ماجرای رقابت پدر و پسر از اهل سنت، برای شهادت در راه دفاع از حرم
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ داستان واقعی رقابت پدر و پسر اهل سنت، برای شهادت در راه دفاع از حرم، نشان از محبت اهل سنت به اهل بیت پیامبر است و بیانگر این است که اهل بیت، محور وحدت هستند و فداکاری و شهادت اهل سنت در این راه، حکایت از جدایی آنها با وهابیت و سلفیت و داعش دارد؛ چون کسیکه مخالف این افکار وهابیت باشد، در مقابل آنها میایستد و مبارزه میکند. رسول برجسته و فرزند شهیدش سلمان برجسته، اهل شهر نیکشهر سیستان و بلوچستان، پدر و پسری از اهل سنت، با شوقی که برای رفتن به سوریه و شهادت داشتند، بار دیگر به تفرقه افکنان ثابت کردند که شیعه و سنی با یکدیگر برادر و متحد هستند.
معمولاً مدافعان حرم شیعه، وقتی به سوریه میرسیدند، قبل از اینکه دل به خاکریز جنگ بزنند، اگر شرایط اجازه میداد، راهی زیارت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه (سلاماللهعلیهما) میشدند. برای این پدر و پسر اهل سنت دلسوخته اسلام هم ماجرا همین بود و فرقی نداشت؛ پدر شهید برجسته از آن روز میگوید: «اول به زیارت حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) رفتیم. حرم در حلقه امن بود، اما اطراف حرم، خیلی خوب میشد رد جنایت داعش را دید.
مدافعان حرم، مثل جان شیرین خودشان، از حرم دفاع میکردند؛ فرق نمیکرد چه شیعه، چه سنّی؛ ناموس اسلام برای همه ما عزیز بود. داعشیها خودشان را مسلمان جا زده بودند؛ با یک پرچم دروغین سیاه، با نوشته «لا اله الاّ الله»، تا چهره مسلمانها را بد کنند. نتیجه چه بود؟ اتحاد بیشتر و بهتر اهل سنّت و شیعه، برای نابودیشان؛ واقعیت را از نزدیک دیدم، از یک متری ویرانههای جنگ؛ داعش از اسلام و مسلمان واقعی خیلی میترسید.»
پدر سلمان میگوید: «مدافعان حرم اهل سنّت در قالب گردان «نبویّون» برای جنگ با داعش اعزام میشدند. آی که چه حالی داشت سلمان، وقتی اجازه اعزامش را دادند.» اینها را حرفهای پدر وصف میکند. توی راه بارها صورت پدر را بوسید. سرش را روی شانهاش گذاشت تا اگر چیزی گفته و دل پدر رنجیده، جبران شود. رسول برجسته میگوید: «۳، ۴ نفر اهل سنّت بودیم و الباقی شیعه؛ چه عزت و احترامی داشتیم. آنقدر که یکجا صدایمان درآمد. فرمانده ما خیلی حواسش به لباس، غذا و جای خواب ما بود و معمولاً بقیه را برای کمین و شناسایی میفرستاد. یکبار گفتم: حاجی! ما آمدهایم جنگ. نیامدیم بخور و بخواب! وقتی عزم ما را جزم دید، در دو گردان مختلف من و سلمان هم اعزام شدیم. نزدیک مرز بودیم. پیشروی میکردیم و داعشیها، عقبنشینی؛ اما به کمین خوردیم. بعد خبر آمد ترکش خمپاره، سلمان را شهید کرده و گفتم: الحمدالله! به آرزویش رسید.»
پدر شهید از نذری پزان مشترک شیعه و سنی میگوید:
«شیعه و اهل سنّت سالهاست اینجا برادروار کنار هم زندگی میکنند و بعد از انقلاب هم، این وحدت بهتر شده؛ دشمن دنبال تفرقه است وگرنه مردم یکی و مهربانند. باید ماه محرم و صفر اینجا بودید تا ببینید شیعیان و اهل سنّت، چطور کنار هم، نذریپزان و سفره احسان داشتند. مردم ما قدر انقلاب را میدانند. قبلاً خان و رعیت بود و مردم کارگر ارباب. معمولاً هم خانها خوشنام و خوشاخلاق نبودند. مردم روی زمین خدا کار میکردند، با کمترین سهم. حالا اما هر کسی آقا و ارباب زمین خودش است. انقلاب به مردم ما عزت داده، دشمن نمیتواند ببیند؛ چشمش کور!»
نتیجه: شهادت اهل سنت در راه دفاع از حرم و ایران، طبل محکمی است بر کوس رسوایی مخالفین نظام اسلامی ایران و مخالفین وحدت و بیانگر جدایی اهل سنت از وهابیت است.
پینوشت:
پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت، شناسه خبر: 32096، مورخ 25 آبان 1398.
افزودن نظر جدید