را حفظ کنند یا افزایش دهند به حضور بیشتر عضوهای جدید نیاز دارند و بنابراین با برپایی سمینارها و جلساتی انرژیتیک سعی میکنند که از موفقیتهایشان بگویند تا افراد بیشتری به نِتوُرک جذب شوند و درآمد آنها افزایش یابد! رویای رسیدن به تمام چیزهایی که در ضمیر ناخودآگاه هر انسانی میل به آن وجود دارد سبب میشود که افرادی سالها در این حرفه باقی بمانند و افراد دیگری را هم به این کار دعوت کنند، هر وقت که حس ناامیدی در یکی از عضوها پدیدار شود به سرعت لیدر مجموعه به کمک او میآید تا حس ناامیدی را از او دور کند، رویاهایش را برایش بار دیگر ترسیم کند و او را به سمت تلاش بیشتر برای فروش محصول یا عضوگیری سوق دهد!
نتایج یک پژوهش نشان میدهد که 99 درصد افرادی که در شرکتهای بازاریابی شبکهای وارد میشوند، در حقیقت سرمایه خود را از دست دادهاند. اگر اعضای شبکه هزینههایی را که صرف برنامههای شرکت، خصوصا خرید کالا، نمودهاند را از سود اندکی که در طول فعالیت خود کسب کردهاند، کسر نمایند، آنگاه متوجه خواهند شد که در واقع سرمایه خود را به طور کامل از دست دادهاند. پژوهشگران در این تحقیق از آمارهایی که به صورت رسمی، از سوی همین شرکتها اعلام شده است، استفاده کردهاند.[1]
در این گونه بازار خرید و فرشها توهم اشتغال وجود میآید. پس در بازاریابی چند سطحی در واقع خوداشتغالی واقعی رخ نمیدهد، افراد در این سیستم از خود اختیار عملی ندارند و صرفا بایستی اجراکننده قوانین حاکم بر سیستم و دستورات بالادستی خود باشند. این شرکتها خط مشیهایی برای روش شیوه توزیع افراد فعال دارند که تخطی از آن به منزله سرپیچی از دستورات و دلیل عدم دسترسی به اهداف است. همکاری با این شرکتها نیاز به پایبندی به این مدل تکراری بدون ایجاد هرگونه استقلال و خلاقیت و فردگرایی دارد. در حقیقت توزیعکنندگان بازاریابی چند سطحی را نمیتوان کارآفرین تلقی کرد، بلکه مشارکتکننده در سیستم سلسله مراتبی پیچیدهای هستند که خود کنترل کمی بر آن دارند.
پینوشت:
[1]. بنگرید به:
Joan Paola Cruz and Olaya Camilo, “A system dynamics model for studying the structure of network marketing organizations” (The 2008 International Conference of the System Dynamics Society, Atenas, Grecia, 2008), 20-24.
افزودن نظر جدید